دستور منفی :
همانطور که در پستهای گذشته درباره افکار مثبت ذهن انسان صحبت کرده بودم. تا به حال به این فکر کردهاید که روزانه چند دستور به ناخود آگاه ذهن شما میرسد؟ آن هم دستور منفی و نادرست آن هم طی یک روز ؟ بگوئید سیتا، هر سال میشود چند تا، تقریبا ۱۰۰۰۰ تا
چی ؟
۱۰۰۰۰ دستور منفی ؟ چند سال ادامه داشته است ؟ فرض کنیم ۱۰ سال مجموعا چند تا دستور منفی به ذهن رسیده ؟ ۱۰۰۰۰۰ تا. خوب از کامپیوتر یا بفرمائید مغزی که فقط ظرف ده سال یکصد هزار برنامه منفی (دستور منفی) گرفته چه انتظاری دارید؟ چه میشود؟ خروجی و کارکرد مغز یا کامپیوتری که ۱۰۰۰۰۰ دستور منفی و برنامه منفی دریافت کرده است ، چه خواهد بود؟
همان چیزی که پژوهشگران برجسته رفتاری ، ابراز می کنند : مادر ، پدر ، برادر، خواهر، همکلاسی، رفیق، همکار، همسر ، همه و همه با انگیزه دلسوزی و حمایت اما با دادن پیام و برنامههای منفی باعث شدهاند تا ۷۷% از افکار همه ما منفی باشد .
۷۷% در صد !
میتوانید تصورش را بکنید؟ بنابراین از ذهنی که ما در حال حاضر داریم و با دلسوزیهای نزدیکان ما ۷۷% از برنامههایش منفی است نباید انتظار کار درست داشته و منتظر دادههای مثبت باشیم . جالبتر اینکه محققان پزشکی معتقدند ۷۵% از بیماریهای ما نیز خود ساختهاند، تعجب میکنید، نه تعجب نکنید، همانطور که گفته شد این حامیان و یاوران دلسوز ما بودهاند که بی توجه مدام و همیشه در کار تخریب بوده و ذهن ما را با برنامهریزیهای غلط خراب کردهاند. لحظه به لحظه، با کلمهها و دلسوزیهای غلط برای زندگی ما برنامههای منفی و سیاه ریختهاند. ما هم فکر میکنیم این فکرها و ذهنیتها حقیقت محضاند. و فاجعه آنکه بر اساس این بایگانی سیاه و منفی برای خودمان نقش، وظیفه، کار، تکلیف، مسوولیت، دوستی، دشمنی، همراه، همکار و تعریف، تعیین و انتخاب میکنیم. حال اگر به جای این همه پیام و برنامه هفتاد و هفت درصد منفی همه یا بیشتر دستورالعملهایی که مغز دریافت کرده بود درست و مثبت بود و در آن ده سال،
میگفتند :
– عجب آدم با شهامت و پر جراتی هستی
– عجب آدم با نشاط و پر انگیزهای هستی
– تو فردی بزرگاندیش و جامعنگری هستی
– تو اهل فکر و مشورت هستی
– تو فرد با پشتکار و هدفمندی هستی
– تو با شهامتی و به دیگران اجازه دخالتهای غیر منطقی نمیدهی
– تو میتوانی خودت برای خودت تصمیم بگیری
– تو از کارهای سخت و بزرگ شانه خالی نمیکنی
– تو از کارهایت لذت میبری
– تو محبت میکنی و محبت را دوست داری
– تو ادم صادق، راستگو و صبوری هستی
– تو فردی خلاق، مبتکر و نوآوری هستی
– تو فردی قوی و توانمند هستی
– تو آدمی منظم و شایسته هستی
– تو از یاری و کمک دیگران استفاده میکنی
– تو از تن آسایی و تنبلی پرهیز مینمایی
– تو از مشکلات هراسان نمیشوی و برایشان راهحلهای مناسب پیدا میکنی
– تو سخاوتمند و بخشنده هستی
– تو به خویش مسلط هستی
– تو فقط به پیشنهادات و حرفهای مثبت دیگران توجه و عمل میکنی
– تو در برابر حرفها و نظرات نادرست دوستان، قاطعانه میایستی
– تو حرف و دیدگاه خود را بیان مینمایی
– تو سر رشته زندگیات را خودت به دست داری
– تو مهربانی، دانایی، احترام و خوبی را دوست داری
کسی که این همه دستور مثبت گرفته چگونه عمل میکند، زندگی خصوصیاش ارتباطات اجتماعی و خانوادگیاش، میزان موفقیت و شکستهایش چگونه خواهد بود؟
حالا میتوانید پاسخ خیلی از آن چرا، چراها را، بدهید، چرا بعضی آدمها شادمان و با نشاط هستند ؟ چرا کارهاشان را خیلی راحت انجام میدهند ؟ چرا زندگیشان خوب، با آرامش و موفقی دارند، چرا به جای فرار از مشکلات و دشواریها با آنها مواجه شده و حل شان میکنند و تهدیدها و شکستها را به فرصتهای بزرگ تبدیل مینمایند ؟
چون ذهنشان درست و مثبت برنامهریزی شده است، خودشان را باور دارند. توانمندیهایشان را میشناسند لذا بیجهت و غیر مسئولانه بخت، سرنوشت، شانس، اقبال حادثه و اتفاق را عامل کامیابی یا ناکامی خود نمیدانند. اینان به فرمول اساسی موفقیت دست یافتهاند راه ساده پیروزی را شناختهاند. فهمیدهاند که هر کس در نهایت همانی میشود و همان کاری را به انجام میرساند که بیش از همه به آن اندیشیده است و فکر کرده است.
آنان میدانند که هر کس دنیا را دقیقا به رنگ همان شیشههایی می بیند که فکرش در جلوی چشمش قرار میدهد، و ما هم اگر نمیخواهیم دنیا را خاکستری ببینیم باید شیشه خاکستری را برداریم. دنیا خاکستری نیست. شیشه جلوی چشم ما خاکستری است.
وقتی فهمیدیم که با توهم و افکار منفی، پیرامون خود را دیوار کشیدهایم و خصمنانهترین رفتار را خودمان با خودمان داریم زیرا با لشکر بیرحم و سنگدل سیه بینی و منفیاندیشی، خود را محاصره کرده و رفت و آمدها را بر اساس تائید یا مخالفت سربازان این لشکر که بدترین دشمن خونی ما هستند، انجام میدهیم؛ معلوم است که کی میرود و کی میآید، چه خبرها و تحلیلهایی با نگاه و معیارهای دشمنانهشان میرسد یا نمیرسد، معلوم است که هر کس را این سربازان بخواهند بزرگش میکنند و هر کس را بخواهند تحقیر و کوچک می نمایند. راه چاره ؟ شکستن این دیوار و حصار و تاراندن این سربازان که همان توهمات، پندارهای غلط و افکار منفی هستند و خلاص کردن خود از اسارت فکرهای منفی. هیچ شهری در دراز مدت نمیتواند در محاصره تاب بیاورد حتماً از پای در میآید انهم چنین محاصرهای و از کجا معلوم که سالهاست از پا در نیامدهایم ولی متوجه نیستیم.
محاصره را بشکنیم دیوار را فرو بریزیم دنیای ما این محیط کوچک پر از ترس و هراس، پر از سیاهی و دشمنی نیست، این بدیها، ناشی از کارها، محدودیتها و تلقینات غلط سربازان دشمن (افکار منفی ) است و گرنه دنیا سرشار از نور، روشنی، خوبی و محبت است.
برگرفته از کتاب «مثبت اندیشی» نوشته: افشین طباطبایی
خسته نباشید استاد..
مثل همیشه عااااالیییی