خانواده

گستردگی خشونت خانوادگی

گستردگی خشونت خانوادگی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

گستردگی خشونت خانوادگی

وجود خشونت، در هر شکلی، در کانون خانواده اضطراب، ترس و ناامنی روانی را فضای خانه بارور می­کند. ریشه‌ی بسیاری از بیماریها و اختلالات روانی‌، رفتاری، همسرآزاری، کودک‌آزاری، پرخاشگری و… در بروز خشونت و آموزش آن در کانون خانواده است. کارشناسان اجتماعی معتقدند نهال خشونت از بطن کانون خانواده، به لایه‌های مختلف اجتماع سرایت کرده و آن‌جا شاخ و برگ می‌یابد.

جامعه بشری با انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل؛ نزاع­‌های خیابانی و خانوادگی، قتل‌های خانوادگی، آدم‌­ربایی، تجاوز و… مواجه هستیم. صفحات حوادث روزنامه‌­ها و اخبار دیگر رسانه‌ها منعکس­ کننده اقسام مختلف خشونت و پرخاشگری هستند. گاه به‌نظر می‌رسد، این ­گونه رفتار بخشی از عادات و خوی معمول افراد جامعه شده است. خشونت با انسان زاده می­شود و در ذات او وجود دارد، ولی در محیط زندگی به‌واسطه‌ی یادگیری­ های خانواده تشدید یا تحدید می‌شود.

یکی از مهم­ترین مشکلات خشونت خانگی، آزار و اذیت اعضای خانواده است. آزاری که در شکل حاد خود به بستری شدن آن­ها در بیمارستان می­انجامد (جسمی و روحی). اما قربانی خشونت در روابط اجتماعی خود نیز مشکلات رفتاری حادی دارد. این افراد معمولا در کارایی شغلی پایینی دارند. همچنین رفتارهای پرخاشگرانه یا نشانه‌های افسردگی در آنان مشاهده می­شود. تمایل به بزهکاری، مصرف مواد مخدر و حتی تمایل به خودکشی در میان‌شان بیش از دیگران.

تسری خشونت

خشونت می­تواند از بطن خانواده‌­های ­خشن تسری می‌یابد. رفتارهای خشونت بار پدر و مادر به فرزندان هم انتقال می­‌یابد. علل پدیدار شدن خشونت در دل خانواده­‌ها به عوامل مختلفی بستگی دارد. آن‌چه مسلم است چرخه‌ی تخریبی خشونت، اگر مهار و مدیریت نشود، در خانواده مرتب باز تولید می‌گردد. خشونت مرد علیه زن و یا زن علیه مرد، خشونت والدین علیه فرزندان و فرزندان علیه والدین و امثالهم.

خشونت خانگی آسیب‌های زیادی را به بطن جامعه انتقال می‌دهد و به‌نوعی باعث تقویت هنجارهای اجتماعی خشونت می­گردد. برخی از ویژگی­‌های اجتماعی هم خشونت خانوادگی را تشدید می­کنند. ساختار اجتماعی به ­نوعی شکل گرفته که در آن خشونت به ­صورت آشکار و به ­عنوان پدیده­ای طبیعی اعمال می­شود و از زنان خواسته می­شود که این وضعیت را تحمل کنند. تحمل این شرایط زندگی باعث می­شود فرزندانی روانه جامعه شوند که در تضادهای اجتماعی و خانوادگی راه­ حلی به جز استفاده از خشونت نمی­‌شناسند و با رفتار خود هنجارهای اجتماعی خشونت را تقویت می­کنند. یکی از عوامل مهمی که می­تواند در کاهش یا افزایش آسیب­ های اجتماعی موثر باشد شیوه‌های آموزشی در مدارس است. فضای رقابتی ناسالمی که کودکان و نوجوانان در آن دست و پا می‌زنند، آنان را به‌سمت کسب امتیاز به هر قیمتی سوق می‌دهد، که تعارضات احساسی و پرخاشجویی نمونه‌هایی روشن آن هستند.

میان خشونت خانوادگی و ساختار اجتماعی رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد

بررسی‌های کارشناسان نشان می‌دهد که خشونت خانوادگی در جوامع گستردگی زیادی دارند، و در میان طبقات اجتماعی و خرده ­فرهنگ‌های مختلف دیده می­شوند، و عواملی مانند فشارها و تنش­ های اجتماعی یا بحران‌های خانوادگی نیز چندان در ظهور آن دخالت ندارند. نتایج تحقیقات نشان داده که خشونت فقط در میان خانواده­‌های مساله­‌دار مشاهده نمی­شود بلکه حتی در میان خانواده‌های طبقات میانی و بالا، با شرایط اقتصادی و روابط عاطفی به ­ظاهر مطلوب و بدون مشکل، نیز وجود دارد.

برخی پژوهشگران به ­دنبال علل دیگری، غیر از عوامل فردی و اجتماعی بوده‌اند، از جمله رابطه‌ی میان ساختار جامعه و خشونت بدین معنا که؛ اگر در جامعه­ نهادهای اجتماعی دارای سلسله مراتب اقتداری خاصی باشند و سازمان­دهی آن­ها بر مبنای روابط و نه ضوابط باشد، رفتارهای اجتماعی مردم به­نوعی شکل می­گیرند که جامعه از به فعل درآمدن قابلیت­‌های بالقوه‌ی فردی، جلوگیری خواهد کرد. یعنی به­ اشکال مختلف اسباب تبعیض و محرومیت و افراد از حقوق برابر و مشابه را فراهم می‌کند. درنتیجه می‌توان ادعا کرد؛ سلسله مراتب اقتدار هدف‌دار موجود در ساختار جامعه و سازمان­‌ها و نهادهای اجتماعی، باعث تشدید رفتار خشن در جامعه (و خانواده) می­گردند.

در تعریفی فراگیر از خشونت باتوجه به ساختار ناعادلانه جامعه، زمانی از خشونت نام می‌بریم که افراد چنان تحت تاثیر قرار گرفته باشند که؛ قابلیت‌ها، استعدادها و توانمندی‌های خود را باور نداشته باشند. بر این اساس طبقه‌­بندی‌های جدیدی از خشونت مطرح می­شود.

خشونت هدفمند، در مقابل خشونت بی­‌هدف

خشونت آشکار، در مقابل خشونت پنهان

خشونت فردی، در مقابل خشونت جمعی

خشونت فیزیکی، در مقابل خشونت روانی

خشونت نسبت به قربانی، در مقابل خشونت بدون قربانی

در خشونت فردی، معمولا فرد عامل خشونت شناخته می­شود. رفتار خشن نسبت به قربانی به­ صورت آشکار اعمال می­شود و باعث صدمات جسمی یا روانی به­ فرد می­گردد. درصورتی که خشونت­‌های ساختاری (جمعی) معمولا به­ صورت پنهان و پوشیده صورت می­گیرند، و فرد خاصی را به­ عنوان عامل خشونت نمی­توان تعیین نمود و همین‌طور اعمال خشونت برخلاف خشونت فردی به­ صورت غیرمستقیم است.

تظاهرات خارجی خشونت ساختاری را تنها می­توان به­ شکل تقسیم نابرابر فرصت‌های شغلی و زندگی مشاهده کرد، نه به ­صورت صدمات جسمی، هر دو نوع خشونت (ساختاری و فردی) بر هم تاثیر متقابل دارند و یکدیگر را تقویت می­کنند و هدف‌شان تخریب یا کاهش توانایی‌های بالقوه افراد است.

لطفا سوالات خود را به شکل کامنت مطرح کنید به آنها پاسخ خواهم داد

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید