اجتماعی

این همه فرصت برای بد بودن؟

این همه فرصت برای بد بودن - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

این همه فرصت برای بد بودن؟

خانواده کانونی است که برای رفع نیازمندی‌های حیاتی انسان و بقای جامعه ضرورت تمام دارد. خانواده در عین حال که کوچک‌ترین واحد اجتماعی است، هسته‌ی اصلی و پایه و بنای هر جامعه‌ای می‌باشد و مهم‌ترین نهاد تربیت انسان هم محسوب می‌گردد. خانواده، مدرسه و جامعه سه ضلع مهم تکامل زندگی اجتماعی انسان را تشکیل می‌دهند، ازاینرو توجه و دقت نظر والدین در دوران کودکی و نوجوانی ارزشی حیاتی در سلامت روان و رشد کامل شخصیت فرزند دارد.

از آن‌جایی‌که والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان خود را شکل می‌بخشند، درنتیجه وضعیت و موقعیت کودکان در خانواده یکی از عوامل مهم و مؤثر در رشد شخصیت آنان است، وجود برخی عوامل منفی و نقاط ضعف در خانواده‌ها می‌تواند موجب بروز آسیب‌های جدی اجتماعی شود.

کودکان نگرش‌ اجتماعی خود را از خانواده می‌آموزند و چنانچه یکی از والدین یا هر دو دچار رفتار و افکار منفی و ناپسند باشد، فرزندان بیش از هرکس دیگری در معرض آلودگی و تخریب قرار خواهند گرفت. پژوهش‌ها نشان می‌دهد؛ بزه‌کاران دارای والدینی هستند که یا بسیار خشن و سخت‌گیر بوده و یا برعکس بسیار بی‌تفاوت و بی‌توجه به فرزندان خود می‌باشند. البته برخی والدین افراد بزهکار، کم سواد یا بی‌سواد و یا خشن بوده و یا معتاد، عده زیادی از آنان هم بی‌کار و از لحاظ مالی و رفاهی در وضعیت نامطلوبی به سر می‌برند.

بزهکاری

بزهکاری و شخصیت منفی سایر افراد خانواده هم ممکن است در فرزندان اثرات زیادی داشته باشد. فرزندان ناگزیرند با دیگر اعضای خانواده ارتباط داشته و معاشرت کنند. کودک در محیط خانوادگی می‌آموزد که چگونه با برادران و خواهران خود تعامل یا تقابل نماید. او در خانواده راه ورود به اجتماع و تعاملات اجتماعی را می‌آموزد.

کمبود محبت عامل تخریبی قدرتمندی برای سوق دادن اطفال و نوجوانان به سوی ارتکاب بزهکاری است. بعضی کودکان به‌واسطه‌ی بی‌توجهی، کم‌توجهی و بی‌مهری والدین خود به معضلات اخلاقی همچون؛ اعتیاد، دزدی، زورگویی، فحشا و دیگر رفتارهای خلاف کشیده می‌شوند. یعنی نوعی واکنش منفی.

چون انسان تشنه محبت و نوازش و تایید بوده و هرگز از آن سیراب نمی‌شود، اگر پدر و مادری کودکان خود را در تنگنای عاطفی قرار دهند و محبت مورد نیاز آنان را احتکار نمایند، قطعا فرزندان به‌خاطر جلب توجه والدین و کسب نوازش (حتی از نوع منفی) به ارتکاب اعمالی ناپسند دست می‌زنند.

شاید بتوان عنوان نمود؛ انگیزه ارتکاب جرم در این کودکان نوعی خودنمایی و میل به دیده شدن و به حساب آمدن است. چنین طفلی ممکن است دست به سرقت ‌زند، کتک کاری کند یا دیگران را اذیت و آزار نماید، در تمام این موارد هدف او جنجال برانگیختن و جلب توجه می‌باشد.

بررسی‌های کارشناسان نشان داده هیچ‌گونه تنبیه و تهدید، هر چند سخت و شدید، در رفع این عادت ناشایست چندان تاثیری ندارد، مگر این‌که والدین و مربیان علت اصلی را یافته و کودک را مورد محبت و نوازش قرار دهند. والدینی که خود از محبت پدر و مادری محروم بوده‌اند اغلب نسبت به کودکان خویش نیز بی‌تفاوت هستند. عدم مهرورزی والدین نسبت به کودکانشان می‌تواند ناشی از عدم آشنایی آن‌ها به احتیاجات اساسی و روانی کودکان باشد.

ناگفته نماند که همیشه مشکلات روانی کودکان معلول کمبود محبت نیست، بلکه در موارد متعددی محبت افراطی و مراقبت بیش از حد والدین از کودک مشکل‌آفرین است. گاهی والدین بیش از اندازه از فرزندان خود مراقبت می‌نمایند. در مواقعی نیز ممکن است که پدر و مادر نتوانند پاسخگوی نیازهای عاطفی یکدیگر باشند و روی این اصل، کودک را مرکز عواطف و احساسات خود قرار می‌دهند.

نوجوانان و حتی بزرگسالانی که از دوران کودکی به‌طور دائم در معرض فشارهای عصبی و محیطی بوده‌اند، بیش از دیگران آسیب‌پذیر هستند و خطر گرایش به مواد مخدر و اعتیاد آنان را به‌شدت تهدید می‌کند. برخی وقایع مانند؛ کنکور، از دست دادن نزدیکان، شکست‌ عاطفی، شکست مالی، شکست شغلی، ناکامی در تحصیل، عدم ازدواج مناسب و… ممکن است فرد را دچار ترس، اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و برخی معضلات روانی و رفتاری دیگر نماید که همین ناتوانی‌های روانی می‌تواند زمینه‌ساز بروز اعتیاد شود.

خانواده به‌عنوان پایگاه اصلی تربیت و ساختار روانی انسان نقش بسزایی در بروز اعتیاد و یا درمان آن دارد. خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماعی و در عین حال بزرگترین و تاثیرگذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار می‌آید کانون خانواده می‌تواند منشاء تحولات عظیم فردی اجتماعی و رشد ارزش‌های انسانی در میان اعضای آن باشد، خانواده مهمترین نهادی است که انسان در آن در همه ابعاد رشد پرورش می‌یابد.

دلبستگی ضعیف

به عقیده‌ی برخی پزوهشگران دلبستگی ضعیف به مادر، وجود پدری عصبی، خشن و سهل‌انگار در دوران کودکی و نوجوانی، باعث افزایش خطر مصرف مواد مخدر دوره‌ی نوجوانی می‌شود فراموش نکنیم اعتیاد امروز فرزندانمان نتیجه‌ی مستقیم و طبیعی اعمال خودمان است.

اصلا عجیب نیست که جوانی معتاد شود وقتی از دوران کودکی رفتار خشونت‌آمیز پدر، کتک، ضرب و جرح، شماتت، تحقیر، سرزنش و سرکوفت مداوم، به جای تایید و نوازش و دیده شدن خوراک روح او بوده است. پدری که تمام عقده‌های ناشی از ناکامی‌های روحی، شغلی و اجتماعی خود را یک‌جا و هر روز در کانون خانواده بر سر زن و فرزندانش خالی می‌کند درحقیقت به جای تربیت و راهنمایی فرزندان آنان را به دست خود به سمت زوال و نیستی سوق می‌دهد.

این همه فرصت برای بد بودن

چرا باید خوب باشیم وقتی این همه فرصت برای بد شدن داریم؟ تا کجا می‌خواهیم پیش برویم؟ چند خانواده‌ی دیگر باید قربانی اعتیاد شود تا به خود بیاییم؟ قصدی برای نادیده گرفتن زحمات پدر و مادر و بزرگ‌ترها وجود ندارد، ولی فشار بیش از اندازه‌ی ناشی از توقعات بی‌جای والدین از کودکان و نوجوانان، تحقیر و سرزنش و توهین و توسری و مقایسه و محدودیت و جلوگیری از رسیدن به حداقل نیازها و امیال انسانی او حاصلی جز تخریب اعتماد به‌نفس و خودباوری ندارد که ریشه‌ی اصلی اعتیاد در همین‌هاست.

اگر شادی و نشاط را از فرزندان‌مان بگیریم و در مقابل یاس و ناامیدی در دلش بکاریم، قدر مسلم او به دنبال دستاویزی، هرچند مجازی موقتی، برای رهایی می‌گردد. در یک کلام فرزندان ما معتاد می‌شوند چون خودمان مقصریم.

 خوشحال می‌شوم نظر شما را درباره این یادداشت بدانم. اگر سوالی دارید در انتهای این یادداشت کامنت کنید

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید