تبین مثبتاندیشی :
مثبتاندیشی برحسب عادت و در پی به دست آوردن بهترین نتیجه حتا در بدترین شرایط حاصل میشود شخص مثبتاندیش نه تنها مسایل منفی را به رسمیت نمیشناسد، بلکه با آنها مقابله میکند. مثبتنگری، فرآیندی انتخابی است. زمانی که به دنبال خوبی میگردیم احتمال یافتن آن بسیار زیاد است. شخص مثبتاندیش هیچ اتفاقی را در عالم، شر و بد نمیداند، بلکه از نظر او، همه رخدادهای دنیا حساب شده و هوشیارانه و تحت امر کارگردان بزرگ عالم است.
حتما در اطراف خود کسانی را میبینیم که بسیار خوششانس و خوشاقبالند و برعکس افرادی که باوجود داشتن شرایط مساوی با دسته اول یا بهتر از آنان، همیشه از اوضاع خود شاکی هستند. براساس کلام قرآن، جهان سراسر خیر محض است:
«او (خداوند) همان کسی است که هرچه را آفریده، نیکو آفریده است»(سجده، آیه ۷)
شر و آفات موجود در جهان قابل تفسیر و توضیح است. در واقع احساس ما نسبت به زندگی و جهان اطراف، ناشی از حوادثی نیست که برای ما رخ میدهد، بلکه نتیجه تفسیر ما از حوادث است. فرد خوشبین بهترین تفسیر را برای موارد یاد شده برمیگزیند، یعنی این خود ما هستیم که تصمیم میگیریم زندگی را چگونه ببینیم و در برابر وقایع چه عکسالعملی نشان دهیم. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «دوست داشتنیترین کارها نزد خدای عزوجل شاد کردن مومنان است»(کلینی، ۳/۲۸۸).
شادمانی را باید در خود ایجاد کرد و این امر جز از راه مثبتاندیشی حاصل نمیشود. «فرد مثبتاندیش لذت بردن را به خودش میآموزد. او انتظار دارد؛ لذت ببرد و از اینرو، آن را مییابد. هرچه را بجوییم همان را خواهیم یافت. این یکی از قوانین اصلی زندگی است. یعنی باید شادی را برای خود فراهم نمود.
هنگامی انسان میتواند دیگران را شاد کند که خودش از روحیهای شاد برخوردار باشد. برای اینکه از خود چهرهای شاد بسازیم و نگرش مثبت را در خود تقویت کنیم، لازم است که به استعدادها و تواناییهایمان توجه داشته باشیم. فضل و رحمت خدا همه نعمتهای مادی و معنوی است که خداوند به ما عطا نموده. به خاطر آوردن این فضایل و رحمتها شادی آفرینند، به این ترتیب برای انسانی خوشبین، شادی یک قاعده است و ناراحتی یک استثنا. چون فضل و رحمت الهی دایمی است نه موقت.
از طرفی باید گفت بیشتر عناصر مثبتاندیشی در سایه ایمان به خداوند محقق میشود. داستان حضرت یوسف نمونه بسیار زیبای مثبتنگری در بندگان مومن خداست. یوسف در اثر جفای برادرانش سالها از خانواده دور شد، رنج زندان کشید، غم غربت تحمل کرد، اما وقتی بعد از بیست و پنج سال پدر را ملاقات کرد، ذرهای از جفایی که بر او رفته بود، سخن نگفت، و تنها چنین بیان نمود: «خداوند به من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و ما را به دیدار هم نایل کرد. پس از آن که شیطان بین من و برادرانم فساد کرد. (و مدتی جدایی انداخت) خدای من لطف و کرمش به آنچه بخواهد، تعلق میگیرد و او دانا و حکیم است».
این اوج مثبتاندیشی است که یوسف فقط به موهبتهای الهی اشاره میکند، از چاه و سختی زندان سخنی به میان نمیآورد و عامل جفای برادران را شیطان میداند. درحقیقت ایمان به خداوند است که حضرت یوسف را چنان استوار میکند، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «من از بزرگی روح و کرامت نفس و طبع بلند یوسف در شگفتم». واقعه کربلا نیز درکلام زیبای حضرت زینب (س) اوج مثبتاندیشی است، آن جا که او بعد از تحمل مصائب فراوان با دیدن سر مبارک برادرش چنین فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»؛ «جز زیبایی چیزی ندیدم» (خوارزمی، ۴۲).
این مطالب بیانگر این واقعیت است که رفتار انسانها تحتتاثیر نگرش آنها به دنیای اطراف است. با نگاه مثبت میتوان حتا در لحظات سخت، زیبایی دید. چنین نگرشی در سایه ایمان به خدا و توکل به او محقق میشود.