روانشناسی

تغییر الگوهای کهنه ذهن

تغییر الگوهای کهنه ذهن - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

تغییر الگوهای کهنه ذهن

تغيير الگوي نگرش مي‌تواند موجب تصحيح ادراك و تصور اشتباه ما شود. شايد با ارزش‌ترين موهبت انسان، آزادي فکر و اندیشه باشد، اما چه­ كنيم كه قدرت اختيار خود را براي انتخاب افكار مثبت به­ كار گيريم؟ وقتي بتوانيم افكار مثبت و تصاوير ذهني سالم را انتخاب كنيم، همه­ توهماتي كه موجب ياس، نااميدي، سرخوردگي و دلسردي­ است را از خود دور خواهيم كرد. بايد افكار آميخته به ترس، منفي‌گرايي و احساس ­گناه را كنار بگذاريم و با تغيير قالب‌هاي ذهنی کهنه؛ به شادي، تسلی­ خاطر و امنيت رواني دست­ يابيم.

چارچوب‌هاي ذهني، تعيين‌كننده­ اصلي مسير احساسات است. ما به­ طور ناخودآگاه بر اساس تصورات، تصاوير، تجارب شخصي و باورها و الگوهاي ذهني‌مان، رويدادها، حوادث و آن‌چه در پيرامون‌مان مي‌گذرد را مورد قضاوت قرار داده، و نسبت به آن­ها واكنش رواني (بازتاب) منفي يا مثبت نشان مي‌دهيم. واكنشي­ كه ­بيش­تر اوقات به­ اتفاقات نشان مي‌دهيم منفي ا­ست. بازتاب‌هاي منفي ما ریشه در زيرساخت‌هاي روان‌مان دارد. اگر در هر رويدادي قضاو‌ت‌هاي منفي را كنار بگذاريم، گامي برای رسيدن به دروازه‌هاي بي‌كران آرامش برداشته­ ايم.

براي اين­ منظور بايد توهم و نگرش‌هاي كهنه را دور ريخته و به رخدادها و پیشامدها به شکل ديگري نگاه كرد. طرز تلقي و احساس ما از هر واقعه و رويدادي كه با آن روبرو مي‌شويم، در ذهن­مان قرار دارد و اين افكار دروني ما هستند كه به بيرون منتقل مي‌شوند. سوابق احساسي مثل: ترس، رنج، عشق، خوشي، نااميدي، خشم، نفرت و… در بايگاني ذهن طبقه­‌بندي شده و در اثر آن‌چه براي­مان اتفاق مي‌افتد، يكي از آن­ها را احضار می­کند كه در نتیجه دستخوش آن حس و حال مي‌شويم. یعنی ذهن ما اطلاعات گذشته را كه تضادهاي حل نشده را در خود ثبت كرده است به واقعه­ زمان حال انعكاس (انتقال) مي‌دهد.

نفس، دريافت‌هاي حواس را مي‌گيرد و از صافي خاطرات و تجارب گذشته، قضاوت‌هاي سرزنش‌آميز و احساس­ گناه (گناه به­ عنوان يك عنصر منفي رواني، نه­ يك خطاي اجتماعي) عبور مي‌دهد، که البته همه این­ها از خود­آگاه­ ذهن مخفي مي‌ماند، سپس هر‌چه از صافي نفس‌ بيرون مي‌آيد را به ديگران انعكاس مي‌دهيم. اين‌ها توهمي را مي‌آفرينند كه فكر مي­كنيم علت ناراحتي‌هاي­مان عاملي در دنياي بيرون است و بر اين اساس با ديگران جدال مي‌كنيم و اين حقيقت را ناديده مي‌گيريم كه ستيز واقعي با افكار ناسازگار درون ذهن است و نفس خودمان مثل آشوبگري بزرگ، استادانه، همه­ اين حقايق را از چشم ما پنهان مي‌كند. هنگامي­ كه افكار منفي در ذهن رديف مي­شوند، حركتی دايره­ اي شكل را آغاز مي­كنند كه هم­چون گردابي انسان را به ­درون خود مي­كشاند.

زباله‌هاي عاطفي

ذهن بيش­تر آدم­ها مخزن زباله‌هاي عاطفي ا‌ست. انواع تمايلات و قضاوت‌هايي كه هيچ‌گونه تسلطي بر آن‌ها نداريم در فضاي مستعد ذهن جاري مي‌شود و بي‌ آن­كه بدانيم؛ درهم ­ريخته، درمانده، افسرده و به ­نوعي برده افکارمان مي­شويم. بسياري از افكار­منفي را مرتب تكرار مي‌كنيم در مكالمات­مان سخنان منفي بر زبان مي‌آوريم، درباره­ ديگران و اوضاع و احوال روزگار و رويدادها قضاوت‌هاي انتقادآميز و بي‌پايه و اساس مي‌نماييم. ديگران را افرادي نالايق و تهي از عشق مي‌دانيم و… وقتي ذهن‌ سرشار از افكار منفي ا‌ست چگونه انتظار داريم که احساس خوشي و سعادت – كه ريشه در مثبت­ انديشي و نيك‌ نگري دارد- داشته باشيم. با اين­كه به­ نظر مي‌رسد اين افكارمنفي تصادفي یا به دليل عوامل بيروني راه به ذهن ما يافته‌اند، اما در اصل خود ما آن­ها را به ذهن‌مان راه داده‌ايم.

به ­هرچه بيانديشم همان را مي‌بينيم

قدرت در اختيار ماست، بايد انتخاب كرد كه چه افكاري را ­در ذهن نگاه داريم و چه چیزهایی را دور بریزیم. هنگامي­ كه منفي‌بافـي‌هاي ذهـن را به­­ عنوان نگرشي محدود ببينيم كه ناشي از فرافكني‌هاي ذهن است، کم­ کم قادر خواهيم بود مثبت‌انديشي و پايه‌هاي آن را در ذهن محكم سازيم.

تا هنگامي­كه در نقش قرباني گرفتار شويم، احساس بدي به ما دست مي‌دهد و مدام از خود مي‌پرسيم:« چه­ كار كرده‌ام كه سزاوار اين وضعیت­م»؟ و هم‌چنان با اين تصورات كه همه­ دنيا و روزگار بر ضد ماست، به­ زندگی ادامه مي‌دهيم و خود را اسير و زنداني خيالات پوچ مي‌سازيم و تشخيص نمي‌دهيم كه فقط افكارمان، ما را محبوس كرده‌اند و چیزی به نام دشمن در دنياي بيرون وجود ندارد. با خدا و خود جدال مي‌كنيم. خود را قرباني مي‌دانيم و هرچيز و هركس را دشمن و تا زماني­ كه خود را قرباني و اسير اين وضع بدانيم ، آن‌وقت چه مي‌شود؟ قرباني چه شرايطي دارد؟ قرباني، انساني­ است؛ درمانده، وامانده، عاجز، شكست خورده، نابود شده، بدبخت، آسيب­ ديده، رنج­ كشيده، درد ديده و در يك كلام كوله‌باري از بدبختي‌هاي عالم را بر دوش دارد. چنين كسي، نگاهش به دنيا منفي و احساس­اش مملو از تيرگي و نااميدي ا­ست. تا رخت قرباني را از تن به­ در­ نكنيم و خود را از چارچوب‌هاي افكار پوسيده‌ي گذشته، رها نسازیم، قادر به ­تغییر الگوی ذهنی­مان نخواهیم بود.

خشم درون

ساعاتي را كه در طول روز به خشمگين بودن، احساس­ گناه­ كردن، سرزنش خود و ديگران و قضاوت‌هاي نا به­ جا مي‌پردازيم، حقیقتی حيرت‌آور است (يك روز حواس­تان را جمع كنيد، آن­وقت متوجه مي­شويد چه فكر­هاي احمقانه و پوچي به ذهن­تان مي­آيد) خشم، ‌‌ترس و اضطراب مثل موريانه به جان و روان ما مي‌افتند و پايه‌هاي مثبت‌انديشي را مي‌خورند. بايد به ­مقابله با ­اين سه آفت برخيزيم (نمي­توان ريشه­ آن­ها را خشكاند، اما­ مي­توان تعديل ­شان كرد).

بسياري از انسان‌ها بدون آن‌كه متوجه شوند، هر روز مقدار زيادي افكار خشم‌آلود و تهاجمي را در ذهن خود پرورش مي‌دهند. اين افكار منفي همانند بومرنگ(وسيله­ شكار مخصوص به بوميان استراليايي كه وقتي پرتاب مي‌كنند بعد از برخورد با هدف دوباره به شكارچي بر­مي‌گردد و به شكل گونيا است) به خود شخص آسيب‌ مي­زند و احساس بدبختي و نكبت را در او تقويت مي‌كند. وقتي انسان تشخيص دهد كه چنين افكاري به وي صدمه مي‌رساند و فاقد ارزش است، شايد به ­خود آيد تا انديشه‌هاي مثبت و سرشار از عشق و بخشش را جايگزين آن‌ها نمايد.

همه­ ما هر روز در خيابان‌هاي مختلف رفت‌و‌آمد مي‌كنيم. مي‌توانيم جوي آب، كف پياده‌رو، حرکت ماشين‌ها، خرابی آسفالت­ها را نگاه كنيم، يا شاخه‌هاي درخت‌ها، آسمان و ويترين لوكس مغازه‌ها را. بستگي دارد كجا را ببينيم. مي‌توانيم به غُرغُرها و نق­ زدن‌هاي عادي برخي آدم‌ها گوش بدهيم يا به ­يك موسيقي خوب يا نغمه­ گنجشك‌ها به ­هنگام طلوع و غروب آفتاب. به ­هرچه بيانديشم همان را مي‌بينيم. دنيا همان را كه مي‌خواهيم به ما مي‌دهد؛ در واقع افكار خشم‌آلود و تهي از عشق، دنيايي سرشار از روابط خشن و بي‌عاطفه را انعكاس مي‌دهد.

اگر از قلب ما امواج عشق و آرامش به بيرون ساطع شود، به یقین روابطي آميخته با مهر و محبت و دوستي و صفا مي‌آفريند. وقتي دريابيم كه با انتخاب درست افكار، حس بخت­ياري­ دست خودمان است، افسوس خواهيم خورد كه چه ساده­‌لوحانه درگذشته قرباني انديشه­ هاي پوچ و منفي و تلخ بوده‌ايم. مي‌توان ذهن‌ را به ­گونه‌اي بازآموزي نمود كه فقط عناصر عشق و آرامش در آن‌ جاي داشته باشد و به­ طور دایم امواج مهرآميز و مثبت منتشر كند.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید