باید و نبایدهای زندگی زناشویی
۱- تخریب آبروی همسر نزد دیگران
برخی از زنان یا مردان به جای حفظ احترام و منزلت همسرشان و تکریم او، گفتار، کردار، صفات و یا هرکار او را با قول یا فعل یا از طریق ایماء و اشاره و کنایه تمسخر میکنند و یا جلوی دیگران (به خصوص خانواده) دست میاندازند. یعنی شخصیت و جایگاه همسرشان را به دست خودشان، نزد دیگران تخریب و مخدوش میکنند. حفظ اقتدار هر دو شریک زندگی بسیار ضروری ميباشد.
۲- حرمت شکنی نزد فرزندان
یکی از بارزترین مصادیق آزار روانی در خانواده، از بین بردن حرمت و احترام جایگاه پدر یا مادر است. برخوردهای اهانت آمیز و پرخاشگرانه از سوی زن یا مرد نزد فرزندان، نه تنها وجهه و اقتدار پدر یا مادر را در محیط خانواده مخدوش میکند، بلکه باعث شکستن غرور و شخصیت او و لگد مال شدن عزت نفساش میشود.
درحالی که توصیههای دینی در راستای تقویت ارتباط عاطفی پدر و مادر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنیان خانواده و ممانعت از کجرویهای اعضای خانواده میباشد. اگر دریک خانواده با کوچکترین اختلاف بین زن و شوهر هرکدام سعی کنند حرمت دیگری را بشکنند تضمینی وجود ندارد که فرزندان حرمت آنها را حفظ کنند.
۳- حرمت شکنی؛ فحاشی و هتاکی
گاه برخی از مردان یا زنان، اذیت و آزار را به مرحلهی بالاتری میرسانند و به جای سخنان احترام آمیز، از پارهای الفاظ ناشایست، فحاشی و صفات تخریبی و زشت استفاده میکنند. تکرار این اعمال موجب میشود فرد (چه زن چه مرد) باور کند نزد همسر خویش جایگاه پست و پایینی دارد، در نتیجه رفتاری متناسب با آن، از خود بروز دهد.
۴- عدم توجه به انتظارات همسر
محبت و صمیمیت در کانون خانواده، از طریق شناخت و توجه به خواستهها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آنها ایجاد میشود. برای اینکار میتوان از فرد مقابل سؤال کرد؛ آیا انتظارات او برآورده شده است؟ گاهی برخی از زنان، علیرغم آگاهی از حساسیت شوهر نسبت به انجام رفتاری خاص (مثلا آرایش غلیظ)، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر او همان کار را انجام میدهند. یا برعکس بعضی مردان رفتاری خلاف میل همسر خود انجام میدهند (توجه به زنان غریبه). چگونه از كسی كه با او رفتار دوستانه ندارید، انتظار رفتار عاشقانه و صمیمی و بدون اشتباه
۵- تبعیض یا تحقیر خانواده همسر
اگر همسر فرد اول زندگی باشد، در این صورت خانواده او نیز باید برای همسر ارزشمند باشد. اگر زنی یا مردی بستگان خویش را برتر و بالاتر به حساب آورد و در مقابل، خانواده همسر را بیگانه فرض کند و راه را برای روابط با آنان مسدود کند، ممکن است فشارهای روانی زیادی بر همسرش وارد شود. از آن بدتر توهین به شان و منزلت اجتماعی خانواده همسر هنگام دعواست: «برو تو که بابات شغلش… بود»، «توام مث مادرت بلد نیستی یه غذا بپزی» و… یعنی برخی افراد وقتی از اشتباه همسرشان به ستوه میآیند، از مادر و پدر و اقوام او مایه میگذارند. در هر خانهای که تحقیر حاکم باشد، راه تربیت بسته میشود، زیرا تربیت عبارت است از استخراج خوبیها و تواناییها و استفاده از آنها در مسیر مطلوب.
۶- مقایسه همسر با سایرین
برخی افراد دائماً همسر خود را با همسر بستگان یا همکاران و دوستان خود مقایسه میکنند و در این شرایط تنها جنبههای منفی شوهر یا زن خود را دیده و آنها را برجسته میکنند و خود نیز احساس کمبود و محرومیت در زندگی مینمایند. در چنین شرایطی، به هیچوجه تفاوتهای فردی و فرصتهای نابرابر افراد مورد توجه قرار نمیگیرد. مقایسه يكي از آسيبهاي جدی است كه ميتواند زندگي زناشويي را مورد تهديد قرار دهد. افراد از نظر وراثت و محيط و تربیت با يكديگر تفاوت دارند. مثلا فرد در رنگ پوست و رنگ چشم خود و نظاير آن دخالتي ندارد.
آدم قبل از ازدواج بايد چشمانش را كاملا باز كند، اما بعد از ازدواج بايد آنها را نيمه بسته نگاه دارد. اگر چنين مقايسهاي در دوران عقد و به ويژه ابتداي آن صورت گيرد، بيم آن ميرود كه در مواردي زندگاني مشترك دست خوش تهديد قرار گيرد و در برخي موارد عقد به ازدواج نيانجامد، زيرا زنان در اين مسئله نسبت به مردان حساستر هستند و عدهي قابل ملاحظهاي از آنها نيز اين گونه مسائل را از ياد نميبرند. به هرحال تكرار و تداوم مقايسه كه معمولا با مذمت همسر همراه است، به قدري خطرناك است كه ميتواند او را دچار اختلالات رواني و افسردگي سازد.
۷- بزرگ نمایی مسائل جزئی
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید میآید. درحالی که برخی از زنان یا مردان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه میدهند؛ درنتیجه نمیتوانند برای حل مشکل راه مناسبی پیدا کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابیشان شده و بر روابط زن و مرد تأثیر منفی میگذارد؛ در چنین شرایطی زن یا شوهر نمیتواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.
۸- بدبینی و سوءظن
بدبینی و سوءظن که نقطهی مقابل حُسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب میآید. همسر مبتلا به این بیماری، طرف مقابل را بدون دلیل و شاهد، به داشتن غرض سوء متهم مینماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمیکنند. یکی از اختلافات مهم بین زن و شوهر وجود بدبینی شوهران نسبت به همسرانشان (و بالعکس) است. فرد بدبین وقتی همسرش دیر بیاید فکر میکند: «داشته خیانت میکرده» و اگر زود بیاید: «دارد صحنه سازی میکند» و…
این افراد به دلایل واهی به همسرشان مظنونند و زندگی را بر خود و اطرافیان تلخ میکنند. وقتی یکی دائم درحال مواخذه و دیگری در حال توضیح و دفاع باشد، قطعا این زندگی نیست، بلکه شکنجه گاهی است که هر دو در دوزخی کُشنده به سر میبرند. شخصی که دچار مشکل بدبینی است احساس میکند چیزی را که میبیند یا میشنود واقعیت ندارد. هیچ چیز مانند بدبینی در تخریب یک رابطهی مشترک زناشویی اثرگذار نیست.
۹- تحقیر عاطفی
بهکار بردن اصطلاحاتی مانند «تو دیوانهای»، «تو نمیفهمی» «درکت خیلی پایین است»، «تو در حد من نیستی»، یا تمثیل «همهی مردها سر و ته یک کرباسن»، «زنها ناقصالعقلاند» که بهنظر اهمیت چندانی ندارد، آسیب بسیار زیادی بر همسر وارد میکند. حتی اگر به صورت شوخی باشد بر روان همسر تاثیر منفی دارد. زن و شوهر باید ارتباط گفتاری، زبانی، چشمی، و لمسی مطلوبتری بین خود برقرار نمایند.
۱۰- اولویت اول زندگی کار است
در خانوادهای که آسایش پدر فدای فرزندان میشود، احترام به بزرگترها هم کار مشکلی خواهد بود. یا مردهایی که به بهانهی کارهای هنری، ورزشی و… ساعات طولانی را به امور دلخواه شخصی میپردازند و خانواده را رها میکنند، چندان در تعیین سرنوشت همسر و فرزندان نقش ندارند، یا مردهایی که به هر دلیل در انجام وظایف اصلی خود کاهلند، خانواده را تباه میکنند و مشکلات بزرگی به خاطر بیتوجهی به اولویتهای اصلی زندگی ایجاد میکنند.
۱۱- پدر و مادرم در اولویت هستند
احترام به پدر و مادر امری واجب و ضروری برای هر انسانی (زن و مرد) محسوب میشود. اما بعد از ازدواج اولین فرد و نزدیکترین شخص در زندگی همسر است، ازاینرو بهانههایی از قبیل مادر یکی است و همسر… یا پدر و مادرم به من احتیاج دارند و امثالهم، نه تنها کمکی به استحکام بنای خانواده نمیکند، بلکه باعث تزلزل آن نیز میگردد. زن و مرد باید درجهت تحکیم روابط همسرشان با خانوادهی خود تاثیرگذار بوده و نقش آفرینی کنند، نه عاملی برای افتراق آنان باشند.
۱۲- استبداد رای و نظر
بیشتر اوقات در روابط زناشویی یک از دو طرف (غالبا مردها) با استبداد رای و روشهای مختلف قهریه سعی دارد نظرش را به کرسی بنشاند. یعنی خود را صاحب بهترین فکر و نظر و عقل کل میداند، و به هیچ عنوان هم حاضر به تحمل رای مخالف نیست. در روابط زناشویی نفوذ یا برتری مدیریتی یک از زوجین امری قابل قبول و پذیرفتنی است، در چنین شکلی از رابطه مشورت و ملاحظه، توافق و تفاهم طرف مقابل شرطی زیربنایی است. والا استبداد رای: «حرف فقط حرف من است» و «تو باید بیچون و چرا پیروی کنی» تیشه به ریشهی خانواده میزند و اساس بسیاری از طلاقهای عاطفی و رسمی نیز هست.
در خانوادههایی که زنها فرمانروا هستند؛ پسرانی ترسو و با اعتماد بهنفس ضعیف و دخترانی تا حد زیاد بیمنطق بار میآیند. و اگر مردان فرمانروایی کنند؛ اغلب دختران ترسو و بی اعتماد به نفس و پسران زورگو میشوند. یعنی مردان و زنانی که گاه تا پایان عمر خود نمیفهمند چه انتظاری از دنیای پیرامون و اطرافیان خود دارند.
دوازده باید مهم در زندگی زناشویی
۱- میخواهیم خوب زندگی کنیم
ما به دنیا آمدهایم که زندگی کنیم، نه اینکه زنده باشیم. به رابطه خودمان با همسرمان نگاه کنیم؛ آیا فقط درکنار هم زندهایم یا واقعا زندگی میکنیم؟ ما به دنیا نیامدهایم که در چشم اندازی خوب تا سنین پیری با هم سرکنیم. داستان زندگی زناشویی خیلیها به همین شکل است. برخیها فقط دنبال زنده بودنند. میتوان تغییر کرد و برای این مهم باید با همسرتان همکاری کنید.
۲- شناخت زوایای روحی و عاطفی خود و همسر
شناخت خود و همسر باعث کشف چرایی بسیاری از اعمال و کُنش و واکنشهای مثبت و منفی زن و شوهر میگردد. روشن شدن زوایای تاریک روحی طرف مقابل کمک زیادی در حل اختلافات و نزدیکی احساسی زن و شوهر دارد. برای این منظور بهترین کار گفتگو و مذاکره است. باید یاد بگیریم و آموزش ببینیم که چگونه با هم حرف بزنیم. نهادینه کردن فرهنگ گفتگو در فضای خانه نیاز به حوصله و صبر زیادی دارد. هرچه اطلاعات زن و شوهر از چالشهای روحی یکدیگر بیشتر باشد، کیفیت زندگی و رضایت آنها از همدیگر بالاتر خواهد رفت.
۳- باز کردن گرههای روحی و عقدههای روانی
همهی ما از دوران کودکی تصویرهای ذهنی زیادی در ناخودآگاه خود داریم که بسیاری از آنها حاصل آسیبها و تخریبهای نادانسته اطرافیان است که بر سر ما آوردهاند. حال در بزرگسالی دو راه در پیش رو داریم یا به ترمیم و معالجهی زخمها بپردازیم و خود را از زیر فشار روانیشان آزاد سازیم، یا با تلخی درد و رنج ناشی از بازنویسی مکرر آنها در زندگیمان بسوزیم و بسازیم.
۴- توجه و محبت به همسر
زندگی زناشویی، ائتلاف و تشکلی است که بر پایهی محبت، بنا نهاده شده و توجه به محبت و چگونگیاش، نقشی حیاتی را در آن بازی میکند. محبت از جمله عناصر زیربنایی در ازدواج است که به وسیله آن میتوان نهال این رابطه را مستحکم بار آورد. درنتیجه باید تمام تمهیدات لازم را به کار بست و از این نهال که در آغاز سُست و شکننده است، حفاظت و مراقبت کرد، تا به درختی تناور تبدیل گردد و ریشهی آن در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند. مطمئنترین تضمین برای بقا و ماندگاری خانواده پیوندهای عمیق عاطفی است به خصوص هنگام بروز بحران.
محبت بین زن و مرد، امری اکتسابی است؛ ازاینرو زن و مرد، باید شیوههای ابراز آن را آموزش دیده و تمرین کنند. بسیاری از زنان و مردان به این امر اذعان میکنند که نسبت به همسر خود علاقه دارند؛ ولی هرگز کاری برای نشان دادن آن به همسرشان انجام ندادهاند؛ اما باید گفت که علاقه و عشقی که در دل احتکار شده و ابراز نگردد، بیفایده است، باید به احساسات همسر قلبا توجه نمود.
۵- خوشرویی و خوشکلامی
خوشرويي عاملي تأثيرگذار در ترویج آرامش و سازگاري اعضای خانواده با یکدیگر است. نگاه کردن به چشمان همسر هنگام گفتگو، لبخند بر چهره داشتن و متبسم بودن از جمله مهارتهای انرژیبخش و نیرومندی است که سبب تعلق خاطر بیشتر میگردد. از طرفی دیگر چون حالات چهره گویای بسیاری از ناگفتههای درونی است، اتخاذ حالات مثبت و شیرین (در چهره) در مباحث خانوادگی موجب تقویت فضای عاطفی بین زن و شوهر شده و نقشی سازنده و مهم در استحکام رابطهی زناشویی دارد. یعنی فرد با خوشرویی، خوش کلامی، لبخند، نگاه و… علاقه و محبت خود را به همسر نشان میدهد.
۶- همدلی و درد دل
همدلی از مهمترین عوال تحکیم بنیان خانواده به شمار میرود. زن و شوهر باید در زندگی مشترک به آرامش برسند و به نیازهای عاطفی یکدیگر پاسخ گویند. نه تنها نباید از «گفتگوهای صمیمی»، «شوخی و مزاح»، «درد دل» و… غافل بود، بلکه اینها از ضروریات زندگی است. سپری کردن اوقاتی در کنار هم، نوشیدن چای و گفتگوی خودمانی و صمیمی موجب تخلیهی فشارهای روانی، اُنس و الفت بیشتر میان زن و شوهر میگردد. رواج فرهنگ گفتگو بین اعضای خانوادگی باعث حفظ سلامت همه میشود.
رسول اکرم (ص) میفرمایند: «محبوبترین چیز نزد خدای تعالی آن است که ببیند مرد، با زن و فرزندانش بر سر یک سفره غذا میخورند. سپس هر گاه بر آن سفره، گرد هم آیند، با نظر رحمت به ایشان مینگرد و پیش از آن که از جای خود پراکنده شوند، آنان را میآمرزد» (تنبیه الغافلین، ص۳۴۳، حدیث۴۹۸٫).
۷- مشارکت در تصمیمگیری
مشورت جهت رسیدن به یک تصمیم قاطع در کانون خانواده و بین دو رکن اصلی آن یعنی زن و شوهر امری مثبت است. اگر زن یا مرد به استفاده از پتانسیل تضارب آرا عادت کنند، یعنی در امور مختلف خانواده که جنبهی تصمیمگیری دارد نظر یکدیگر را جویا شده و با مشورت بهترین انتخاب را برگزینند، قطعا فرزندان آنان نیز از چنین رابطهی سازندهای الگوبرداری خواهند نمود.
۸- حمایت تحت هر شرایط
زن و شوهر تحت هر شرایطی باید تکیهگاه و حامی یکدیگر باشند. منافع مشترکی که در زندگی زناشویی وجود دارد یا به دست خواهد آمد، چه مادی چه معنوی، ماحصل تلاش و همکاری و انسجام قلبی و فکری زن و مرد است. زندگی مشترک یعنی شراکت دو انسان (زن و شوهر) برای کسب و حفظ منافع و دستاوردهایی که به هر دو تعلق دارد، حتا فرزندان. ازاینرو در شرایط مختلف اجتماعی، شغلی، خانوادگی، عاطفی، احساسی زن و مرد باید مثل کوه پشت هم باشند و به یکدیگر دلداری و دلگرمی دهند.
۹- درک و تفاهم متقابل
اغلب زن و شوهرها روشی صحیح برای درک متقابل یا تفاهم را نمیدانند؛ یا اساسا نیاموختهاند. ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی در عدم درك متقابل همسران از یكدیگر است. درك موقعیت یا احساسات همسر موجب میشود كه انسان به نیكیهای همسر توجه بیشتری كند، و عیبها و كاستیهای همسرش را به چشم نبیند. رها شدن از خودبینی و شناخت روحیات همسر اولین قدمهای درك متقابل است.
۱۰- احترام متقابل
حفظ احترام بین زوجین یکی از مهمترین گزینههای ارتباطی است. احترام زن و شوهر به یكدیگر در سلامت روحی، افزایش محبت و تحكیم خانواده تأثیر بسزائی دارد. دایرهی این احترام شامل ارج نهادن به شخصیت یكدیگر، خطاب کردن نام هم با الفاظ زیبا و نیکو به خصوص در حضور دیگران و فرزندان، احترام به نظر، افكار و سلیقه همدیگر میباشد. با رعایت نکات ریز اخلاقی میتوان احترام متقابل را حفظ کرد، احترام متقابل پدر و مادر بر تربیت فرزندان نیز موثر خواهد بود. رعایت احترام در روابط همسران مانع بسیاری از اختلافهای بزرگ میشود.
۱۱- راهکارهای حل اختلاف
این انتظار که زن و شوهر با هم هیچ اختلافی نداشته باشند امری غیر واقعبینانه است. مسئله مهم اینکه عمق اختلاف چقدر و شیوهی حل آن چگونه باشد. دلیل عمده بسیاری از اختلافات زناشوئی، اختلافات فرهنگی، عدم درک متقابل، نداشتن مهارت ارتباطی کافی در زندگی میباشد.
یکی دیگر از دلایل بروز اختلاف بین همسران که گاه به مشاجره ختم میگردد، تلاش برای تغییر رفتار طرف مقابل است. ولی آن چه مسلم است دعواهای زناشویی در تمام جهان موضوعیت دارند. درصورت بروز اختلاف با همسر، از در میان گذاشتن موضوع با دیگران، حتی نزدیکترین خویشاوندان پرهیز کنید، زیرا اینکار نه تنها اختلاف را گسترش میدهد که آبروی همسر نیز خدشهدار خواهد شد. برای جلوگیری از اختلاف و دعوای خانوادگی؛ باید سعی کنیم از بسیاری بحثها و مجادلههای بیهوده و منفی پرهیز نماییم. هر مشکلی راههای متعددی دارد، درنتیجه فهرستی از راههای پیش رو تهیه کنیم و بهترینها را از هرجهت برگزینیم.
۱۲- با کارشناس مشورت کنید
همهی ما هنگام روبرو شدن با مشکلات خانوادگی به دلیل محدود بودن دانش و تجربیاتمان نیاز به راهنمایی و هم فکری با دیگران پیدا میکنیم، و اغلب برای رفع مشکل سراغ افراد غیرکارشناس میرویم. چطور است وقتی بیمار شده، یا اتومبیلمان خراب میشود به پزشک یا مکانیک مراجعه میکنیم، ولی هنگام بروز مشکلات پیچیدهی خانوادگی کمتر کسی حاضر است به روانشناس و مشاور خبره مراجعه کند، و اغلب برای یافتن راهحل از اطرافیانی که خود با کوهی از مشکلات لاینحل مواجهاند، مشورت میخواهیم.