فرزند آزاری
خانواده نقشی زیربنایی در سلامت جامعه، کاهش آسیبهای اجتماعی و انتقال فرهنگ ملی و مذهبی به نسل آینده دارد. وقتی فقر و تنگدستی در خانواده رسوخ پیدا میکند زمینه بروز و ظهور بسیاری از معضلات نیز فراهم میگردد. بیسرپرستی، بیکاری و نبود درآمد کافی، ضعف باورهای ارزشی، اعتیاد، طلاق، فقدان مهارتهای کافی در خانواده و به عبارتی نبودن سرمایه اجتماعی مناسب به منظور برخورد با معضلات و آسیبهای اخلاقی از جمله عواملی هستند که استحکام و دوام خانوادهها را در معرض خطر قرار میدهند.
به اعتقاد کارشناسان درصد زیادی از موارد کودک آزاری در خانوادههای از هم پاشیده و در معرض طلاق رخ میدهد. همینطور بیشترین کودکان خیابانی کشور حاصل بیتوجهی، بدسرپرستی و یا نابسامانی خانواده هستند. و البته خشونت و بدرفتاری نسبت به کودکان، اغلب در خانوادههایی که اعتیاد در آن ریشه افکنده هم به چشم میخورد.
کارشناسان معتقدند که بسیاری از آسیبهای اجتماعی و معضلات نوجوانان (دزدی، اعتیاد، فحشا، فرار از خانه، خشونت، قتل و…) نتیجهی رخنه دیو اعتیاد در میان اعضای خانواده است. یعنی اعتیاد والدین موجب گرایش نوجوانان به سوی بزهکاری میشود.
نتایج بررسیها بیانگر است که بخش اعظمی از معتادان ایرانی مردان متاهلی هستند که بر سایر اعضای خانواده نیز تاثیرات منفی و مخرب برجای میگذارند، به این ترتیب دور از باور نیست که دهها هزار کودک و نوجوان دختر و پسر در شرایطی دشوار و سردرگم در انتظار آیندهای مبهم به سر میبرند.
تحقیقات کارشناسان در خصوص رابطهی میان نابسامانی و تشنج محیط خانوادگی از یک سو و گرایش نوجوانان به دزدی، خشونت، اعتیاد، فحشا و… واقعیات تلخی را آشکار کرده است. بدین معنا که فرزندان چنین خانوادههایی بیش از دیگران در معرض خطر انحراف قرار دارند. بهبیان روشنتر اعمال خلاف برای آنها نوعی واکنش منفی نسبت به عملکرد والدین، تامین نیازهای مادی، کسب امنیت روانی و… است.
از دلایل اصلی گرایش دانش آموزان به انواع بزهکاری و خشونت، میتوان به اختلافات و درگیریهای خانوادگی، سرخوردگیهای اجتماعی، تحقیر، عدم توجه به نیازهای عاطفی و احساسی، محیط نامناسب مدرسه، ناامنی روانی در خانه و کمبود اعتماد به نفس اشاره نمود.
نوجوان فراری و اوباش، ثمره خانوادهی نابسامان است. دختر یا پسر نوجوان پس از سالها تحمل وضعیت متشنج و نابسامان خانواده، سرانجام تاب تحمل خود را از دست داده و چون دیگر نمیتواند چنین محیطی را تحمل کند، به امید رهایی از آشفتگیها، نزاع و درگیریهای روزمره والدین، از خانه متواری میشود و این اولین قدم برای خلاف است. غافل از اینکه روزهای به مراتب سختتری انتظارشان را میکشد. در حقیقت آنان از ظلم خانه به ظلم جامعه پناه میبرند،
بیشتر نوجوانان خلافکار والدینشان را مهمترین عامل انحراف خود میدانند، و در اکثر موارد حاضر به بازگشت نیستند و اگر به اجبار بازگردند دوباره فرار میکنند. در این میان پسران درصد قابل توجهی از بزهکاریها را به خود اختصاص دادهاند درحالی که سهم دختران در بزهکاریهای اجتماعی بسیار اندک ولی رو به رشد است.
باتوجه به این که والدین مهمترین نقش را در آینده و شکل گیری شخصیت نوجوانان دارند، باید نسبت به سرنوشت و وضعیت کودکان خود حساسیت بیشتری به خرج دهند و نگاه و نوع برخوردشان با فرزندان را تغییر دهند.
صاحبنظران بر اهمیت و نقش خانواده به عنوان زیربنای هر جامعه سالم تاکید ویژه دارند و به هیچعنوان نمیتوان از کنار این واقعیت تلخ گذشت که نهاد خانواده به طور جدی مورد تهدید قرار گرفته است. روشنفکران و فرهیختگان و نهادهای مردمی باید هرچه زودتر تمهیداتی در این زمینه بیاندیشند.
برخی اقدامات پیشگیرانه در جهت جلوگیری از نابسامانی و کمک به استحکام و تقویت خانوادههای تک والد، زنان خودسرپرست، زنان سرپرست خانوار و درکل آسیبپذیر عبارتند از: پرداخت مستمری و تامین معاش، ایجاد اشتغال، تامین ودیعه مسکن، بهبود وضعیت تحصیلی و تغذیه کودکان، آموزش در ابعاد مختلف (به خصوص برای والدین) و…
همچنین پرداخت کمک هزینه زندگی به خانوادههای کودکان خیابانی و بزهکار، تلاش در ایجاد اشتغال و درآمدزایی برای آنها، ارائه خدمات توانبخشی به خانوادههای معلولین و بیماران روانی از جمله اقدامات ارزشمند در جهت حمایت از خانوادههای در معرض نابسامانی و آسیب (فرزند آزاری) هستند.
از طرفی دیگر اصلاح قوانین مربوط به خانواده، طلاق، حق حضانت فرزندان به مادر، حمایت از مادران در دوران بارداری، تنظیم خانواده، آموزش مناسبات اجتماعی و فرهنگی از جمله اقدامات دیگر در زمینه کاهش آسیبهای اجتماعی خانواده به حساب میآید.