مولفههای تربیت فرزند :
امکانات کافی
اطلاعـات لازم
صلاحیت پدری و مادری
محیط شایسته خانوادگی
بیشتر خانوادهها صرفا از امکانات کمابیش کافی برخوردارند ولی متاسفانه اطلاعات لازم و صلاحیت پدری و مادری را همه ندارند. فرزندان زیادی از نظر اخلاقی، تربیتی و ایمانی پدر و مادر ندارند، بلکه فقط تولیدکننده فیزیولوژیکی دارند، چون هیچکدام از آن دو نفر (پدر و مادر) واقعا نمیدانند معنای تربیت اصولی فرزند چیست؟
اساس شکلگیری شخصیت کودکان تا سنین ۵ – ۶ سالگی میباشد. بیشترین تاثیرپذیری را کودکان از تولد تا این سن دارند، درنتیجه نوع رفتار اطرافیان نقش بسیار مهمی در این دوران بازی میکند. پذیرش و عشق بیقید و شرط به کودکان، برخورد مناسب، خطاب کردن آنان با القاب مناسب، احترام، تایید، تشویق و تحسین کودکان، توجه کردن به آنان در همهی ابعاد، و اجازهی اظهارنظر دادن به آنها، میتواند شخصیت مثبت و سالمی را در کودکان پرورش دهد.
اهانت، تحقیر، سرزنشهای مداوم، مقایسه، سرکوفت، بیتوجهی، انتقادهای بیجا، تعبیرات غیرمحترمانه و یا تامین نکردن نیاز کودکان از مهمترین عواملی هستند که بذر کینه و نفرت را در دل کودک میپاشند، و میتواند تاثیر منفی و تخریبی زیادی بر روان آنها داشته باشد از جمله ناسازگاری در همهی ابعاد. اغلب والدین بهواسطهی عدم آگاهی فرزندان خود را با سرزنش و تحقیر بزرگ میکنند. بهکار بردن کلماتی مانند: بیعُرضه، تنبل، شلخته، دست و پا چلفتی، خنگ، بیشعور، بیمسئولیت، تو هیچی نمیشی، به جز خرابکاری کار دیگری بلد نیستی و… بکن و نکنها، برو و نروها، بخور و نخورها، بشین و نشینها و امر و نهیهای مکرر در حقیقت امنیت خاطر را از کودک میگیرند.
متاسفانه بیشتر پدر و مادرها ناخواسته فرزندان خود را در چنین جو تخریبی و منفی و سرشار از تنشی بار میآورند. بسیاری از زنان و مردان وقتی بهخاطرات گذشته خود رجوع میکنند، فشارهای روانی بسیاری را از دوران کودکی بهیاد میآورند اضطرابِ نمره، امتحان، نارضایتی پدر، خطاهای سهوی، کارهای اشتباه و… که احساس گناه حاصل آنها میباشد. مهمترين آسيب تخریبی تحقیر و سرزنش والدین؛ کاهش اعتماد بهنفس است. هر چقدر اعتماد بهنفس کودک پايينتر باشد اميد و آرزوهاي او بیشتر دچار خلل و نُقصان ميشود. اين دسته از کودکان در برقراري ارتباط با ديگران معمولا مشکل دارند و در بزرگسالي به اين باور خواهند رسيد که قادر به انجام هيچکار صحیح و درستي نيستند.
در واقع با سرکوب اعتماد بهنفس در فردي که تحقير شده است، خودباوری او نیز رو به زوال میرود و به مرور باعث بهوجود آمدن حس خودکمبيني در کودک ميگردد. کودکاني که مدام اعتماد بهنفسشان کاهش ميیابد، در مقابل خواستههاي ديگران جرات نه گفتن را هم از دست ميدهند. از طرفی دیگر مقايسه شدن کودک با ديگران، و جدي گرفته نشدن کودک از سوي والدين هم به خجالتي شدن فرزندان منجر ميشود، و توانایی و مهارت نه گفتن را از آنان سلب میکند.
کودکانی که تحقیر، سرزنش، مقایسه و تقبیح میشوند دچار؛ خودکمبيني، ناسازگاری شخصيت، خجالتي بودن، خشونت و پرخاشگری، ناتوانی در تصمیمگیری، بدبینی و دودلی، نفرت، سوءظن، ضعف اعتماد بهنفس و بسیاری دیگر از کاستیها و سُستیهای روانی خواهند شد. کودکی که روش حل مشکلات را بدون استفاده از زور و خشونت یاد نگرفته باشد؛ در مدرسه و خارج از محیط خانه هنگام رویارویی با هر مشکلی، رفتاری نامناسب و خشن از خود بروز خواهد داد. به مرور این کودک، تنها در معاشرت با کودکانی شبیه خود احساس راحتی خواهد کرد.
حضور والدین در نهاد خانواده بهصورتی یکسان مورد نیاز فرزندان میباشد و عدم وجود آنها در انتقال هنجارها یا کجرویهای فرزندان نقشی بسزا بازی میکنند پژوهشگران در اینباره معتقدند: «هر چند مهمترین عامل بزهکاری جوانان محرومیت از داشتن مادر است؛ ولی نکتهی جالب اینکه روابط پسر با پدرش نیز در شخصیت او مهم است.
کودک با وجود برخورداری از محبت مادر انتظار دارد که از جانب پدر نیز به اندازهی مادر محبت ببیند. کودکی که پدر خود را سالهای متمادی با نظر منفی مینگرد، ممکن است بهتدریج نه تنها نسبت به او احساس دشمنی کند؛ بلکه این امکان نیز وجود دارد که بعدها دشمنی او به جامعه نیز تعمیم یابد.
[…] های گسسته و تخریب شده، خانواده های دارای فرد معتاد، خانواده های تک والد و امثالهم از نظر اجتماعی خانواده هایی ورشکسته به […]