روزنامه: خانواده دژ مستحکم انسان
این یادداشت افشین طباطبایی در ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ در روزنامه شهروند به چاپ رسیده است.
اگر میخواهیم جامعه را از نظر امنیت، کاهش اضطراب عمومی، زشتیها، ناهنجاریهای اجتماعی و امثال آن، پاک و ایمن ساخته و فضا را برای رشد کودکان و نوجوانان مناسب و سلامت سازیم، باید آموزش و تغییر الگوهای ذهنی و گرایش به سمت مثبتنگری را از هسته خانوادهها، زوجهای جوان، دختران و پسران آغاز کنیم. اولین معلم هر انسان، مادر اوست. مادران میتوانند با تدبیر و درایت، درهای بهشت را به روی فرزندن باز کنند یا دروازههای جهنم را. مطالعات دانشمندان نشان داده، برای جلوگیری از گسترش آسیبهای اجتماعی تنها باید بنیان خانواده را استحکام بخشید. مادران و زنان بهعنوان کارگردانان اصلی این میدان، تاثیری شگرف بر بستر مناسب تربیت و پرورش دارند. حضور زنان در محوریت خانواده امر واجبی است. خانوادههایی که از این نعمت بیبهرهاند، آسیبهای زیادی برآنان وارد میشود. خانواده اولین کانونی است که کودکان از آن مذهب، اخلاق، روشهای ارتباط و نگرش را یاد میگیرند. چون کودکان هزاران ساعت را در تعامل با خانواده میگذرانند. درحقیقت خانواده، کانون یادگیری، چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است.
طبق نظریه یادگیری مشاهدهای، مثبتاندیشی نیز از خانواده آموخته میشود، البته خود ساختار خانواده نیز تا حدی از جامعه تأثیرپذیر است اما نه هر خانوادهای. خانواده مثبتاندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا میداند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود کنند. از نظر جامعهشناسان، نیازهای یک انسان به امنیت و آسایش باید کم و بیش ارضا شود تا او انگیزه تلاش برای کسب موفقیت شغلی یا یادگیری مهارتهای ورزشی، فنی و اجتماعی را بیابد. درنتیجه برای اینکه یک خانواده سالم بتواند تمامی نیازهای افراد خود را برآورده سازد، باید ویژگیهای ممتازی داشته باشد. خانه و خانواده باید محل سکون و آرامش باشد نه محل فرسایش. بیشک در خانهای که محل آرامش برای افراد خانواده نیست(تنش و اصطکاک زیاد است) مشکلات رخ مینماید؛ برهمه اعضای خانواده است که برای برطرف کردن سختیها و بازکردن گرهها تلاش کنند. اگر همه اعضای خانواده به وظایف الهی و اخلاقی خود عمل کنند، بدون تردید خانه به محلی امن و سرشار از آسایش و آرامش تبدیل میشود. ارمغان خجسته این آسایش، آرامش بخشیدن به افراد خانواده است که چهبسا در بیرون مشکلاتی دارند اما در خانه و میان دیگر اعضا آن را فراموش میکنند. در پرتو خانوادهای آرام است که افراد برای ورود به فردای جامعه، انرژیهای جدیدی را کسب میکنند و همچنین در برابر ناهنجارهای اجتماعی؛ اعتیاد، منفینگری، بدبینی و… ناخودآگاه دارای حریم امنیتی و سپر حفاظتی هستند. یعنی در برابر ویروسهای مخرب اجتماعی واکسینه شدهاند، درنتیجه دیگر لازم نیست پدر و مادر همواره نگران و دلواپس وضع فرزندشان باشند، چون او خود مواظب خودش است.
انسان به واسطه چارچوبهای محکم اعتقادی و تربیتی صحیح در یک خانواده سالم، قادر است به نحو مطلوب و شایسته از خود حفاظت و مراقبت کند و به سادگی از راه راست منحرف نمیشود.
محیط خانوادگی تا حد زیادی در شکلگیری الگوهای ذهن انسان نقش دارد. اگر هرکسی در محیطی عاری از تنش، خشونت، درگیری و… رشد کند، قطعا چارچوبهای ذهنش میل به مثبتنگری و مثبتاندیشی دارد. ولی اگر انسان در شرایطی نامناسب و سرشار از دروغ و اضطراب و… در محیطی که حفظ جان و تأمین نیازهای اولیه روانیاش (امنیت و آرامش) بالاترین دغدغه خاطر او باشد، بالطبع چارچوبهای ذهنی چنین انسانی میل به بدبینی و منفینگری دارد. انسانی که در محیط خانوادگی سرشار از ترس و وحشت و اضطراب بزرگ شده باشد، نمیتواند نظام ذهنی مثبتی پیدا کند. درصد بالایی از خطاکاران و کسانی که دچار انحراف اخلاقی و آسیبهای اجتماعی میشوند، در محیطهای خانوادگی تخریب شده با روابطی ناسالم و منهدم بزرگ شدهاند، از اینرو محیط خانواده تأثیر عمیقی بر رفتار و اعمال انسان دارد. البته هر قاعدهای استثنا دارد. انسانهای فرهیختهای بودهاند که در محیطهایی سرشار از خشونت، تنش، زشتی، جنگ (چه خانوادگی، چه اجتماعی) و… بزرگ شدهاند. یعنی از میان مشتی خار همچون گلی سر برآوردهاند. از طرفی تقویت پیوندهای خانوادگی باید متناسب با فرهنگ و باورهای جامعه باشد. متاسفانه شبیخونهای فرهنگی غربی؛ معضلات، مشکلات و آسیبهای جدی را به ساختار و شاکله خانوادههای ایرانی وارد کرده است.
بالا بردن سطح آگاهی، دانش و اطلاعات و شناخت معضلات فرهنگی، تعارضات و دوگانگیهایی که به واسطه تضاد و برخورد فرهنگ غربی با فرهنگ بومی در جامعه ما ایجاد شده، میتواند به حل این مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی کمک کند. خانواده پایگاه امنی است، خانواده پادگان و دژ مستحکمی برای انسان فراهم میکند. چارچوبهای فکری و ذهنی صحیح در خانوادهای با بنیانهای اصولی رقم میخورد. اگر خانواده از شالوده و شیرازه محکم و نظامی صمیمی برخوردار باشد؛ بهخصوص خانوادههایی با پایههای قوی مذهبی، فرزندانی که در چنین خانوادهای بزرگ میشوند، مجهز به سپری حفاظتی و امنیتی شخصی، برگرفته از عقاید و باورهایشان هستند، چنین افرادی وقتی وارد جامعه میشوند در برخورد با سختیها، مشکلات، مصائب و چالشهای مختلف زندگی از پا نمینشینند و بهسادگی میدان را خالی نمیکنند، چون اهل مبارزه و جنگیدن هستند.