در هر جامعهاي، سردمداران و مديران آن براي برنامهريزي در رابطه با پيشبرد اهداف و كاركردهاي اصولي، به پژوهش نياز دارند. زيرا فقط با استفاده از پژوهش است كه نقاط ضعف و قوت در هر اجتماع مشخص ميشود و براي اين منظور بايد پژوهشهاي عميق و منطقي انجام گيرد. نه تنها بخشهاي اقتصادي و صنعتي به پژوهشهای علمي براي بهبود شاخصهاي رفاه زندگي مردم نیازمندند، بلکه در دیگر لایههای اجتماعي هم نیاز به پژوهشهاي پيدرپي نو و کاربردي امری ضروری است. یعنی اطلاعاتي که هرچه بيشتر و عميقتر آسيبهاي وجوه مختلف زندگي شهروندان را شناسايي کند تا بتوان با استفاده از اين اطلاعات و يافتههاي پژوهشي، براي کاهش آسيبهای مربوطه که گستردگي آنها روز به روز بيشتر احساس ميشود، برنامهريزي و اقدام کرد.
بهطور مثال در رابطه با خشونتهاي اجتماعي، براي بررسي و ريشهيابي، شناسايي زمينههاي بروز و كاهش آسيبها به پژوهشهاي عميق نيازمنديم. چرا كه فقط با پژوهش ميتوان فهميد ريشه خشونتها كجاست، آيا خشونت در سالهاي اخير بيشتر شده يا كمتر، در حوزههاي شهري گسترش بيشتري داشته يا حوزههاي روستايي، يا اين كه گسترش آن در خانوادهها چقدر بوده است.
متأسفانه يكي از مشكلات جامعه پژوهشگران در عرصه علوم اجتماعي، آن است كه به جاي پژوهش در حوزههاي داخلي، به آمار و ارقام خارجي روي ميآورند. در حالي كه اين آمار ممكن است به زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي ما ربطي نداشته باشد و به اصطلاح، به درد جامعه ما نخورد. براي بررسي دقيق آسيبها و مسائل اجتماعي به پژوهشهاي ميداني نيازمنديم. در اين زمينه با وجود نيروهاي تحصيلكرده و كارآمد از نظر تأمين نيروي انساني مشکلي وجود ندارد، بلکه مشكل اساسي نبود حمايت دستگاههاي اجرايي و ذيربط است. در بسياري موارد مسئولان خوب حرف ميزنند، اما هنگام عمل كردن آنچنان كه بايد براي موضوع اهميت قائل نمیشوند.
به بیان بهتر درک مناسبی از جايگاه و کارايي پژوهشگران علوم اجتماعي نزد مسئولان اجرايي وجود ندارد، اتاقهاي فكر و مراكز مشاورهاي، دستگاههاي اجرايي، از کسانی که به عنوان پژوهشگر پژوهشهاي زيادي در حوزهی مختلف داشتهاند، كتاب نوشتهاند و مقالاتي ارائه دادهاند، تحقیقات و تجارب عینی میدانی داشتهاند؛ در نشستها و همايشها دعوت به عمل نميآورند و به جاي آن شاهد حضور صاحب منصبان در اين نوع برنامهها هستيم و عملاً جاي پژوهشگران را خالي ميبينيم.
شايد يكي از دلايل اصلی بايدهاي اداري و آييننامههاي دست و پاگيري است كه بازنگري در آنها، بايد از اولين اقدامات براي استفاده مؤثر از پژوهشگران حوزههای اجتماعي باشد. در خوشبينانهترين حالت و در صورت مواجه با مسئولي دلسوز، فقط به اختصاص بودجهاي اندك براي خريد چند جلد کتاب و قرار دادن آن در کتابخانه سازمان یا هدیه به کارکنان زیر دست ميتوان اميدوار بود. حمايتها به قدري كم است كه پژوهشگران ابتدا بايد خود را ثابت كنند.
در مقابل رسانهها به عنوان نهادهاي فرهنگي، مسئول و متعهد در مقابل آسيبها و مشکلات اجتماعي همكاري مقبولتری با پژوهشگران دارند، مقالات مربوطه را به چاپ ميرسانند و در چارچوب وظايف خود از آنان حمايت ميكنند. رسانهها (روزنامهها) به خوبي درک ميکنند که با توجه به روند تحولات اجتماعي، پژوهشگران به عنوان مُصلحان اجتماعي، بدون برخورداري از منابع و حمايتهاي مالي لازم، که نتايج پژوهشهاي خود را در حوزه آسيبهاي اجتماعي ارائه ميدهند، حداقل نیاز به حمایت معنوی دارند.
با توجه به گسترش دانشگاهها و بالا رفتن سواد علمي و انتشار كتابها و مقالات بسيار در روزنامهها، مسئولان اجرايي باید درک کنند كه براي هر يك از پژوهشهاي اجتماعي، مخاطباني در سازمانهاي متبوعشان وجود دارد و در صورت بهرهمندي از آنها خواهند ديد چه تحول عظيمي رخ ميدهد. و دیگر کوتاهی پذيرفتني نيست. شناخت نيازها، اولويتها، ظرفيتها و موانع سد راه پژوهش از مهمترين اقداماتي است كه در بايد مورد توجه قرار گيرد.