اجتماعی

حقوق اجتماعی و فطری انسان

حقوق اجتماعی و فطری انسان - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

حيات و زندگى، جزو حقوق فطرى انسان محسوب مى­شود. حقوق شهروندى هركس، تابع قوانين مدنى، عُرفى و شرعى جامعه است كه در کشورهای مختلف، تعاريف كم و بيش مشابه دارد. به­ عنوان مثال، وقتى چراغ قرمز شد، بايد خودرو را متوقف نمود یعنی افراد موظف­ند به قوانين رانندگی، احترام بگذارند و از آن پيروى نمايند. نيروهاى راهنمايى و رانندگى، ضابطين برقرارى مقررات و حفظ آن از طرف همه هستند و كسانى كه قوانين را زير پا مى­گذارند، مورد پيگرد قانونى قرار مى­دهند. در حقيقت، پليس ­راهنمايى براى دفاع از حقوق ديگر شهروندان، راننده­ خاطى را جريمه مى­نمايد; يعنى، در شرايطى كه حقوق اجتماعى آحاد ملت، مورد تجاوز قرار مى­گيرد، پليس به دفاع برمى­خيزد و به­ عنوان پاسدار حقوق اجتماعى همه­ افراد جامعه، با فرد خاطى برخورد مى­كند.

درموارد متعددى حقوق انسانى و شهروندى ما، از جانب­ ديگران مورد هجوم و تعدى قرار مى­گيرد كه چندان قابل پيگيرى يا دفاع نيست. در حياط همسايه­ مجاور، تعدادى بچه در ساعات آخر شب با سروصداى زياد و فرياد، مشغول بازى مى­شوند; جاروجنجال آن­ها هجومى­ است به حريم ما. در برابر چنين تجاوزى چه باید كرد؟ آيا بايد به همسايه تذكر دهيم؟ در و پنجره ­ها را ببنديم و پنبه درگوش بگذاریم و بخوابيم؟ سر را از پنجره بيرون آورده، داد و فرياد كنيم؟

به ­رستوران رفته ­ايم; كسى يا كسانى، زيرچشمى، هنگامى كه حواس­مان نيست، به ما نگاه مى­كنند و گاهی هم خيره مى­شوند; یعنی حريم و حقوق فردى­مان را زير پا مى­گذارند درواقع به ­نوعى، مهاجم هستند. در برابر آن­ها چه بايد کرد؟

حمله­ و تهاجم و قربانى شدن، تنها به زد و خورد و تجاوز فیزیکی محدود نمي­شود; يك­ نگاه ­بى ­جا، شوخى ­هاى بى ­ربط، مسخره­ كردن، نیش و کنایه، سروصدا، بوق زدن، متلك پراندن و ده­ ها مورد به­ ظاهر ساده­ ديگر، از مصادیق بارز تهاجمات و عبور از خطوط اجتماعى محسوب مى­گردد. همه­ ما با چنين مواردى در زندگى روزمره سروكار داريم. عده ­ای مى­دانند و بلدند كه در چنين مواقعى چگونه از خود دفاع كنند، ولی بیش­تر افراد نمى­توانند; يعنى مهارت لازم را ندارند.

در يك مهمانى، اگر كسى با زبان درازى و طعنه و كنايه، ما را دست­ انداخت و یا مورد تمسخر (تهاجم) قرار داد، چه­ بايد كرد؟ حرف­ هاى او و خنده ­هاى ديگران، عرصه را براى­مان تنگ مى­كند، احساس بدى به­ ما دست می­دهد. درحقيقت مورد هجومى­ بى­رحمانه، قرار می­گیریم، در تنگنا می­افتیم، دنبال راه­ فرار يا راهى براى دفاع از خود مى­گرديم. اگر نتوانيم با مهارت­ كلام، حمله ­ها را خنثا و از خود دفاع­ كنيم، ممكن است برافروخته بشویم و با مشاجره و عصبانيت جواب بدهيم، يا حتا كار به قهر و کدورت و دلخورى و در مواردى حاد، به زد و خورد كشيده شود.

بهترين­ كار در چنين وضعيتى، ترك محل است. بهانه ­اى بياوريم و از مجلس خارج شويم. چرا؟ چون يا بايد بتوانيم مقابله به ­مثل كنيم يا كسى به ما كمك كند. درغیر این صورت، به­ طور ناخواسته، براى جلوگیری از آزار بيش­تر وارد فاز خشونت خواهيم شد. اگر از كنار درختى عبور مى­كنيم كه كندوى عسل بزرگى روى آن قرار دارد، بايد مراقب­ باشيم تا زنبورها سراغ­مان نيايند. در برابر هجوم هزاران زنبور، چه­ كارى از دست­مان بر مى­آيد، جز آن­كه فرار كنيم. در برابر آفتاب شديد، به سادگى بايد به سايه پناه برد.

ايستادگى در برابر فردی ­خشن، حضور در فضايى خشونت­بار كه منطق و عقل سليم، در آن­جا وجود ندارد و شعور انسانى كم­رنگ شده، همان روبرو شدن با هزاران زنبور است. ترک محل ساده ­ترین راه ­حل می­باشد. ادعاهايى از قبيل: «غرورم  مى­شكست، خُرد مى­شدم و…» هيچ­كدام توجيه­ كننده­ حوادث بعدى و نتايج اسف­بار حاصله نيستند.

يك ژنرال با تجربه­ ميدان جنگ، در شرايطى­ كه احتمال نابودى نيروهاى ­انسانى و رزمى خود را مى­بيند، با هوشيارى و درايت، دستور عقب­ نشينى صادر مى­كند. فرار عاقلانه، بسيار ارزشمندتر از مقاومت ابلهانه است. هيچ مشكلى دردنيا بدون راه ­حل نيست; مگر مرگ! تنها، مُردن است كه چاره ­اى ندارد; وگرنه هر مساله و موضوع ديگرى، هر چقدر هم پيچيده باشد، راه­حل مناسبى نيز دارد. بى ­خود و بى­ جهت بر عقايد متعصبانه، تأكيد و اصرار نكنيم.

اگر با همسايه­ خود در مواردى مشكل داريم، دعوا و داد و بي داد و زورگويى و زور شنيدن، راه به­ جايى نخواهد برد. با اتكا به عقل ­و درايت و به ­دنبال يافتن راهى بى ­تنش، همراه با آرامش برآييم. شلوغ­ كاری و جنجال به ­پا كردن خيلى آسان است. كبريت در انبار كاه انداختن، كار ساده ­اى است، اما خاموش كردن آن، بسيار دشوار. بچه­ ­خردسالى مى­تواند انبارکاهي را به آتش بكشد اما ده­ ها مرد با تجربه­ آتش­نشان شايد به ­سادگى نتوانند آن­ را مهار كنند. نمى­توان در ميان آتش ايستاد و آن را خاموش كرد، عاقلانه­ ترين كار، فرار ا­ست

در زندگى روزمره، هركسى براساس قوانين حقوقى يا عُرفى جامعه و محيط ­زندگى­اش، كار و فعاليت مى­كند. ولي در شرایطی كه شرارت و نيات شيطانى پا می­گیرد، اوضاع به سمت ناهنجارى مى­رود، يعنى مقررات اجتماعى ناديده گرفته شده و حركت اتفاقات در مسيری خلاف آن­چه بدان خو گرفته­ ايم جارى مى­گردد: اين­جاست كه خطر آغاز می­شود و امنيت و سلامت (جسمی – روانی) به مخاطره مى­ افتد. روند شكل ­گيرى هرپديده ­اى، از مراحل مختلفى، تشكيل مى­شود. كه اگر هر يك از آن­ها آماده و مهيا نباشد، آن اتفاث يا فرايند محقق نمى­گردد. بروز هر ناهنجاری و خطاکاری را مي­توان با روشن­ كردن آتش مقايسه نمود. براى درست كردن آتش، سه عامل مورد نياز است:

۱ – توانايى؛ كه شامل امكانات و تداركات لازم مانند:  مواد سوختى، چوب، زغال و… است.

۲ – موقعيت؛ جايى­كه بتوان آتش را برافروخت، مانند: حياط، باغ، منقل و…

۳ – قصد؛ دليل برپايى آتش، مانند: گرما، پختن غذا، روشنايي و…                                                                                                                                                                                               به ­هر علتي اگر يكى از عوامل بالا، از مجموعه حذف گردد، آتشي هم نمی­توان برافروخت. چون يكى از سه عامل اصلى فرايند، از چرخه كنار رفته است. يعنى شرايط براى رسيدن به نتيجه، فراهم نيست. وقوع یک معضل اجتماعی هم به سه عامل اصلى احتیاج دارد:

۱- توانايى: (دارا بودن توان لازم و امکانات کافی).

۲- موقعيت: (مناسب بودن وقت و ساعت و شرايط و محل وقوع).

۳- قصد: (دليل و نيت كافى براى انجام عمل خلاف).

حال اگر، يكى ­از سه اصل گفته ­شده از مثلث حذف گردد، به ­طور خودكار، شرايط وقوع معضل هم فراهم نمي­گردد.

تعاليم­ و دستورالعمل­ هاى دينى، عُرفى، اجتماعى، رعايت اصول­ و قوانين­، و توجه­ به   آن­ها، در همه­ روابط و رفت­ وآمدها، موهبت بزرگى در پرهيز و اجتناب از افتادن در دام خطاکاری ا­ست.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید

3 دیدگاه