شاید یکی از علل تحمل خشونت زنان امید به تغییر باشد. چون در فرهنگ و مذهب ما خانواده جایگاه مهمی دارد، در نتیجه در نگرش زنان ایرانی حفظ اسرار خانواده از اهمیت فراوانی برخوردار است، درنتیجه روی بسیاری از اتفاقات خشونت بار سرپوش مصلحت گذاشته میشود. زنان به عنوان رکن اساسی و هسته سازنده جامعه که باعث آرامش همسر و فرزند و تربیت عاطفی فرزندان هستند مصائب بسیاری را متحمل میشوند و از آسایش خود میگذرند تا خانواده و آینده فرزندان تامین باشد. ازاینرو خشونت علیه آنان در واقع ضربه به ارکان اساسی خانواده و جامعه محسوب میشود.
در بین انواع خشونت، خشونت های کلامی- روانی بیشترین و خشونت فیزیکی کمترین میباشند. اصولا بسیاری مردان صرفا خشونت فیزیکی علیه همسر خود را کاری ناپسند میدانند، ولی سایر جنبه های خشونت را به دلیل عدم شناخت، مصداق عینی خشونت نمیدانند. قوانین قضایی در مورد خشونت های فیزیکی نیز صراحت بیشتری دارد. شاید همه موارد فوق و همچنین دلایلی دیگر خشونت علیه زنان را از نوع فیزیکی به سمت کلامی- روانی سوق داده است.
در بیشتر مواقع مرد متوجه نیست که حرکات و رفتارش برای طرف مقابل آزار دهنده است. از سویی هم داشتن افکار خرافی، تصاویر غلط ذهنی، فرهنگ متفاوت خانوادگی، تربیت نابه جای دوران کودکی، سوءظن های نادرست، ترس از خیانت همسر و… عامل بسیاری از روابط تخریبی در زندگی زناشویی است.
خوب بود ممنون دکتر
سلام.روز خوش.خیلی از این سرپوشی ها مربوط به تربیت غلط هستش که خانواده ها به فرزندانشون آموزش میدهند که باید با مشکلات زندگی هرجور که هست بسازند.وای کاش این افکار بد مردم در رابطه با طلاق عوض میشد.
همانطور که در زنگی از ابزارهای مدرن و جدید استفاده میکنیم قطعا باید به سمت یافتن افکار نو و استفاده از آنها در زندگی خود برویم در یک کلام نمیتوانیم با ابزارهای امروزی ولی افکار دیروزی زندگی کنیم.
بله دکتر متاسفانه امید به تغییر یکی از علل اصلی تحمل خشنونت زنان هستش
و دلایل مهم دیگه نداشتن سرپرست و سرپناهی دیگر برای ادامه زندگی و دلیل دیگرش هم بخاطر فرزندانشان هست که بسیاری از خانم ها مجبور هستن این شرایط اسف بار را تحمل کنند.
خشونت یکی از نابایستهترین صفات آدمی است که متاسفانه به عنوان ابزاری در دست مردان علیه زنان در جهت اعمال خواستههایشان استفاده میگردد. و انواع و اقسام هم دارد.