تغییر چارچوبهای ذهنی:
گاهي اوقات در اطراف ما فرصتها و امکاناتي وجود دارد که با استفاده از آنها ميتوانيم شکل زندگي خود را بهکلي دگرگون کنيم و آن را بهصورت دلخواه (کسب موفقیت) درآوريم. اگر از چهارچوبهاي ذهني خود خارج شويم متوجه ميگرديم که بسياري از گرفتاريها و مشکلات زندگي ما، در واقع شانسهاي بزرگي هستند. در دنيا هيچ چيزي بهخودي خود داراي معني نيست، بلکه احساسات، رفتار و واکنش ما نسبت به هر موضوعی، بستگي به نحوهی ادراک و تصور ما از آن دارد.
اگر تصورات و برداشتهای دهنی خود را تغيير دهیم، روحيه و رفتارمان نیز تغییر میکند. موضوع بازسازي چهارچوبهاي ذهني جز اين نيست. توجه داشته باشيد که ما دنيا را آن چنان که هست نميبينيم، چون ماهيت امور از نقطه نظرهاي گوناگون قابل تفسير است. نگاه ما، چهارچوبهاي مرجع و پیشنویسهاي ذهنی که داريم، دنياي ما را ميسازند.
براي حرکت در مسیر موفقیت نیاز داریم نظرات و عقايد منفي خود را به مثبت مبدل سازيم. بهترين راه برای اینکار تغيير چهارچوبهای مرجع ذهنی است. با تغییر تصورات دروني میتوان درد و رنج را برطرف کرد و روحيهاي پر نشاط و قوي در خود ايجاد نمود. بيشتر چهارچوبهاي ذهني ما را ديگران ميسازند (پدر و مادر، دیگر اعضای خانواده و محیط رشد) کسان ديگری در گذشته چهارچوبهای ذهني ما را شکل دادهاند، و امروز ما مجبوریم خودمان به تنهایی نسبت به تغییر آنها اقدام کنیم.
اغلب ما، اهمیت چندانی به بازسازي چهارچوبهاي ذهني خود نمیدهیم. افراد کمي وقت خود را صرف تفکر در اين باره ميکنند؛ که چگونه چهارچوبها و الگوهای ذهنيشان را عوض کنند. واقعهاي اتفاق ميافتد براساس الگوهای ذهنی، آن را به نوعي تصوير ميکنيم، یعنی برداشت ما از آن واقعه ارتباط مستقیم با چارچوبهای ذهنیمان دارد. بیشتر افراد در وقایع و رویدادهایی کوچک خود را درگیر میکنند، که انرژی ذهنی زیادی را از ایشان تلف مینماید، درگیر شدن در امور بیارزش و کوچک، موانعی جدی در مسیر موفقیت محسوب میشوند. بايد از چارچوب و نگاهی متفاوت، با آنچه تاکنون داشتهایم، به وقايع زندگي بنگریم.
يکي از روشهای مفید براي تغییر چهارچوبهاي ذهني خود را عوض کنيد آن است که وقایع ملالآور را به صورتی متفاوت معني کنيم. گرچه در ابتدا با مشکل روبرو خواهیم شد، ولی لازم است در گام اول يک رشته تغييرات کوچک در چهارچوبهاي ذهني خود بدهيد تا اينکه بتدريج و گام بهگام بتوانیم به حالت روحي دلخواه خود برسیم.
[…] باید به سوی شکستن چارچوبهای کهنهی فکری (منفیبافیها و باورها و تحلیلها و قضاوتها) برود […]