نقش ما در وقوع مشکلات
ما براساس بسیاری از عادات قَهری و جبری خود زندگی میکنیم و آسوده تريم که آنها دست نخورده باقی بمانند. هر تغییری ممكن است در ابتدا ما را کمی دچار اضطراب کند. به عنوان مثال؛ کسی که هميشه در اختلافات از موضع برنده عمل میكرده و سعي داشته به هیچ قیمتی نبازد، وقتی متوجه میشود که برای حل اختلاف لازم است به خاطر همسرش گذشت کند (بايد بفهمد این به معنای باختن و بازنده بودن نیست)، ابتدا برایش خوشایند نخواهد بود. او كه همواره با زور و فشار تلاش کرده هر موقعیتي را به نفع خویش به پایان برد، اکنون باید رفتار خود را تغيير دهد؛ البته طبیعی است اینکار براي او راحت نیست؛ ولي کافی است قدم اول برداشته شود.
با گذشت زمان و بررسی نحوه تعاملات و رفتارهای ما با دیگران، اثرات مطلوب پيش آمده به واسطه این دگرگوني، میتواند مُهر تاییدی باشد که هر يك از ما چقدر به تغییر نیازمندیم. نکته قابل توجه این است که اساس درمان بسیاری از روان درمانگران و روان پزشکان معروف دنیا بر اساس همین تغییر است؛ تغییر در رفتار- تغییر در انگیزه – تغییر در ادراک – تغییر در باورها – تغییر در شناخت – تغییر در نیازها- تغيير در علایق و…
در وقوع مشکلات چه اندازه مقصریم
همه ما در مشکلاتی که برایمان به وجود می آید نقش داریم؛ گاهي مستقيم و گاهی غیرمستقیم. چقدر خوب ميشود در رابطه با مسایل پيش آمده از خود سؤال كنيم؛ تا چه اندازه مقصر بوده ايم و آیا ميتوانستيم تصميم بهتری بگیريم یا نه؟ در حقیقت زندگی آمیزه ای از جبر و اختیار است. نمیشود همه چیز را گردن این و آن انداخت و برای گرفتاریها آویزان همدیگر باشیم يا دیگران را مقصر بدانیم. ما معمولا مشکل را در دیگران و رفتارشان میبینیم درصورتی که شاید خودمان مقصر باشیم.
اعتیاد هم مثل هر ناهنجاری دیگری حاصل جوامع بشری است؛ ازاینرو نمیتوانیم با روشهای انفعالی صرف جلوی گسترش آن را بگیریم. تاریخ نشان داده که آموزش و بالا بردن میزان شناخت و آگاهی مردم، خطر ناهنجاریهای اجتماعی را (در همه زمینه ها) کاهش میدهد.
عوامل متعددی در اعتیاد موثر هستند. این علل درهم بافته که بر یکدیگر تاثیر میگذارند گاه در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتیاد میشوند. درنتیجه شناخت ریشهای علل و عوامل موجب میشود تا بتوانیم به شکلی هدفمند روند پیشگیری را طراحی کنیم.
ناامنی روانی
ناامنی محیط خانه، ارتباط ضعیف اغلب والدین با فرزندان، ستیزهای خانوادگی، خانواده های از هم گسیخته، فقدان ارزشهای مذهبی و اخلاقی، فقرمالی، فقر عاطفی و… احتمال ارتکاب به انواع بزه کاری ازجمله مصرف مواد مخدر را افزایش میدهد. نوجوانانی که بمدام در کانون خانواده سرزنش، تحقیر و تخریب شخصیت میشوند، در خیلی از موارد صرفا برای تایید شدن از سوی دوستان (یعنی پذیرفته شدن در جمعی که به آنان مهر تایید به جای تحقیر بزند)، سعی میکنند به هر شکلی با آنان همراهی کنند (بسیاری از بزه کاری ها در این دایره میگنجد). نوجوانان برای دیده شدن نیازمندند عضویت و تعلق داشتن به یک گروه و دسته ای را دارند، و اغلب پیوستن به گروه هایی که مواد مصرف میکنند، بسیار آسان است. بعضی از دوستیها اساسا حول محور مصرف مواد مخدر شکل میگیرد.
از طرفی دیگر فشارهای محیط مدرسه، افت تحصیلی، سرزنشهای مکرر معلمان و مدیران و عدم توجه به نیازهای عاطفی و روانی آنان به خصوص هنگام بروز مشکلات، همه و همه زمینه ساز سوق دادن نوجوانان به سمت اعتیاد میباشند.
آموزش کافی
آموزش و اطلاع رسانی درباره مضرات مواد مخدر و انواع آن به خانواده ها وظیفه خطیری بر عهده مسوولان است، کانون خانواده باید آگاهی کاملی از جزییات و مشکلات مواد مخدر و اعتیاد داشته باشند. خانواده مامن و محل آرامش و مهد احساس امنیت انسان است و تا روزی که هر فرزندی به استقلال برسد از پیکره خانواده و مزایای آن بهرمند میشود و حتی پس از جدا شدن از خانواده، کانون خانوادگی همچنان باید به عنوان پناهگاه و دژ محکمی برای زنان و مردان جوان باقی بماند و در موارد لزوم به آنها انرژی معنوی مثبت و سازنده تزریق نماید، یعنی باید کانون خانواده موقعیت ممتاز خود را برای حمایت مادی، معنوی، عاطفی … حفظ کند.
یعنی اگر خانواده از شالوده و شیرازه محکم و نظامی صمیمی برخوردار باشد؛ به خصوص خانواده هایی با پایه های قوی مذهبی، فرزندانی که در چنین خانوادهای بزرگ میشوند مجهز به سپری حفاظتی و امنیتی شخصی، برگرفته از عقاید و باورهایشان هستند، چنین افرادی وقتی وارد جامعه میشوند در برخورد با سختیها – مشکلات – مصائب و چالشهای مختلف زندگی از پا نمی نشیند و به سادگی میدان را خالی نمیکند، چون اهل مبارزه و جنگیدن هستند.
همچنین در برابر اعتیاد، دارای حریم امنیتی و سپر حفاظتی هستند. یعنی در برابر ویروس مخرب اعتیاد واکسینه شده اند، درنتیجه دیگر لازم نیست پدر و مادر همواره نگران و دلواپس وضعیت فرزندشان باشند، چون او خود مواظب خودش است.
همه چیز برای یک شروع بهتر مهیاست؛ ما نیازمند تغییرات وسیعی در همه ابعاد هستیم؛ اما باید این تغییرات را از خود شروع کنیم؛ پس گام اول را استوار برداریم و اعلام کنیم:
غافل نخواهم بود؛ تغییر را شروع خواهم کرد
با تغییر طرز تفکر، زندگی نیز دگرگون شده، ذهن نیز میتواند بر واکنشهای جسم تاثیر بگذارد. اگر مثبت فکر کنیم و جوانب خوب و پسندیده همه چیز را در نظر بگیریم، حتا اگر زندگی بر وفق مرادمان پیش نرود بازهم میتوانیم بر اوضاع مسلط شويم و آرامآرام خود را از آن وضعیت نجات دهيم؛ حداقل اینکه خوشحالتر و بی دغدغه تر زندگی کنیم!
چارچوبهای فکری و ذهنی صحیح در خانواده ای با بنیانهای اصولی رقم میخورد. هر چه رابطه بین زن و مرد صمیمی تر و بر مبنای احترام و محبت و گذشت (سه ستون اصلی خانواده) بیشتری بنا شده باشد نظام آن خانواده مستحکمتر است، درنتیجه فرزندانی با ساختار فکری محکم و چاچوب های ذهنی قوی تربیت میکند، که در برابر معضلات اجتماعی به سادگی از خطوط قرمز خود عدول نمیکنند. خانواده پایگاه امنی است، خانواده پادگان و دژ مستحکمی برای انسان فراهم میکند. درنتیجه ابتدا باید امکان آموزش لازم را برای پدران و مادران فراهم نمود.