الگوهای ذهنی
چهارچوب ذهنی هر کس در اثر تجارب قبلی شکل گرفته است. گاهی اوقات برایمان فرصتها و امکاناتی به وجود میآید که با استفاده از آنها میتوانیم زندگی خود را دگرگون کنیم. اگر از الگوهای ذهنی خود خارج شویم؛ متوجه میگردیم که بسیاری از گرفتاریها و مشکلات زندگی، در واقع فرصتهایی استثنایی هستند که برایمان پیش آمده. در دنیا هیچ چیزی به خودی خود دارای معنی نیست، بلکه درک، احساسات، رفتار و واکنشهای ما به آنها معنا میدهند. هر احساسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی معنی پیدا میکند، به بیانی: بدبختی مفهومی انتزاعی است
ما وقایع را برحسب تجارب قبلی خود تفسیر میکنیم. در بسیاری از اوقات، اگر چهارچوب عادات را کنار بگذاریم، پی به روشهای تازهتری میبریم. باید توجه داشته باشیم که ادراک و تصورات، اموری ایجادی و انتزاعی هستند. یعنی اگر چیزی را نامطلوب و زیان بخش میدانیم در اثر پیامی است که درگذشته به ذهن دادهایم و براساس آن برخی موضوعات را واقعی میانگاریم. اگر چهارچوبهای ذهنی خود را عوض کنیم و از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، میتوانیم عکسالعمل دیگری نشان دهیم. تغییر تصورات و ادراک بلافاصله روحیات و رفتار را عوض میکند. موضوع بازسازی الگوهای ذهنی نیر همین است.
در اصل ما دنیا را آن چنان که هست نمیبینیم، زیرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیر است، بلکه نقشهها و تصوراتی که در ذهن داریم، دنیای ما را میسازند. بیشتر اوقات تجربیات قبلی توانایی ما را برای دیدن واقعیاتی که در اطراف ما میگذرند، محدود میسازند. با این وجود برای دیدن واقعیات راههای متعددی وجود دارد. دلالی که بلیطهای مسابقه فونبال را در بازار سیاه گرانتر میفروشد به نظر، فرد سودجوئی است، اما از نظر کسانی که بلیط گیرشان نیامده، یک نعمت به حساب میآید. بهترین راه برای تبدیل افکارمنفی به مثبت، تغییر الگوهای ذهنی است.
تغییر چهارچوب ذهنی هم در زمینه برقراری ارتباط با خود و دیگران دارای اهمیت است. اهمیت آن در ارتباط با خود، معنایی است که به هر واقعه میدهیم. کسی که بتواند چهارچوبی معین را ایجاد کند قدرت نفوذ در دیگران را دارد.
بیشتر موفقیتهای بزرگ، بر پایه تغییر الگوهای ذهنی، یعنی تغییر تصورات و چگونگی ادراک و تغییر احساس یا رفتار صورت گرفته است. نفوذ در افراد و تشویق و ترغیب آنان چیزی جز تغییر الگوهای ذهنی آنان نیست. بیشتر ساختمان چهارچوب ذهن ما را دیگران میسازند، نه خودمان. تبلیغات و رسانهها یکی از عوامل موثر بر چهارچوب ذهن میباشند، که به سادگی تحت تاثیر آن قرار میگیریم. تبلیغات عملی است که شرکتهای بزرگ صنعتی یا رسانههای همگانی تلویزیون و مطبوعات انجام میدهند تا الگوهای ذهنی مردم را عوض کنند.
بسیاری از ما، کار بازسازی الگوهای ذهنی را، در ارتباط با دیگران آسانتر به انجام میرسانیم تا در رابطه با خودمان. افراد کمی به فکر چگونگی تغییر چهارچوبهای ذهنیشان هستند. گفتیم یکی از راههای تغییر چهارچوب ذهنی آن است که واقعه یا رفتار معینی را به صورت دیگری معنی کنیم. در مواردی که مشکل پیچیدهای رخ دهد، شاید لازم باشد یک رشته تغییرات کوچک در چهارچوب ذهنی بدهیم تا به تدریج حالت روحی دلخواه حاصل شود.
با تغییر الگوهای ذهنی تقریباً میتوان افکارمنفی را از میان برد
نکته مهم این است که همه رفتار انسان دارای هدفی است. کسی که سیگار میکشد قصدش این نیست که مواد سرطانزا را وارد ریه خود کند، بلکه سیگار، در بعضی از موقعیتهای اجتماعی به او آرامش و احساس راحتی میبخشد، یعنی سیگار کشیدن برای او نتیجه خاصی دارد و آن را جهت رفع نیازی میکشد. بدین جهت در برخی موارد تغییر رفتار، بدون روبرو شدن با نیازی که در پشت آن پنهان شده غیرممکن است. میتوان کاری کرد که افراد نسبت به سیگار تنفر پیدا کنند، اما به نظر باید رفتار تازهای را جایگزین آن کرد طوری که عوارض منفی نداشته باشند. اگر سیگار موجب احساس آرامش، اعتماد و تمرکز در فرد میشود، باید کاری کنیم که نیازهای مزبور به نحوی حساب شده، توسط رفتار جایگزین رفع شود.
معمولا توجه ما بیشتر به راههایی است که بتوانیم افکار و رفتار منفی را به مثبت تبدیل کنیم. رهبران و استادان فن ارتباطات در تغییر الگوهای ذهنی مهارت دارند. آنان میدانند که چگونه در افراد انگیزه ایجاد کنند و روحیه آنان را تقویت نمایند و برای این کار از هر اتفاقی بهره برداری میکنند. داستان معروفی از «تام واتسون» نقل میکنند که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد. این کارمند به دفتر «واتسون» احضار شد، او به محض ورود گفت: «تصور میکنم باید استعفا دهم»، «تام واتسون» گفت: «شوخی میکنید. ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادهایم».
[…] که قادر به ایجاد ارتباط گسترده نباشند، نمیتوانند از ظرفیتهای عظیم ذهن خود برای خلاقیت بهرهبرداری کنند. این امر در ارتباط […]