فقط امروز را داریم :
اگر عزم خود را جزم کردهایم تا زندگی شیرینی را رقم بزنیم، نباید از اشتباهات اندوهگین باشیم، و ناکامیهای گذشته را در ذهنمان مرور کرده، و بیجهت از کاه، کوه بسازیم. انسانهای خوشبخت فقط از گذشته درس میگیرند، در زمان حال زندگی میکنند و همواره آیندهای زیبا را در ذهنشان ترسیم مینمایند. راز شاد زیستن، صبر و شکیبایی است. برای لذت بردن از زندگی نباید نگران اتفاقاتی باشیم که هنوز رخ ندادهاند. (نگرانی یعنی تمرکز بر جنبههای منفی یک قضیه. نگرانی چشم و عقل ما را بر روی راهکارهای مثبت میبندد و اجازه نمیدهد راهحل مناسبی برای خروج عقلانی از بحران پیش آمده را پیدا کنیم. نگرانی زمینهساز بسیاری از ناهنجاریهای روانی است گرچه خود معلول مشکلات روانی دیگری میباشد).
ناراحتی مربوط به گذشته است فرقی ندارد؛ چند دقیقه یا چند روز پیش. نگرانی قسمتی از آینده است، آن هم درباره موضوعی که فقط ممکن است اتفاق بیفتد. وقتی نگران هستید، دست از کار بکشید؛ یک لحظه تامل کرده و خوب فکر کنید. به واقع در آن موقع چه کاری از دست شما برمیآید؟ (نگرانی عادتی است که همه دچار آن هستیم) نگرانی در هیچ شرایطی نه تنها کمکی برای حل مشکل نیست، بلکه برعکس قدرت تفکر و نیروی ذهنی ما را نیز زایل میکند.
چارچوبهای ذهنی، تعیینکننده اصلی مسیر احساسات است. ما به طور ناخودآگاه بر اساس تصورات، تصاویر، تجارب شخصی و باورها و الگوهای ذهنیمان، رویدادها، حوادث و آنچه در پیرامونمان میگذرد را مورد قضاوت قرار داده، و نسبت به آنها واکنش روانی (بازتاب) منفی یا مثبت نشان میدهیم. واکنشی که بیشتر اوقات به اتفاقات نشان میدهیم منفی است. بازتابهای منفی ما ریشه در زیرساختهای روانمان دارد. اگر در هر رویدادی قضاوتهای منفی را کنار بگذاریم، گامی برای رسیدن به دروازههای بیکران آرامش برداشتهایم.
برای این منظور باید توهم و نگرشهای کهنه را دور ریخت و به رخدادها و پیشامدها به شکل دیگری نگاه کرد. طرز تلقی و احساس ما از هر واقعه و رویدادی که با آن روبهرو میشویم، در ذهنمان قرار دارد و این افکار درونی ما هستند که به بیرون منتقل میشوند. سوابق احساسی مثل: ترس، رنج، عشق، خوشی، ناامیدی، خشم، نفرت و… در بایگانی ذهن طبقهبندی شده و در اثر آنچه برایمان اتفاق میافتد، یکی از آنها را احضار میکند که در نتیجه دستخوش آن حس و حال میشویم. یعنی ذهن ما اطلاعات گذشته را که تضادهای حل نشده را در خود ثبت کرده است به واقعه زمان حال انعکاس (انتقال) میدهد.
بیشتر اوقات به اشتباه باور میکنیم که احساسات ما توسط دنیای پیرامون ایجاد میشوند و ناراحتی، اندوه و رنجها ناشی از عوامل بیرونی است و مایلیم باور کنیم که اگر در زندگی؛ خلل، اشتباه یا غمی هست علت آن در همان دنیای بیرون قرار دارد. البته نمیتوان منکر این مساله شد که همه ما آدم هستیم و تاثیرپذیر از محیط اطراف و با دیدن یا شنیدن مطالب گوناگون یا وقایعی که برایمان رخ میدهد، احساساتمان جریحه دار شده، غمگین یا خوشحال میشویم. هیچ جای شکی در این نیست.
اضطراب، رنج، خشم، تردید، نگرانی، بیزاری، ترس و درنهایت افسردگی عوارضی حاصل از تضادهای درونی هستند. برای رسیدن به آرامش، شادی و عشق باید افکار و احساساتی را که تضاد و اختلاف به وجود میآورند تغییر داد و چون هرکس تنها خود از آنچه در ذهناش میگذرد خبر دارد پس فقط خود او میتواند آن افکار را دگرگون کند (شکی نیست که در شرایط حاد باید از روانکاو کمک گرفت). زمانی که مشتاق باشیم، میتوانیم شادی و آرامش درون را انتخاب و در هر ثانیه زندگی کنیم. برای اینکار کافی است افکار آمیخته به آرامش را در ذهن خود بپروانیم.
ذهن بیشتر آدمها مخزن زبالههای عاطفی است. انواع تمایلات و قضاوتهایی که هیچگونه تسلطی بر آنها نداریم در فضای مستعد ذهن جاری میشود و بی آنکه بدانیم؛ درهم ریخته، درمانده، افسرده و به نوعی برده افکارمان میشویم. بسیاری از افکارمنفی را مرتب تکرار میکنیم در مکالماتمان سخنان منفی بر زبان میآوریم، درباره دیگران و اوضاع و احوال روزگار و رویدادها قضاوتهای انتقادآمیز و بیپایه و اساس مینماییم. دیگران را افرادی نالایق و تهی از عشق میدانیم و… وقتی ذهن سرشار از افکار منفی است چگونه انتظار داریم که احساس خوشی و سعادت – که ریشه در مثبتاندیشی و نیکنگری دارد – داشته باشیم. با اینکه به نظر میرسد این افکار منفی تصادفی یا به دلیل عوامل بیرونی راه به ذهن ما یافتهاند، اما در اصل خود ما آنها را به ذهنمان راه دادهایم.