دوازده نکته در زندگی زناشویی:
۱- میخواهیم خوب زندگی کنیم
ما به دنیا آمدهایم که زندگی کنیم، نه اینکه زنده باشیم. به رابطه خودمان با همسرمان نگاه کنیم؛ آیا فقط درکنار هم زندهایم یا واقعا زندگی میکنیم؟ ما به دنیا نیامدهایم که در چشماندازی خوب تا سنین پیری با هم سرکنیم. داستان زندگی زناشویی خیلیها به همین شکل است. برخیها فقط دنبال زنده بودناند. میتوان تغییر کرد و برای این مهم باید با همسرتان همکاری کنید.
۲- شناخت زوایای روحی و عاطفی خود و همسر
شناخت خود و همسر باعث کشف چرایی بسیاری از اعمال و کُنش و واکنشهای مثبت و منفی زن و شوهر میگردد. روشن شدن زوایای تاریک روحی طرف مقابل کمک زیادی در حل اختلافات و نزدیکی احساسی زن و شوهر دارد. برای این منظور بهترین کار گفتگو و مذاکره است. باید یاد بگیریم و آموزش ببینیم که چگونه با هم حرف بزنیم. نهادینه کردن فرهنگ گفتگو در فضای خانه نیاز به حوصله و صبر زیادی دارد. هرچه اطلاعات زن و شوهر از چالشهای روحی یکدیگر بیشتر باشد، کیفیت زندگی و رضایت آنها از همدیگر بالاتر خواهد رفت.
۳- باز کردن گرههای روحی و عقدههای روانی
همهی ما از دوران کودکی تصویرهای ذهنی زیادی در ناخودآگاه خود داریم که بسیاری از آنها حاصل آسیبها و تخریبهای نادانسته اطرافیان است که بر سر ما آوردهاند. حال در بزرگسالی دو راه در پیش رو داریم یا به ترمیم و معالجهی زخمها بپردازیم و خود را از زیر فشار روانیشان آزاد سازیم، یا با تلخی درد و رنج ناشی از بازنویسی مکرر آنها در زندگیمان بسوزیم و بسازیم.
۴- توجه و محبت به همسر
زندگی زناشویی، ائتلاف و تشکلی است که بر پایهی محبت، بنا نهاده شده و توجه به محبت و چگونگیاش، نقشی حیاتی را در آن بازی میکند. محبت از جمله عناصر زیربنایی در ازدواج است که به وسیله آن میتوان نهال این رابطه را مستحکم بار آورد. درنتیجه باید تمام تمهیدات لازم را به کار بست و از این نهال که در آغاز سُست و شکننده است، حفاظت و مراقبت کرد، تا به درختی تناور تبدیل گردد و ریشهی آن در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند. مطمئنترین تضمین برای بقا و ماندگاری خانواده پیوندهای عمیق عاطفی است به خصوص هنگام بروز بحران.
محبت بین زن و مرد، امری اکتسابی است؛ ازاینرو زن و مرد، باید شیوههای ابراز آن را آموزش دیده و تمرین کنند. بسیاری از زنان و مردان به این امر اذعان میکنند که نسبت به همسر خود علاقه دارند؛ ولی هرگز کاری برای نشان دادن آن به همسرشان انجام ندادهاند؛ اما باید گفت که علاقه و عشقی که در دل احتکار شده و ابراز نگردد، بیفایده است، باید به احساسات همسر قلبا توجه نمود.
۵- خوشرویی و خوشکلامی
خوشرويي عاملي تأثيرگذار در ترویج آرامش و سازگاري اعضای خانواده با یکدیگر است. نگاه کردن به چشمان همسر هنگام گفتگو، لبخند بر چهره داشتن و متبسم بودن از جمله مهارتهای انرژیبخش و نیرومندی است که سبب تعلق خاطر بیشتر میگردد. از طرفی دیگر چون حالات چهره گویای بسیاری از ناگفتههای درونی است، اتخاذ حالات مثبت و شیرین (در چهره) در مباحث خانوادگی موجب تقویت فضای عاطفی بین زن و شوهر شده و نقشی سازنده و مهم در استحکام رابطهی زناشویی دارد. یعنی فرد با خوشرویی، خوشکلامی، لبخند، نگاه و… علاقه و محبت خود را به همسر نشان میدهد.
۶- همدلی و درد دل
همدلی از مهمترین عوال تحکیم بنیان خانواده به شمار میرود. زن و شوهر باید در زندگی مشترک به آرامش برسند و به نیازهای عاطفی یکدیگر پاسخ گویند. نه تنها نباید از «گفتگوهای صمیمی»، «شوخی و مزاح»، «درد دل» و… غافل بود، بلکه اینها از ضروریات زندگی است. سپری کردن اوقاتی در کنار هم، نوشیدن چای و گفتگوی خودمانی و صمیمی موجب تخلیهی فشارهای روانی، اُنس و الفت بیشتر میان زن و شوهر میگردد. رواج فرهنگ گفتگو بین اعضای خانوادگی باعث حفظ سلامت همه میشود.
رسول اکرم (ص) میفرمایند: «محبوبترین چیز نزد خدای تعالی آن است که ببیند مرد، با زن و فرزندانش بر سر یک سفره غذا میخورند. سپس هر گاه بر آن سفره، گرد هم آیند، با نظر رحمت به ایشان مینگرد و پیش از آن که از جای خود پراکنده شوند، آنان را میآمرزد» (تنبیه الغافلین، ص۳۴۳، حدیث۴۹۸٫).
۷- مشارکت در تصمیمگیری
مشورت جهت رسیدن به یک تصمیم قاطع در کانون خانواده و بین دو رکن اصلی آن یعنی زن و شوهر امری مثبت است. اگر زن یا مرد به استفاده از پتانسیل تضارب آرا عادت کنند، یعنی در امور مختلف خانواده که جنبهی تصمیمگیری دارد نظر یکدیگر را جویا شده و با مشورت بهترین انتخاب را برگزینند، قطعا فرزندان آنان نیز از چنین رابطهی سازندهای الگوبرداری خواهند نمود.
۸- حمایت تحت هر شرایط
زن و شوهر تحت هر شرایطی باید تکیهگاه و حامی یکدیگر باشند. منافع مشترکی که در زندگی زناشویی وجود دارد یا به دست خواهد آمد، چه مادی چه معنوی، ماحصل تلاش و همکاری و انسجام قلبی و فکری زن و مرد است. زندگی مشترک یعنی شراکت دو انسان (زن و شوهر) برای کسب و حفظ منافع و دستاوردهایی که به هر دو تعلق دارد، حتا فرزندان. ازاینرو در شرایط مختلف اجتماعی، شغلی، خانوادگی، عاطفی، احساسی زن و مرد باید مثل کوه پشت هم باشند و به یکدیگر دلداری و دلگرمی دهند.
۹- درک و تفاهم متقابل
اغلب زن و شوهرها روشی صحیح برای درک متقابل یا تفاهم را نمیدانند؛ یا اساسا نیاموختهاند. ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی در عدم درك متقابل همسران از یكدیگر است. درك موقعیت یا احساسات همسر موجب میشود كه انسان به نیكیهای همسر توجه بیشتری كند، و عیبها و كاستیهای همسرش را به چشم نبیند. رها شدن از خودبینی و شناخت روحیات همسر اولین قدمهای درك متقابل است.
۱۰- احترام متقابل
حفظ احترام بین زوجین یکی از مهمترین گزینههای ارتباطی است. احترام زن و شوهر به یكدیگر در سلامت روحی، افزایش محبت و تحكیم خانواده تأثیر بسزائی دارد. دایرهی این احترام شامل ارج نهادن به شخصیت یكدیگر، خطاب کردن نام هم با الفاظ زیبا و نیکو به خصوص در حضور دیگران و فرزندان، احترام به نظر، افكار و سلیقه همدیگر میباشد. با رعایت نکات ریز اخلاقی میتوان احترام متقابل را حفظ کرد، احترام متقابل پدر و مادر بر تربیت فرزندان نیز موثر خواهد بود. رعایت احترام در روابط همسران مانع بسیاری از اختلافهای بزرگ میشود.
۱۱- راهکارهای حل اختلاف
این انتظار که زن و شوهر با هم هیچ اختلافی نداشته باشند امری غیر واقعبینانه است. مسئله مهم اینکه عمق اختلاف چقدر و شیوه حل آن چگونه باشد. دلیل عمده بسیاری از اختلافات زناشوئی، اختلافات فرهنگی، عدم درک متقابل، نداشتن مهارت ارتباطی کافی در زندگی میباشد.
یکی دیگر از دلایل بروز اختلاف بین همسران که گاه به مشاجره ختم میگردد، تلاش برای تغییر رفتار طرف مقابل است. ولی آنچه مسلم است دعواهای زناشویی در تمام جهان موضوعیت دارند. درصورت بروز اختلاف با همسر، از در میان گذاشتن موضوع با دیگران، حتی نزدیکترین خویشاوندان پرهیز کنید، زیرا اینکار نه تنها اختلاف را گسترش میدهد که آبروی همسر نیز خدشهدار خواهد شد. برای جلوگیری از اختلاف و دعوای خانوادگی؛ باید سعی کنیم از بسیاری بحثها و مجادلههای بیهوده و منفی پرهیز نماییم. هر مشکلی راههای متعددی دارد، درنتیجه فهرستی از راههای پیش رو تهیه کنیم و بهترینها را از هرجهت برگزینیم.
۱۲- با کارشناس مشورت کنید
همهی ما هنگام روبرو شدن با مشکلات خانوادگی به دلیل محدود بودن دانش و تجربیاتمان نیاز به راهنمایی و همفکری با دیگران پیدا میکنیم، و اغلب برای رفع مشکل سراغ افراد غیرکارشناس میرویم. چه طور است وقتی بیمار شده، یا اتومبیلمان خراب میشود به پزشک یا مکانیک مراجعه میکنیم، ولی هنگام بروز مشکلات پیچیدهی خانوادگی کمتر کسی حاضر است به روانشناس و مشاور خبره مراجعه کند، و اغلب برای یافتن راه حل از اطرافیانی که خود با کوهی از مشکلات لاینحل مواجهاند، مشورت میخواهیم.