اضطراب و استرس نوجوانان :
چرا و به چه علت برخی کودکان در محیط مدرسه دچار اضطراب هستند. آیا ریشهی این اضطرابها از محیط مدرسه است، یا اینکه عواملی مثل محیط خانه، روابط پدر و مادر، روابط کودکان با برادران و خواهران دیگر و مسائل حاشیهای دیگر باعث چنین فشارهای روانی و اضطرابها میباشد که بهطور مستقیم بر امنیت روانی کودکان و درنتیجه شخصیت آنها تأثیر میگذارند.
نوجوانان و کودکان به واسطهی تنشهایی که در کانون خانوادهشان وجود دارد؛ مشاجرات و درگیری لفظی و گاها فیزیکی که بین پدر و مادرشان وجود دارد، و شاهد آن هستند، همواره دچار برخی نگرانیها و ناامنیهای روانی میشوند که برایشان اضطراب و استرس فراوان و دلشوره و ترس فراهم میکند، و همواره مجبورند با آن دست و پنجه نرم کنند، که خود زمینهساز بروز مشکلاتی دیگر برای کودکان میشوند، از جمله ناسازگاری در محیط مدرسه، پرخاشگری، عدم تمرکز، عدم تمایل به درس، دروغگویی، ناهنجاری رفتاری و بسیاری کارهای دیگر.
اضطراب و استرس باعث نگرانی، ترس و خشم درونی در روان کودکان و نوجوانان میشود، و بعد به شکل پرخاشگری تنوره میکند و آتش آن زبانه میکشد، در حقیقت چنین عناصر منفی روانی جنبههای مخربی برای او به بار میآورد، و همه اینها باعث میشود نوجوان نتواند به قدر کافی تمایل به حضور در مدرسه داشته باشد و از مکان آموزشی فراری باشد.
از طرفی دیگر خود مراکز آموزشی و مدرسه هم میتواند استرسزا و مولد اضطراب باشند، آن هم به شکل فشارهای مضاعفی که معلمان و دستاندرکاران برای کودکان و نوجوانان در مباحث و تکالیف آموزشی فراهم میکنند. فشارهای بیربط در رابطه با رقابتهای ناسالمی که نوجوانان برای کسب نمره بهتر با دیگر دانشآموزان باید انجام دهند.
قدر مسلم دانشآموزان از نظر استعداد تحصیلی در یک سطح و اندازه نیستند، ولی فضاهای آموزشی چنان سرشار از رقابت میباشند که دانشآموزان در یک جو روانی تخریبی دست به رقابتی گاه فرسایشی با هم میزنند، و این برای بسیاری از کودکان مقدور نیست و همین موضوع به آنها فشار روانی سنگینی وارد میکند که موجب اضطراب و دلزدگی از محیط مدرسه میشود.
در بسیاری از مدارس اساساً جو زور و اجبار حاکم است که اضطراب و عدم امنیت روانی را برای اغلب دانش آموزان فراهم میکند، و اگر دست خودشان باشد ترجیح میدهند هرگز به مدرسه نروند. بسیاری از نوجوانان هنگامی که میخواهند به مدرسه بروند با خماری و ناراحتی و نگرانی میروند و وقتی یک روز تعطیل باشد، احساس خوشحالی و خرسندی میکنند. این مسئله در میان بزرگسالان نیز بازتاب دارد، اگر یک روز تعطیلی در میان هفته باشد، در پس زمینهی ذهنشان احساس شادمانی میکنند. که این برمیگردد به تصاویر ذهنی دوران کودکی که نرفتن به مدرسه امتیازی بود در جهت آسایش و راحتی.
روانشناسان معتقدند در هر بایدی تمرد وجود دارد مثل: باید به مدرسه رفت، باید درس خواند، باید نمره خوب گرفت، باید شاگرد اول شد و… همهی این بایدها در پس زمینه ذهنی نوجوانان ایجاد تمرد و سرکشی میکند. تمرد و سرکشی از یک طرف و اجباری که خانواده و محیط آموزشی برای نوجوان فراهم کرده که، باید درس بخواند چون سرنوشت و آینده او در این است، تعارض و تضادی درونی و احساس گناهی تخریبی برای نوجوان فراهم میکند که منجر به: اضطراب, نگرانیهای بی پایان و… در او میگردد.
اغلب بچهها (چه دختر چه پسر) در تمام دوران تحصیلشان با چنین احساسات شوم و ناپسندی روبرو هستند و مجبورند دست و پنجه نرم کنند. اگر در کانون خانواده خود پدر و مادر هم با یکدیگر مشکل داشته و نتوانند درک و فهم متقابلی بر سر مباحث مختلف بیایند، و دائم در حال مشاجره و بگومگو باشند، فضای خانه هم کانونی پر از استرس، تنش، گفتمانهای بیهوده و بیحاصلی خواهد بود که کودک و نوجوان هم مرتب مجبور است با احساسات تخریبی و هیجانی کاذب و سمی سر کند.
کانون خانواده، مدرسه و محیط اجتماع سه ضلع مثلث تربیتی است که انسان در آنجا بار میآید، و بسیاری از تعاملات و مناسبات اجتماعی را یاد میگیرد و با آنها آشنا میشود و پرورش مییابد. ولی متأسفانه کودک و نوجوان در همین مثلث تربیتی با بسیاری از مؤلفههای منفی و تخریبی رودررو میشود. مؤلفههای تخریبی مثل؛ رقابت ناسالم، حسادت، خودخواهی، و… که باعث میشوند انرژی دهنی نوجوانان بیهوده صرف مقابله با عوامل تخریبی بیارزش و بینتیجهای گردد که هیچ ارزش انسانی و سازندهای برای سرنوشت او ندارند و عناصری سطحی, قلیل و ناپسندی محسوب میشوند، که به واسطه مشکلات بزرگترها و مشکلات کانونهای پرورشی و آموزشی جامعه در محیطهای اجتماعی و زندگی وجود دارند.
قبل از هر کاری باید بیاندیشیم و ریشهی این عناصر پلید و شوم شیطانی را از جمله؛ رقابت ناسالم، پیروزی، برد و باخت را از اذهان نوجوانان و دانش آموزان حذف کنیم. بعد در خانه فضایی امن و سرشار از آرامش برای فرزندان فراهم سازیم و اجازه دهیم ذهن نوجوان، دانشآموز و کودک در یک فضای سالم انسانی قوام و رشد یابد تا مؤلفهها و المانهایی اصیل انسانی و استعدادهای درخشان آنها فرصت رشد و شکوفا شدن پیدا نماید.