استبداد زناشویی
تحمیل عقیده در روابط زناشویی تخریب کننده است. تصمیمگیریهای یک جانبه، فضای صمیمی و نشاط و اعتماد به نفس خانوادگی را مورد تعرض و تخریب قرار میدهد. موفّقیت مرد در مدیریت خانواده، تنها با حکومت بر دل زن امکانپذیر است؛ اگر زن و دیگراعضاى خانواده به مرد، علاقهمند بوده و در عمق وجودشان براى او حرمت و احترام قائل باشند، او میتواند در اداره خانواده موفّق باشد، وگرنه توسّل به زورگویی و تحمیل عقیده با خشونت، نه تنها کارگشا نیست، بلکه بر نابسامانى خانواده مىافزاید.
مشکل عمده؛ عدم تفاهم، سوءتعبیر، سوءتفاهم، سوء برداشتهایی است که آثار منفی زیادی در روابط طرفین دارد که عمدتا به سرزنش، سرکوفت، تحقیر، تهمت و اتهام زدن و… میانجامد. درصورتیکه با تدبیر و برخورد ماهرانه به خوبی میتوان از این پیچ و خمها گذر کرد.
یکی دیگر از عوامل مهم تخریب روابط خانوادگی، خودخواهی و خودبینی هریک از طرفین است، به طوری که فقط خوبیهای خود و عیوب دیگران را میبینند. خودخواهی زمینه رسیدن به خودستایی و جاهطلبی را فراهم میکند.
عیبجوییهای بیمورد، انگشت روی نقاط ضعف گذاشتن و آنها را بزرگ کردن و طرف را سرزنش و تحقیر و توهین نمودن خانواده و اعضا را به جایی نمیرساند، یعنی در فضای خانواده راهگشا نیست. به جای بزرگنمایی کردن نقاط ضعف همسر، باید با تعامل درصدد رفع نقاط ضعف یا چشمپوشی از آنها یا مسکوت گذاشتنشان برآمد. در این صورت هر یک از دو طرف به ارزشها، نقاط مثبت و قوت زیادی در یکدیگر پیمیبرند و میتوانند آنها را بزرگ کنند چون نقط قوت انرژیزا هستند و تولید نیرو میکنند.
خانواده فضای عیبجویی- تخریب احساسات- انگشت بر نقاط ضعف گذاشتن- ایراد گرفتن دائم نیست. خانواده باید کانون تایید و تحسین و تشویق اعضای آن باشد تا انرژی مثبت برای روح افراد فراهم کند. یکی از راهکارهای حل اختلاف و جلوگیری از بروز مشکل در خانواده انعطافپذیری زن و شوهر در رویارویی با سوءتفاهمات – سوءتعبیرها – سوء برداشتها – تقاضاهای بیجا و… میباشد که مانع پدیدار شدن آشفتگی روانی و افسردگی میشود.
آیا خانوادهها در جامعه پذیری، بین دختر و پسر خود تفاوت میگذارند؟ و ارزشهای مردانه را به عنوان ارزش برتر ارائه و باعث میشوند که تفاوت بین دختر و پسر به یک برتری جنسیتی بیانجامد؟ قدرت درون خانواده چگونه تولید، منتقل و یا تغییر شکل میدهد. وقتی زنان در خانواده دارای قدرت شوند، عملاً بازتولید مردسالاری را در جامعه ادامه میدهند. به بیانی روشنتر درکل جامعه وقتی که اکثر زنان به قدرت دستیابی پیدا میکنند، عملاً به باز تولید ارزشها و هنجارهای مردانه در کانون خانواده دست میزنند.
در پی دگرگونی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی، تناسبات و نوع رفتار زن و مرد نسبت به هم نیز دستخوش تغییر شده که به نوبه خود به رشد پرخاشگری دامن میزند. از آنجایی که مادران معلمین عشق و محبت در کانون خانواده هستند در نتیجه، رشد روحیه پرخاشگری و خشونت در زنان زنگ خطری برای سُست شدن بنیان خانوادهها و بههم خوردن روابط بین زنان و مردان و مهمتر از همه وقوع ناهنجاریهای جدید در جامعه است.
برخیها معتقدند؛ نفوذ فرهنگ هالیوود و اشاعه جریان زنسالاری از طریق رسانهها، باعث افزایش جسارت و پرخاش زنها نسبت به شوهرانشان شده است، و دیگر آنها مثل قدیم حاضر نیستند اقتدار مرد را در خانواده بپذیرند، درجایی که در جوامع و فرهنگ غرب هم زنسالاری در ابعاد افراطی وجود ندارد.
برای یافتن این عامل مهم که باعث کاهش اقتدار و نفوذ مرد در خانوادههای امروزی میشود، لازم است کمی به عقب برگردیم، و روش تربیت و شیوه رشد پسرها و جوانهای دو دهه اخیر در شهرها را با شیوه تربیت و رشد همین گروه سنی از پسران در دوران پدرها و پدربزرگها مقایسه کنیم.
در آن دوره پسربچهها بعد از سنین طفولیت و بازیگوشی به همراه پدر یا برادرشان مشغول کار میشدند. حتی اگر مدرسه هم میرفتند در ساعات بعد از مدرسه و تابستانها یا پیش پدرشان کار میکردند و یا شاگرد افراد غریبه میشدند، ولی بیکار نبودند و حتما سرکار میرفتند.
بعد از اتمام تحصیلات و رسیدن به جوانی هم خدمت سربازی را طی میکردند. دوران سربازی آن روزها معروف بود. سربازها غالباً در شهرهای غریب و دورافتاده و احیاناً نقاط محروم و بدون امکانات و با سختگیریهایی مرسوم آن زمان، مشقات فراوانی را تحمل میکردند. در بسیاری از اوقات، جوانان وقتی سربازی را تمام میکردند به دلیل شاگردی کردن در کودکی و نوجوانی، در حرفه و شغلی، مهارتی نسبی داشته و آماده تشکیل زندگی میشدند.
مجموع همه این عوامل بیشتر پسرهای آن زمان را پخته و با تجربه بار میآورد. البته در این دوران هم هستند کسانی که با سختی بزرگ میشوند و از ابتدا روی پای خود میایستند. اما اغلب جوانان دوران کودکی و نوجوانیشان فقط به درس و کلاس و کامپیوتر و… میگذرد.
دخترها هم تقریباً همین روال را طی میکنند. البته ممکن است در بعضی از خانوادههای مقید، دخترها کمی محدودیت نسبت به پسرها داشته باشند ولی این تأثیری در اصل ماجرا ندارد. دخترها فقط سربازی نمیروند. با توجه به این جریان شما فکر میکنید مردهای این دوره و زمانه در آغاز زندگی چه ویژگیها و برتریهایی نسبت به زنها دارند که زن بتواند او را تکیهگاه خودش بداند و با اطمینان خاطر زندگی و آینده خود را به او بسپارد و نگران هیچ چیز نباشد.