خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، نقش مهمی در روند سعادت یا بدبختی حیات انسان دارد. اما به دنبال تحولات و تغییرات رو به رشدی که در جوامع بشری به وجود آمد، نهاد خانواده هم بینصیب نماند و بعضا در بسیاری از موارد دچار تغییراتی شگرف در ساختار خود گردید. درحقیقت صنعتی شدن جامعه بشری و پدیده مدرنیته، نهاد خانواده را در مواردی دستخوش دگرگونی ساخت. براساس مطالعات صورت گرفته در برخی از موارد این تغییرات منفی و در برخی دیگر مثبت ارزیابی شده است.
مشكل از اينجا آغاز ميشود كه اكثر قريب به اتفاق ما براي مهمترين كار جامعه بشري يعني ارتباطی انسانی ( فرهنگ گفتگو در خانواده) که وظیفهای بر دوش زن و شوهر است اساسا هيچ آموزش و تعليمي نميبينيم يا حتا خودمان را به زحمت نمياندازيم كه به دنبال كسب آن برويم. در حالي كه اگر قرار باشد يك حرفه صنعتي يا هنري يا ورزشي را بياموزيم، بايد در آن رشته سالها شاگردي كنيم، آموزش و تعليم ببينيم تا تجربهاي نسبي كسب نمايم.
همه ما در مسیر زندگی با مشکلات زیادی روبرو میشویم؛ مشکلات مالی، خانوادگی، شغلی، عاطفی و… ولی اگر تنگ نظری، نکته سنجی، بدبینی، استبداد رای، و دیگر صفات منفی در کانون خانواده حاکم باشد به همه اعضا آسیب وارد میکند، و به سرزنش، توهین، تحقیر و هتاکی به یکدیگر منجر میگردد.
برای رفع هر مشکل و رسیدن به خواسته و نیازی که منافع شخصی و خانوادگی ما را در برداشته باشد، بهترین کار برای حل اختلاف، یافتن راه حل، و یا رسیدن به توافق، چه در محیطهای خانوادگی، شغلی، اجتماعی و… سازوکار گفتگو و مذاکره است، گرچه به نظر کاری سخت و مشکل برسد و نیاز به صبر و حوصله و تحمل و گذشت زیاد داشته باشد. ولی مهم این است که در مقایسه با راههای دیگر در همه عرصهها کم هزینهتر است.
قدرت، نفوذ و تاثير كلام بر هيچکس پوشيده نيست. همهي ما در مواجهه با ديگران سعي مينماييم آنچه مد نظر داريم را از طريق كلمات پي بگيريم و به نتيجهي مطلوب خود برسيم. فرهنگ گفتگو در خانواده و کلا كلام اگر همراه با بينش و انديشهي ژرف باشد، اقتدار پیدا میکند، و بر دیگران تاثیر واقع میگذارد، و اصولاً انسانها تسليم قدرت آن ميشوند.
با کلام و ایجاد فرهنگ گفتگو در خانواده میتوانیم روند رویدادها را تغییر دهیم، خواست درونی تعیین کننده افکار ماست، نه اتفاقات روزمره (البته بیشتر مواقع) وقتی به چیزی فکر میکنیم در واقع آن را به فضای ذهنمان دعوت کردهایم (چه خوب، چه بد). هنگام سخن گفتن باید از قدرت کلام بهره کافی ببریم، یعنی با استفاده از کلمات امیدوار کننده در خود و اطرافیان شور و شوق ایجاد نماییم و روابط را تحکیم و راهی برای برون رفت از مشکلات بیابیم.
یادگیری مهارتهای ارتباطی صحیحِ دوطرفه و سرشار کردن فضای زندگی از حسن تفاهم و نظر برای حل مسایل، راهگشای گذر از سختیهای پیش روست. درجایی که ابراز حجم بالایی از احساسات ما، همانند خشم، نفرت، كينه، عشق، محبت، احترام و… در كلام و زبان خلاصه ميشود. در اغلب موارد اگر احساس از طريق كلمات منتقل نشود، ديگران هرگز متوجه آن احساس به خصوص نميشوند.
در اکثر خانوادهها به علت عدم وجود فرهنگ گفتگو در خانواده و ضعف آموزش و مهارت که از دوران کودکی به آن توجه کافی و لازم نمیگردد، اغلب افراد چه زن و چه مرد در مواجهه با چالشهای مختلف که در زندگی با آن روبرو میگردند دچار استیصال شده، دست و پای خود را گم کرده، و یا از روی ندانم کاری راه اشتباه رفته و به خشونت، قهر، تخریب، تضعیف و دیگر روشهای انفعالی روی میآورند. درحالی که تجربه بشری نشان داده هنگام رودررو شدن انسانها کاربردیترین و قدرتمندترین ابزار برای حل و فصل اختلافات، کدورتها، بازکردن گرههای عاطفی و احساسی، یافتن راه حل و امثالهم، کفتگو و مذاکره است.
ایفای فرهنگ گفتگو در خانواده و بهینه کردن کارکرد آن نه تنها برای بقای خانواده ضروری است بلکه در دراز مدت برای انسجام اجتماعی نیز ضروری میباشد. جنبههای متعددی از زندگی در زمینههای ارتباطات و آسیبهای اجتماعی، در خانوادهها رشد و پرورش پیدا میکنند، یعنی طریق انتقال ارزشها و هنجارهای صحیح به جامعه از نهاد خانواده.
از سوی دیگر هجوم فرهنگ فرنگی یا به تعبیر درست؛ شبیخون فرهنگی، باعث گردیده نسل جوان خانوادهها و فرزندان نوجوان به از خود بیگانگی و دور شدن از یکدیگر روی آورند. که مخاطرات جدی بر پیکر خانواده وارد میسازد. درنتیجه اگر با ادبیات برخواسته از فرهنگ ملی و دینی با پتانسیل خاص زمان به سراغ آنها نرویم وضعیت نابسامان این قشر جامعه ساز بیش از پیش به خطر خواهد افتاد، چرا که شاهد حضور و نفوذ روزافزون فرهنگهای وارداتی غربی با لعابهای رنگارنگ بر جوانهایمان هستیم.
پژوهشها نشان داده موثرترین روش برای تربیت و ارتقا سطح فکری نوجوانان و جوانان سوق دادن و عادت دادن آنان به مذاکره، گفتگوهای عاری از تعصب و تحمل طرف مقابل است.
آموزش و یادگیری روشهای گفتگو و مذاکره در کانون خانواده بین والدین و فرزندان، بین زن و شوهرها، بین همکاران، بین آحاد افراد جامعه و استفاده از تمامی ظرفیتهای ذهنی یکدیگر برای رسیدن به یک توافق و تفاهم در موارد مورد اختلاف دو جانبه یا چند جانبه امری ضروری برای یک جامعه پویاست. در حقیقت رویکرد گفتگو و مذاکره در تعاملات اجتماعی نرخ بسیاری از معضلات را پایین میآورد. آن چه مسلم است خیلی از افراد به واسطه عدم آشنایی با ادبیات گفتگو و فنون مذاکره، هنگام بروز مشکلات در بیشتر موارد به سادگی در دام تقابل و رویارویی و حتی خشونت و پرخاش و دیگر روشهای زورمدارانه والد درونی میافتند.
خانوادهها نقش مهمي در فراهم ساختن زمينههای رشد و پرورش فرزندان خود را دارند. والدين باید انگیزه از دست رفته فرزندان را به آنان بازگردانند و آرامش و اطمينان خاطر را در ایشان به وجود آورند. کانون خانواده مجموعهای است شامل زن، شوهر و فرزندان، موفقیت آن در گرو هماهنگی، همکاری و صمیمیت همه اعضا از مسیر گفتگو میباشد.
اگر بلد نیستیم بهتر است بیاموزیم و یاد بگیریم که چگونه مذاکره و گفتگو کنیم تا توافقی مناسب به دست آوریم، چون بدینوسیله میتوانیم مشکلات و گرفتاریها و معضلات ناهنجار زیادی را ساماندهی کنیم. دیر یا زود باید دست به اینکار بزنیم و فرهنگ مذاکره و گفتگو را در جامعه خود ترویج نماییم، هیچ وقت برای آموزش دیر نیست.