اجتماعی

مشکلات جوانان

مشکلات جوانان - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

مشکلات جوانان:

یكي از عوامل مهم در موفقيت تحصيلي دانش­ آموزان، حمايت و پشتيباني والدين است. خانواده ­ها نقش مهمي در فراهم ساختن زمينه­ رشد و پرورش توانايي­هاي فرزندان خود را برعهده دارند. والدين باید شادي گم شده در لا به ­لاي سنگيني تكاليف درسي را به دانش ­آموزان بازگردانند و آرامش و اطمينان خاطر را در آن­ها به ­وجود آورند و اين جز در سايه نظارت دائم و منظم بر فعاليت­هاي يادگيري، توجه به شرايط روحي و رواني و بررسي وضعيت درسي دانش آموزان در منزل و مدرسه امكان پذير نيست. نظارت و پيگيري نبايد به گونه­ اي باشد كه استقلال و اعتماد به نفس را از فرزندان بگيرد.

دستوردادن و امركردن و پيگيري همراه با سرزنش و تحقیر و توبيخ، یا مقایسه و سرکوفت جز افت تحصيلي هيچ ثمري نخواهد داشت. در سال هاي ابتدايي، اين نظارت شايد حتمي باشد ولي با رسيدن دوران بلوغ و نوجواني، براي نوجوانان خوشايند نيست كه والدين مدام به آن­ها گوشزد كنند كه چگونه تكاليف­شان را انجام دهند، یا مثل یک مفتش بالای سرشان بایستند. نوجوان در اين دوره احساس استقلال مي­كند و می­خواهد به ارزش­ها، ايده ­ها و نگرش او احترام گذاشته شود و چندان تمايلی به امر و نهي ديگران ندارد. ولي اين بدان معنا نيست كه حمايت و نظارت بر عملكرد او، كاملاً قطع شود، بلكه در اين دوران نياز به نظارت غيرمستقيم است، به گونه­ اي كه دانش­آموز حس استقلال عمل داشته باشد و حس بد از طرف والدين بر او القا نشود.

نحوه­ تدريس و آموزش در دوره­ ابتدايي و راهنمايي

دانش­ آموزان پس از گذراندن دوره­ راهنمايي وارد مرحله بعد يعني متوسطه مي­شوند که در آخرين دوره­ آموزشي آنان محسوب مي­ شود. نحوه­ تدريس و آموزش در دوره­ هاي ابتدايي و راهنمايي مي­تواند کمک شاياني به نوجوانان در دوره­ متوسطه بنمايد، زيرا در آن دو دوره پايه­ علمي دانش­آموزان گذاشته مي­شود و اگر پايه­ علمي­ شان ضعيف باشد يا اصلا نمي­توانند وارد متوسطه شوند يا با مشکل مواجه خواهند شد.

يکي از سال­هاي پر خطر و حساس دوره­ متوسطه سال اول است. دانش ­آموزان سال اول متوسطه بيشتر مورد خطر قرار مي­گيرند زيرا تا بتواند خود را با قوانين و اصول اين دوره عادت دهند روزهاي سختی را معمولا باید سپری کنند. در اين سال دانش ­آموزان درس­هاي عمومي مي ­آموزند و حق انتخاب رشته را ندارند. نحوه­ دوست­يابي در اين سال تاثير بسزايي در روند تحصیل و گرایشات دیگر آنان دارد. اگر دانش آموزان دوستان خوب و درس خواني انتخاب نمايند باعث پيروزي آنان در اين سال خواهد بود در غير اين صورت با مشکل مواجه خواهند شد.

ناتوانی در تربیت دانش آموزان

هنگامی که نتوانیم دانش آموزان را درست تربیت و راهنمایی کنیم به­ طور قطع در سال­های جوانی با معضلات و آسیب­های متعددی مواجه می­شوند. متاسفانه افکار غلطی که این روزها در ذهن جوان­ها ریشه دوانده، و فکر می­کنند راه صد ساله را یک شبه باید طی کنند و از پله­ اول به پله­ دهم رسید. چنین افکاری خطر و آسیب و زنگ هشداری برای جامعه است. این افکار گاه نه تنها به ترک تحصیل می ­انجامد، بلکه به درآمدهای نامشروع و پول­های کاذبی دامن می­زند که از راه های نادرست و حرام با روحیات کاذب و روش­های غلط به دست آمده است پول­هایی که شاید چند صباحی فرد را راضی نگه دارد اما عواقب آن به شدت در زندگی پیش رو و ناملایمات آتی تاثیر خواهد گذاشت.

فقدان منزلت اجتماعی روشن و مناسب برای خیل زیادی از جوانان آنان را از دنیای کار و مسوولیت­ پذیری دور کرده است. جدایی چنین جوانانی از والدین موجب تولید خرده­ فرهنگ­ های خاص جوانی شده است. به بیان بهتر؛ این خرده ­فرهنگ­ها به­ همراه گسترش لذت­ گرایی و بی ­مسوولیتی در بین جوانان جامعه، آنان را به­ سمت رفتار هنجار ستیزانه بزه کارانه سوق می­دهد. درحالی که والدین به ­سختی می­توانند در کوتاه مدت روش­های تربیتی کهنه را فراموش کنند و با ایجاد محیطی مناسب که خواست جوانان است، زندگی خانوادگی مساعد، بانشاط و دلپذیر برای فرزندان فراهم سازند.

مجموعه ای از عوامل و مشکلات؛ شکاف بین نسل­ها را برای جوانان فراهم می­سازد که به نافرمانی، اعتراض و طغیان در مقابل والدین منتهی گردیده و آنان را در ارتکاب رفتار بزهکارانه آسیب ­پذیر می­سازد. در چنین شرایطی، به نظر می­رسد جوانان بیش از آن­ که تحت نظارت ارزش­ها و هنجارهای والدین قرار گیرند، تحت فرمان احساسات و آرزوهای خودشان هستند، و این نگرش را در آن­ها تقویت می­شود که معنای زندگی لذ­ت­ جویی و تعلقات مادی است. که خود چنین نگرش­هایی می­تواند به ­وقوع رفتار و اعمال خشونت ­آمیز، طغیان و شورش و دیگر رفتارهای بزه کارانه منتهی شود.

شکاف بین نسل جوان و والدین از عوامل خانوادگی موثر بر بزه کاری جوانان است. منظور از شکاف نسل فقط فاصله سنی و جسمانی فرزندان با والدین نیست، بلکه در برگیرنده جدایی در ارزش­ها و هنجارهای جوانان با والدین است که به بیگانه­ شدن جوانان از والدین می­ انجامد، بیگانه ­شدن جوانان از هنجارهای فرهنگی خانواده آنان را به ارتکاب اعمال نابهنجار خلاف عرف و شرع و حتا ضد قانون برمی ­انگیزد.

نقش خانواده

کانون خانوادگی به عنوان یک سرمایه اجتماعی با بزهکاری جوانان رابطه ­ای بامعنا دارد. یعنی والدین جوانان بزه کاری در برخورد با رفتار و اعمال نابهنجار فرزندان خود مهارت کافی هدایت و تربیت را ندارند. حتی در مواردی برخوردهای غلط والدین خود موجب سوق دادن فرزندان­ به رفتار نابهنجار و بزه کارانه می­گردد، در بسیاری از موارد، والدین عمدتا وقت خود را خارج از خانه، و در محیط کار سپری می­کنند و خلا حضور پدر در خانواده، جوانان پسر را از نظام نظارتی و حمایتی پدر در پرورش هویت مردانه او محروم سازد.

مواجه شدن پسران با بحران جنسی ­میتواند آنان را به ­سوی رفتار بزه کارانه بکشاند، چون جوان با چنین رفتاری نقش خود را به­ عنوان یک پسر متمایز کرده و به نوعی استقلال هویت کاذب دست می­یابد. ازاینرو توجه و صرف وقت جهت تربیت صحیح فرزندان توسط والدین که شامل اصول اخلاقی مناسب و منسجمی که ویژگی تنبیهی نداشته باشد امر مهمی است. در مقابل نظارت دقیق بر کار جوانان، نزدیکی احساسی و عاطفی والدین در زندگی روزمره با جوانان، اطلاع از فعالیت­های فرزندان، در کنار آموزش مهارت­های زندگی همراه با شیوه­ های حل مسئله می­تواند از گرایش جوانان به رفتار نابهنجار و بزه کاری پیشگیری کند.

جوانانی که در خانواده به اندازه کافی آموزش مهارت­های زندگی در زمینه رفع مشکلات فردی ندیده ­اند و دائما از طرف پدر و مادر از پذیرش نقش­های اجتماعی و کسب مسئولیت و درنتیجه پرورش اعتماد به نفس، منع شده یا مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته باشند، غالبا نه تنها توانایی به دست آوردن خواسته ­ها و نیازهای خود را ندارند، بلکه ممکن است هویتی منفی و ناسازگار هم پیدا کنند.

متاسفانه مسئولان هم هنوز باور نکرده ­اند که زمانه در حال تغییر است و ادبیات والدین دیگر راه­ گشا نیست. زبان نوجوانان و جوانان امروز زبان نوجوانان دهه­ های قبل نیست و راهکار و بیان خود را می‌طلبد. اگر با ادبیات خاصی که نشان دهنده و برخواسته از فرهنگ ملی و دینی خود نباشد به سراغ آنان برویم، وضعیت نابسامان این قشر جامعه­ ساز بیش از پیش به خطر می ­افتد چرا که هر روز متوجه حضور و نفوذ بیگانگان با فرهنگ­های وارداتی ­شان بر جوان­ها هستیم. متاسفانه زبان والدین الکن شده و دیگر تاثیر قابل توجهی بر ذهن و رفتار فرزندان خود ندارند. باید آستین­ها را بالا زد و با آموزش و یادگیری و پیدا کردن زبانی نو مفاهیم با ارزش و غنی فرهنگی و دینی خود را به جوانان عرضه کنیم.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید