شادمانهها سه دستهاند:
شادمانه اول
تخلیه عواطف و احساسات مثل خنده، حتا اگر با گریه همراه باشد. امروزه درباره قدرت درمانی اشک مینویسند: گریه کردن به ویژه از نوع معنوی آن، درست مانند خندیدن، فواید بسیاری برای سلامتی دارد، فشارخون را پایین می آورد و قدرت جسمی را افزایش میدهد. طی بررسی هایی؛ مشخص شده که ۸۵ درصد زنان و ۷۳ درصد مردان بعد از گریه کردن، احساس بهتری دارند. ( آمار ارایه شده نسبی است)
«به همان نسبت که گریه کردن میتواند باعث سلامتی شود، خودداری از آن و نگه داشتن غُصه، مضر است. تحقیقات نشان میدهد که سرکوب احساسات، با بالا رفتن فشارخون، عوارض قلبی و سرطان ارتباط دارد. بدن ما از نظر ژنتیکی برای گریه کردن، برنامه ریزی شده و انکار واقعیت، اثر مخربی بر سلامت جسمانی دارد. انکار واقعیت یکی از بدترین سرکوبهایی است که به ظاهر از مکانیزمهای دفاعی شمرده میشود» (روزنامه ایران- ۱۲/۶/۸۲)
روانشناسان میگویند در وقایع زندگی چه شاد چه تلخ، وقتی که دلمان خواست گریه کنیم، نباید با آن مقابله کرد، زیرا گریه، یک واکنش احساسی سالم و طبیعی است. ازاینرو در عالم تشیع، بهترین نوع گریه، گریه در شبهای وفات ائمه، به ویژه شبهای عاشورا و قدر و… میباشد. همنوایی با مصیبتهای بزرگ اهل بیت(ع)، آرامش مطلوبی را بر روح و روان آدمی مستولی میکند.
شادمانه دوم
یادآوری موفقیتها و بهروزیها، شادکامی مثبت و ارزشمندی است که موتور حرکت آدمی به سوی شادیهای بیشتر میباشد. اگر سرگذشت انسانهای نامی مطالعه شود و یا فیلمهای سینمایی جذاب در این زمینه را ببینیم، فكر میکنیم که برخی تجارب ما مثل آنان بوده و احساس غرور مینماییم.
شادمانه سوم
رویدادهای معنوی است. گویی خداوند، روح انسان را با شادیها و شادمانهها تعلقات معنوی گره زده، سبکی روح و روان، تنها در شادمانههای معنوی نهفته است. در سنت بودایی، مشکلات برای رشد و آرامش درونی ضروری شمرده شدهاند. «در این زندگی به من رنجها و مشکلاتی عطا کن که قلب مرا بیدار کند و تجربه و تمرین را برای آزادی و عشق به همه چیز جهان، به ثمر رساند»(یک دعای معروف تبتی). به نظر میرسد وقتی زندگی خیلی راحت و آسان باشد، فرصتها و جسارتهای کمتری برای رشد واقعی نصیب انسان میشود.
«فاز باللذات من کان جسوا، کسی لذتهای واقعی و عینی و نهایی را میبرد که در سختیها جسور و انتخابگر باشد» (یک شاعر عرب)
در برنامه ریزیهای زندگی، باید از حالات روحیمان به خوبی آگاه باشیم، زیرا انسان در آغاز روح است و سپس جسم. به طور مثال اغلب دانشآموزان و دانشجویانی که مدت سه ماه تعطیلات تابستانی را در مسافرت و استراحت و یا کارهای متفرقه سپری کرده اند، ممکن است کشش درسیشان در مهر و آبان کم شود اما این حالتی زودگذر است. نباید فراموش کنیم که انسان آرام آرام با هر شرایطی میتواند خود را وفق دهد. هر انسان سالمی دارای عقل است. وقتی با وسعت نظر و نگرش مثبت با اوضاع موجود برخورد کنیم، هیچ کاری سخت نیست و مسایل و مشکلات، محال و ترسناک جلوه نكرده و حلشان آسانتر مینماید.
«انسان یک چرای بزرگ است که میتواند با هر چگونه ای بسازد، انسان موجود سازگاری است که البته نباید سازش کند» (نیچه – فیلسوف آلمانی)
بسیاری از ناکامیها، غیرواقعی و به معنای تاخیر در رسیدن به هدف است نه شکست. زندگی یک مسؤولیت بزرگ است و قبول مسؤولیت بزرگ، قبول مبارزه، رقابت و رشد است.
«کسی که بتواند در ناملایمات و ناکامیها بخندد، حتا تحسین مادر طبیعت را نیز بر میانگیزد»
به اندوه خود لبخند بزنیم! با وجود همه سختیها، نباید لبخند را از لبانمان دور کنیم (نوعی از شادمانهها). شاید بپرسیم: «چگونه میتوانم لبخند بزنم، درحالی که وجودم آکنده از اندوه است؟!» باید گفت: «به اندوه خود لبخند بزن؛ زیرا ما از اندوهمان بزرگتریم». انسان به تلویزیونی میماند که صدها شبکه دارد. اگر دکمه شبکه «بصیرت» را فشار دهیم نورانی میشویم. اگر به شبکه «اندوه» رویم اندوهگین میشویم. و اگر شبکه «لبخند» را بزنیم، لبخند بر چهرمان مینشیند. ما نباید تنها یکی از شبکههای وجودمان را تماشا کنیم. ما بذر همه استعدادهای خارقالعاده را در خود داریم، فقط باید همت کنیم و آنها را به فعلیت برسانیم. ما ارباب وجود خویشتن خویشیم. وقتی بر بالهای آرامش قرار میگیریم، نفس میکشیم، با خودآگاهی ژرف لبخند میزنیم، تازه خودمان شدهایم و بر خویش حاکمیت پیدا کردهایم و توانایی انتخاب شادمانهها را یافتهایم.
لبخند بزنیم؟
محققان معتقدند لبخند زدن ساده، سبب میشود ۴۳ ماهیچه در صورت منبسط و منقبض شوند؛ درنتیجه فعل و انفعالاتی در مغز ایجاد میکند که روحیه شادمانی و نشاط را در انسان بالا میبرد. حتا اگر لبخند در ابتدا مصنوعی باشد به زودی طبیعی میشود. علاوه بر این، لبخند مسری است. میتوانیم با یک لبخند ساده، آن را به تمام دوستان و همکاران سرایت دهیم و نشاط و روحیه را به آنها هدیه کنیم.
انرژیها!
درگذشته موضوعی بود به نام «مجاورت»، عده ای به نام «مرید و نوچه» دور و بر مرشد یا پهلوانی بودند. این مریدها و نوچه ها همیشه حس خوبی داشتند. این حس خوب به خاطر چه چیزی بود؟ به خاطر انرژی مثبت آن مرشد و پهلوان بود! تمام اتفاقهایی که دور و بر ما میافتد، نتیجه انرژی شادمانهها است. این انرژیها چه هستند؟ چه کار میکنند؟ انرژی ما مثبت و منفی میشود ولی انرژی اجسام همیشه خنثا است. اگر حال ما خوب باشد، آرام باشیم، مهرورزی کنیم، لبخند بزنیم، دعا بخوانیم. انرژی ما مثبت است. اگر حال ما بد باشد، غُر بزنیم، بد و بیراه بگوییم، عصبانی باشیم، مضطرب و نگران بشویم. انرژی ما منفی است.
«انرژی ما چه مثبت چه منفی روی محیط اثر میگذارد»
آدمهایی که مثبت هستند (فکرهای خوب میکنند- روحیه عالی دارند) انرژیشان مثبت است. آدمهای منفی (فکرهای بد میکنند- روحیه خراب دارند) انرژیشان منفی است. یکی از بحثهای مهم این است: برای کسب شادمانهها تا جایی که میتوانیم «از آدمهای منفی حذر کنیم»، و تا حد امکان برویم دنبال آدمهای مثبت». چون انرژی آنها روی من و شما هم اثر میگذارد.
زمانیکه: عصبانی هستیم، غُر میزنیم (یعنی حالمان خوب نیست) چشمهای ما دروازه انتقال انرژی منفی اند. وقتی با حال بد (منفی) وارد خانه میشویم و سلام میکنیم، انرژی منفی را از طریق چشمها به دیگران منتقل میکنیم. نتیجه این میشود که نیم ساعت بعد یا مشغول داد زدنیم یا غُر زدن، یا عصبی و بیحوصله گوشهای کز کردهایم! بهتر است برای به دست آوردن شادمانهها اول کیسه زباله منفیگریهای خود را بگذاریم پشت در، بعد وارد خانه شویم.
انرژی دستها
بیشترین مقدار انرژی در دستها است و بعد چشمها. وقتی جایی از بدنمان درد میگیرد، دستمان را میگذاریم روی آن و احساس آرامش میکنیم. در حقیقت با انرژی دست درد را تسکین میدهیم! وقتی نوزادان را نوازش میدهند، از بیتابیشان، کاسته میشود!