ازدواج در آغاز احساس نیاز:
ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعۀ خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد- چنین رابطهای آرامش و آسایش روحی و عامل دلگرمی به تداوم فعالیت زندگی است. پیدا کردن یک غمخوار نزدیک برای انسان لازم است. قطع نظر از نیازهای طبیعی که نیازهای غریزی و جنسی میباشد، مسأله تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ بشر و زندگی است.
ازدواج یک امر مبارک و یک پدیدۀ بسیار میمونی است. البته مهمترین فایدۀ ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیۀ مسائل، فرعی و درجۀ دو و یا پشتوانۀ این موضوع است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه در مرتبه دوم قرار دارند. بنای نسل بشری و قوام عالم به ازدواج است. انتقال تمدنها و فرهنگها و بقای استقلال جوامع چه از لحاظ سیاسی و چه از جهات دیگر، متکی به امر ازدواج است. برکات فراوانی در ازواج وارد است.
باید پیوند ازدواج را محکم نگه داشت. بعد هم شرایط زیادی برای ازدواج در همۀ زمینهها معین کرده است. در زمینهی اخلاق و… وقتی زن گرفتید، وقتی شوهر کردید، باید اخلاقتان را خوب کنید، باید همکاری کنید، باید گذشت کنید، باید محبّت کنید، باید او را دوست بدارید و باید به او احترام زیادی بگذارید.
آنچه که در ازدواج مهم است، رعایت اموری است که دختر و پسر باید با همدیگر تا آخر عمرشان رعایت کنند و رعایت اصلی حفظ این پیوند توسط؛ مکارم اخلاقی و توانمندیهای روانی است. والدین و خانوادهها باید توجه کنند که این امر انسانی از حالت رابطهی انسانی به یک معامله تجاری و بده بستان مالی تبدیل نشود. البته این شرایط، شرایط کمالند نه صحت، اما واقعا شرطند. کفو بودن از هر نظر آنچه که معین شده است این است که دختر و پسر باید در بسیاری مبادی با هم تناسب داشته باشند، از ظاهر و فیزیک اندام و تمکن مالی گرفته تا باورها و اعتقادات.
اسلام اصرار دارد بر اینکه این پدیده در اوان خود، هرچه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. اینهم از اختصاصات اسلام است، هرچه زودتر بهتر. زود که می گوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می کنندبه داشتن همسر؛ هرچه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از اینکه زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد.
سلام آقای دکتر .
چند ماه پیش باهاتون برا مشکلم تماس گرفتم. حرفا و راهنمایی هاتون خیلی به دلمنشست . اون موقع زندگیم در حال پاشیدن بود . حرفای شما بهمامید داد . فکر میکردم بلاخره راه حل مشکلم پیدا شده .
ولی نشد . نشد چون همسرم نخواست . من همه تلاشمو کردم ولی با دروغ نمیشد زندگی کرد . وقتی فهمیدم همسرم بهم تو خیلی چیزا دروغ میگفته دیگه نتونستم بهش اعتماد کنم . ازدواج شیرینه . قشنگه . ولی هزار برابرش جدایی تلخ و زشت و دردناک . درسته که این من بودم که برا جدایی قدم جلو گذاشتم . درسته که اون التماس کرد که ازش جدا نشم ولی …. ولی تنها چاره بود . اون حتی توی خواسته هاشم ثبات نداشت . جلوی بقیه جوری از من تعریف تعریف کرده بود که انگار کل دوران عقد عذابش میدادم ولی توی تنهاییامون میگفت بهترین مرد زندگیش بودم و هربار دلیل این کارشو خواستم بهانه هایی آورد که برای هیچ کسی قابل قبول نبود . جدایی زشتی داشتیم . اونقدری که موقع جدایی تمام علاقم بهش شد تنفر . اون نمیخواست حقیقتای زندگیشو باور کنه . برا حل مشکلات فقط منو تهدید به خودکشی میکرد . برا برگردوندن من تنها تلاشش این بود که با تهدید به خودکشی و تهدید به کج رفتنش بعد طلاق منو دچار عذاب وجدان کنه و منصرفم کنه ولی بیشتر متنفرم کرد . و متاسفانه خونوادشم به شکلای دیگه میخواستن با تهدید منو منصرف کنن . حتی با تهدید به مرگ و تموم اینا فقط منو از اونا متنفر تر کرد . درسته با جدایی از اون تنها شدم و داراییمو از دست دادم . ولی با اتفاقایی که افتاد دیگه خیالم راحته که تنها راه بوده و بهترین تصمیم . این کامنت رو زیر این پست نوشتم تا اونایی که میخوان زندگیشونو شروع کنن یه چیزی رو خوب یادشون باشه . اونم اینکه اکه دست کسیو میگیری و ازش انتظار داری تا تهش باهات باشه باید باهاش روراست باشی . هیچوقت دروغ و دورویی و تهدید و ترحم ، زندگی هیچ زن و شوهری رو نجات نمیده . سعی کنید قدرت قبول خطاهاتون رو داشته باشید . زندگی میدون جنگ نیست . زندگی جای به رخ کشیدن قدرتمون نیست . زندگی جایی نیست که بتونی توش به زور خودتو مظلوم نشون بدی تا همه توی تیمت بیان . بعد ازدواج تیم تو فقط دوتا عضو داره . خودت و خودش .
مهران عزیز حرفات به دلم نشست. بعضی تجارب واقعا تلخ و دردناکند ولی در عین حال ما رو هم آبدیده و استوار میکنند.