حيات و زندگى، جزو حقوق فطرى انسان محسوب مىشود. حقوق شهروندى هركس، تابع قوانين مدنى، عُرفى و شرعى جامعه است كه در کشورهای مختلف، تعاريف كم و بيش مشابه دارد. به عنوان مثال، وقتى چراغ قرمز شد، بايد خودرو را متوقف نمود یعنی افراد موظفند به قوانين رانندگی، احترام بگذارند و از آن پيروى نمايند. نيروهاى راهنمايى و رانندگى، ضابطين برقرارى مقررات و حفظ آن از طرف همه هستند و كسانى كه قوانين را زير پا مىگذارند، مورد پيگرد قانونى قرار مىدهند. در حقيقت، پليس راهنمايى براى دفاع از حقوق ديگر شهروندان، راننده خاطى را جريمه مىنمايد; يعنى، در شرايطى كه حقوق اجتماعى آحاد ملت، مورد تجاوز قرار مىگيرد، پليس به دفاع برمىخيزد و به عنوان پاسدار حقوق اجتماعى همه افراد جامعه، با فرد خاطى برخورد مىكند.
درموارد متعددى حقوق انسانى و شهروندى ما، از جانب ديگران مورد هجوم و تعدى قرار مىگيرد كه چندان قابل پيگيرى يا دفاع نيست. در حياط همسايه مجاور، تعدادى بچه در ساعات آخر شب با سروصداى زياد و فرياد، مشغول بازى مىشوند; جاروجنجال آنها هجومى است به حريم ما. در برابر چنين تجاوزى چه باید كرد؟ آيا بايد به همسايه تذكر دهيم؟ در و پنجره ها را ببنديم و پنبه درگوش بگذاریم و بخوابيم؟ سر را از پنجره بيرون آورده، داد و فرياد كنيم؟
به رستوران رفته ايم; كسى يا كسانى، زيرچشمى، هنگامى كه حواسمان نيست، به ما نگاه مىكنند و گاهی هم خيره مىشوند; یعنی حريم و حقوق فردىمان را زير پا مىگذارند درواقع به نوعى، مهاجم هستند. در برابر آنها چه بايد کرد؟
حمله و تهاجم و قربانى شدن، تنها به زد و خورد و تجاوز فیزیکی محدود نميشود; يك نگاه بى جا، شوخى هاى بى ربط، مسخره كردن، نیش و کنایه، سروصدا، بوق زدن، متلك پراندن و ده ها مورد به ظاهر ساده ديگر، از مصادیق بارز تهاجمات و عبور از خطوط اجتماعى محسوب مىگردد. همه ما با چنين مواردى در زندگى روزمره سروكار داريم. عده ای مىدانند و بلدند كه در چنين مواقعى چگونه از خود دفاع كنند، ولی بیشتر افراد نمىتوانند; يعنى مهارت لازم را ندارند.
در يك مهمانى، اگر كسى با زبان درازى و طعنه و كنايه، ما را دست انداخت و یا مورد تمسخر (تهاجم) قرار داد، چه بايد كرد؟ حرف هاى او و خنده هاى ديگران، عرصه را براىمان تنگ مىكند، احساس بدى به ما دست میدهد. درحقيقت مورد هجومى بىرحمانه، قرار میگیریم، در تنگنا میافتیم، دنبال راه فرار يا راهى براى دفاع از خود مىگرديم. اگر نتوانيم با مهارت كلام، حمله ها را خنثا و از خود دفاع كنيم، ممكن است برافروخته بشویم و با مشاجره و عصبانيت جواب بدهيم، يا حتا كار به قهر و کدورت و دلخورى و در مواردى حاد، به زد و خورد كشيده شود.
بهترين كار در چنين وضعيتى، ترك محل است. بهانه اى بياوريم و از مجلس خارج شويم. چرا؟ چون يا بايد بتوانيم مقابله به مثل كنيم يا كسى به ما كمك كند. درغیر این صورت، به طور ناخواسته، براى جلوگیری از آزار بيشتر وارد فاز خشونت خواهيم شد. اگر از كنار درختى عبور مىكنيم كه كندوى عسل بزرگى روى آن قرار دارد، بايد مراقب باشيم تا زنبورها سراغمان نيايند. در برابر هجوم هزاران زنبور، چه كارى از دستمان بر مىآيد، جز آنكه فرار كنيم. در برابر آفتاب شديد، به سادگى بايد به سايه پناه برد.
ايستادگى در برابر فردی خشن، حضور در فضايى خشونتبار كه منطق و عقل سليم، در آنجا وجود ندارد و شعور انسانى كمرنگ شده، همان روبرو شدن با هزاران زنبور است. ترک محل ساده ترین راه حل میباشد. ادعاهايى از قبيل: «غرورم مىشكست، خُرد مىشدم و…» هيچكدام توجيه كننده حوادث بعدى و نتايج اسفبار حاصله نيستند.
يك ژنرال با تجربه ميدان جنگ، در شرايطى كه احتمال نابودى نيروهاى انسانى و رزمى خود را مىبيند، با هوشيارى و درايت، دستور عقب نشينى صادر مىكند. فرار عاقلانه، بسيار ارزشمندتر از مقاومت ابلهانه است. هيچ مشكلى دردنيا بدون راه حل نيست; مگر مرگ! تنها، مُردن است كه چاره اى ندارد; وگرنه هر مساله و موضوع ديگرى، هر چقدر هم پيچيده باشد، راهحل مناسبى نيز دارد. بى خود و بى جهت بر عقايد متعصبانه، تأكيد و اصرار نكنيم.
اگر با همسايه خود در مواردى مشكل داريم، دعوا و داد و بي داد و زورگويى و زور شنيدن، راه به جايى نخواهد برد. با اتكا به عقل و درايت و به دنبال يافتن راهى بى تنش، همراه با آرامش برآييم. شلوغ كاری و جنجال به پا كردن خيلى آسان است. كبريت در انبار كاه انداختن، كار ساده اى است، اما خاموش كردن آن، بسيار دشوار. بچه خردسالى مىتواند انبارکاهي را به آتش بكشد اما ده ها مرد با تجربه آتشنشان شايد به سادگى نتوانند آن را مهار كنند. نمىتوان در ميان آتش ايستاد و آن را خاموش كرد، عاقلانه ترين كار، فرار است
در زندگى روزمره، هركسى براساس قوانين حقوقى يا عُرفى جامعه و محيط زندگىاش، كار و فعاليت مىكند. ولي در شرایطی كه شرارت و نيات شيطانى پا میگیرد، اوضاع به سمت ناهنجارى مىرود، يعنى مقررات اجتماعى ناديده گرفته شده و حركت اتفاقات در مسيری خلاف آنچه بدان خو گرفته ايم جارى مىگردد: اينجاست كه خطر آغاز میشود و امنيت و سلامت (جسمی – روانی) به مخاطره مى افتد. روند شكل گيرى هرپديده اى، از مراحل مختلفى، تشكيل مىشود. كه اگر هر يك از آنها آماده و مهيا نباشد، آن اتفاث يا فرايند محقق نمىگردد. بروز هر ناهنجاری و خطاکاری را ميتوان با روشن كردن آتش مقايسه نمود. براى درست كردن آتش، سه عامل مورد نياز است:
۱ – توانايى؛ كه شامل امكانات و تداركات لازم مانند: مواد سوختى، چوب، زغال و… است.
۲ – موقعيت؛ جايىكه بتوان آتش را برافروخت، مانند: حياط، باغ، منقل و…
۳ – قصد؛ دليل برپايى آتش، مانند: گرما، پختن غذا، روشنايي و… به هر علتي اگر يكى از عوامل بالا، از مجموعه حذف گردد، آتشي هم نمیتوان برافروخت. چون يكى از سه عامل اصلى فرايند، از چرخه كنار رفته است. يعنى شرايط براى رسيدن به نتيجه، فراهم نيست. وقوع یک معضل اجتماعی هم به سه عامل اصلى احتیاج دارد:
۱- توانايى: (دارا بودن توان لازم و امکانات کافی).
۲- موقعيت: (مناسب بودن وقت و ساعت و شرايط و محل وقوع).
۳- قصد: (دليل و نيت كافى براى انجام عمل خلاف).
حال اگر، يكى از سه اصل گفته شده از مثلث حذف گردد، به طور خودكار، شرايط وقوع معضل هم فراهم نميگردد.
تعاليم و دستورالعمل هاى دينى، عُرفى، اجتماعى، رعايت اصول و قوانين، و توجه به آنها، در همه روابط و رفت وآمدها، موهبت بزرگى در پرهيز و اجتناب از افتادن در دام خطاکاری است.
خیلی خوب بود.امیدوارم که بتونم این ترفند رو توی زندگیم پیاده کنم چون آدمی هستم که همیشه حرص حرفهای نگفته ام رو میخورم و فکر میکنم که بی عرضه ام.
به خودتان برچسب نزنید و لطفا دست از آموزش برندارید
[…] معتقد است که چگونه «عقل» در دوران مدرن امروزی والاترین جایگاه را یافت و عواطف انسانی بیش از […]