بخشش :
زندگی دایمي نیست،تمام چیزهایی که دوست داریم، روزی پژمرده و نابود خواهند شد. قلب همه ما ممکن است روزي بشکند؛ ناراحت شویم؛ به ما خیانت كرده یا ناامیدمان کنند، اما واقعيت زندگی همين است و نميتوان از آن فرار كرد. وقتی برای فردی اتفاق وحشتناکي مثل: خيانت در رفاقت، قتل، تجاوز به عنف و… پیش میآید، احساس خشم و ترس میکند و خود را در قالب قرباني بيگناهي ميبيند كه مورد ظلم واقع شده و به دنبال انتقام برميآيد تا شايد از درد و هراس فزاينده درون آسوده گردد.
اتفاقات دردناكي كه براي ما ميافتد، زخمهاي عميق رواني پديد ميآورد و طبيعي است كه خواهان عدالت و انتقام باشيم، اما نکته مهم، یادگیري چگونگي رهايي از رنج اسارت رواني آن فاجعه شوم است. هرچه کمتر در احساسات مخرب و ويرانگر غوطهور شویم، به كمك نيروي پويا و بالنده بخشش و عفو، کیفیت زندگیمان بهتر خواهد شد.
وقتي کولهباري از خشم و نفرت را حمل ميکنيم، ديگر قادر نخواهيم بود که به اهداف زندگي خود برسيم. براي به دست آوردن آرامش بايد اشتباهات ديگران و خودمان را ببخشيم و قلبمان را از نفرت خالي کنيم؛ چرا که تنفر نشانه ترس است. یاد گرفتهایم اگر کسي به ما آسيب برساند، از او متنفر شويم؛ چون ميترسيم که دوباره آن كار را تكرار كند.
بهترين راه غلبه بر ترس درون، بخشش است؛ با این کار در واقع خودمان را نیز بخشيدهايم. بخشش، اگرچه اتفاقهاي ناگوار زندگي را جبران نميكند، اما دردهاي مُزمن دروني را درمان ميكند. بخشیدن دیگران به معناي فراموش کردن اشتباهات آنها نيست، بلکه به مفهوم پشت سرگذاشتن زجر و انزجار است. به این نکته توجه داشته باشیم که نفرت، بار سنگيني را روي دوش ما قرار ميدهد، اما بدترين آسيب تنفر اين است که امکان شاد بودن را از ما ميگيرد؛ گاه حتا نمیتوانیم كساني كه مردهاند را هم ببخشيم.