دورتادور ما را آدمهایی گرفتهاند، که فقط بلدند شکایت کنند، ولی توان ارایه راه حل ندارند؛ اکثرشان در حل سادهترین مسایل شخصی خودشان ماندهاند؛ ولی تا دلتان بخواهد غُر میزنند و ناله و اعتراض میکنند. اگر به سخنان بیهوده آنها گوش دهیم، ذهنمان تبدیل به زباله دانی میشود. برای بعضی از مردم مهم نیست که در مورد چه چیزی اعتراض کنند؛ مهم اعتراض کردن است؛ یک وقت درباره سیاستهای دولت؛ زمانی درباره گرانی؛ یکبار در مورد آسفالت خیابان؛ گرما و سرما؛ یکنواختی زندگی؛ ناهماهنگی دخل و خرج؛ خستگي روزانه؛ كارهاي كمرشكن خانه و خیلی چیزهای دیگر.
خلاصه باید درباره موضوعی نق بزنند؛ گویا بخشی از زندگیشان شده و هميشه آماده پهن كردن سفره دلشان هستند؛ دنيا و روزگار را نكوهش ميكنند و مدام دنبال مقصر ميگردند. به هرجا پا بگذارید با چنین آدمهایی روبرو میشوید. متأسفانه این روزها كمتر کسی را میبينید که حرفهاي منفي نزند. ما ناشکرهایی قهار با توقعات بالا هستیم. خیلی چیزها در زندگی وصلههای ناهمگُونی هستند که تغییر ناپذیرند؛ چه میشود کرد؟ با ناله و فغان چه چیزی را میتوان عوض کرد؟
به ندرت افرادی را میبینیم که درباره راهحلها و امکانات موجود فکر کنند. شاید به همين دلیل، انتقاد مُخرب بسیار آسانتر از تفکر سازنده است. خطر اصلی بیرونی که همواره خوشبینی و خوشبینها را تهدید میکند، در حقيقت انتقاد مخرب است. البته انتقاد کردن آسانتر از ارائه راه حل است. رها شدن از دست افكار منفي كار سادهاي است؛ فقط كمي صبر و حوصله ميخواهد. اولين اصل، ماندن در لحظه حال است. نميتوان نسبت به تمام زندگي تجديد نظر كلي كرد، بلكه بايد به مرور زمان؛ باورها، افكار و رفتارهاي منفي و نادرست را يكي يكي اصلاح نمود تا رفته رفته خوش بيني ملكه ذهنمان گردد.
افراد بدبین علت رویدادهای ناگوار را دایمی میدانند؛ در نتیجه فکر میکنند که اتفاقات بد همیشگیاند؛ از اینرو نسبت به اطرافیان، زندگی و همه چیز منفی و بدبین میشوند. آدمهای خوشبین وقایع ناگوار را موقتی میدانند. آنها به هنگام بروز مشکلات سخت بر این باورند که ممکن است روزنهای باز شود و اوضاع تغییر کند. در مقابل، بدبینها به دنبال انتقام از کسانی هستند که گمان ميبرند درگذشته به آنها بدي کردهاند. اما خوشبینها دنبال خواستههاشان ميروند؛ وقتی مشکلی هم پيش ميآيد، پیش داوری نميكنند و اهل گذشت، دوست داشتن و جوشش با اطرافیان بوده، و بيشتر برونگرا هستند.
خوشبینها دارای جرأت بیشتری هستند؛ اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارند؛ همدلیشان زیاد و انعطافپذیرند؛ خوشبینها بیشتر دنبال حل مسأله هستند تا اینکه روی یک موضوع بی اهمیت باقی بمانند و سرسختانه پافشاری کنند. در کنار خوشبینی باید با وجدان، با ایمان، معقول و متفکر بود؛ خوشبینی نباید جای خود را با ساده لوحی عوض کند. میشود عادتهای كهنه را به فراموشی سپرد و خوشبینی را جایگزین آنها نمود. خوشبینی مهارتی است که هر انسانی میتواند به خوبی آن را فرا گیرد.
وقتي گام به گام به سوي خوشبیني نزديك ميشويم درست مثل آن است که تصاويري در تاريكي شب پيدا نباشند، اما آرام آرام با بالا آمدن خورشید، در روشنايي روز پيش چشمانمان ظاهر شوند و همه چيز را كامل ببينيم؛ پس در آن لحظه به خودمان نهيب ميزنيم؛ هيچ خبري نيست؛ امروز هوا عالي و روزي زيبا و بينقص است؛ زمين از گرماي آفتاب به وجد آمده، باد لاي شاخهها ميوزد؛ پرندهها پرواز ميكنند؛ بچهها ميگريند؛ خيابانها شلوغ است؛ زن و شوهرها جروبحث دارند؛ دخترها ميخندند؛ پسرها شیطنت ميكنند؛ عدهاي ميميرند؛ نوزاداني به دنيا ميآيند و… به صبحی که دوباره شروع کردهاید فکرکنید،؛ به خورشید یا قطرههای باران؛ نگذارید بعضیها خیال کنند سرباز بی اسلحه و پا شکستهای هستید که فقط چشمهای دیگران را نمناک میکنید.خلاصه اینکه امروز هم مثل همه روزهای خداست.
بهتر است چاي دم کنیم یا قهوه درست كنيم؛ به ديدن كسي برويم یا كتابي بخوانيم؛ چرا که قرار نيست هيچ اتفاق بدي بيفتد. در این شرایط نهايت تلاش خود را خواهيم كرد تا افكار بيربط و حاشيهاي به ذهنمان وارد نشود. به موفقیتهای خود درگذشته اعتراف کرده و اتفاقات خوب را به عنوان نتیجه تلاشمان تجزیه و تحلیل کنیم؛ به کمالات و فضایل اخلاقی خود احترام بگذاریم و خود را دستکم نگیریم.
همه ما با مثلها و حکایتهای زیادی در مورد خوشبینی برخورد کردهایم، اما ممکن است قدرت حقیقی دیدن جهان را از طریق عینک خوشبینی درک نکرده باشیم؛ قدرتی که میتواند بر همه چیز اثر بسیاري بگذارد؛ از زندگی روزمره و انتخاب همسر گرفته تا گزینههای شغلی و موفقیتهای ديگر که مختص خوشبینها است.
کارنامه هریک از ما پُر از عیوب اخلاقی ریز و درشتی است که با همت و اراده میتوانیم آنها را اصلاح کنیم؛ ما خوش باورهای ساده اندیش یا دیوانه نیستیم که بیهوده بخندیم؛ فقط براین باوریم که ورای همه چیز، خدای مهربانی هست که منشأ همه خوبیها وخوشبینیها است و تنها اوست که همیشه میماند و راه درست را به ما نشان میدهد.
به راستی چقدر این گونه هستیم؟ بهتر است با افرادی نشست و برخواست کنیم که هر وقت یادمان رفت، ناخودآگاه به ذهن ما تلنگر زده و امید را به یادمان آورند. اما متاسفانه، تعداد بدبینها در جامعه امروز بسیار بیشتر از خوشبینها است. با این وجود خوشبینی یعنی داشتن چشمانداز مثبت نسبت به زندگی و جستجو برای شادی و خوشی. خوشبین بودن، هزینهای در بر ندارد؛ زمان زیادی هم نمیبرد، اما سود آن بیشمار است.
اگر یک روز صبح تصادف كنيم و با این اتفاق کوچک به زمین و زمان بد بگوییم، چنين رفتاري عين بدبیني است؛ انسان خوشبین ضمن قبول پیشامد بد، آنرا به دیگران تعمیم نمیدهد. انسان این توانایی را دارد که عادتهای خوب را در شخصیت خود پرورش دهد. خوشبينها بر اين باورند که همه انسانها خوب هستند، مگر خلافش ثابت شود، اما بدبینها، خیال میکنند همه بد هستند، مگر خلافش ثابت شود!
خوشبینها خودشان را از دروازه جهنم دور کرده است. شاید ما نتوانیم جهان را درست نماييم، ولی میتوانیم خود و اطرافیانمان را اصلاح کنیم. آدمهای بدبین همه چيز را سیاه ميبینند، در مقابل خوشبینها همه چیز را سفید و روشن درک میکنند؛ خوشبینها معقول و متفکرند، بدبينها احساسي و هيجاني؛ آدم بدبین آنقدر به درهای بسته نگاه میکند که درهای باز را هم بسته میبیند اما خوشبینها نه.
خوشبینها حرف منفی نمیزنند، فقط بدیها و کمبودها را نمیبینند. خوشبینها و بدبینها مثل زنبور و مگس هستند. زنبورها میگردند تا گُل را پیدا کنند، ولی مگسها میگردند زخمی بر بدن و کثافتی پیدا و از آن تغذیه کنند. خوشبینها انتقاد پذیرند؛ چون هیچوقت خودشان را بدون نقص نمیدانند. اگر دقت کرده باشید، در کودکی تمایل بيشتري به خوشبيني داريم اما وقتی سنمان بالاتر میرود، به لجنزار اطراف فرو رفته و کم کم بدبین میشویم.
با چنین باوری، زیستن توانایی بیاندازه و مسوولیتی بیحد به انسان میدهد؛ برای همین است که اکثر مردم از ترس پذيرفتن مسوولیت، از خیر این توانایی هم میگذرند و عمرشان را، به جای زیستن واقعی، صرف غُر زدن و در جازدن میکنند. شما از کدام دستهاید؟! اگر کسی از دسته خوشبینها است، باید براي دستیابی و رسیدن به اهداف خود، تلاش و كوشش كند.
خوشبینی در معنا بخشیدن به زندگی، نقش اساسی دارد. اگر بخواهیم زندگی خوب و کارآمدی داشته باشیم، باید بدبینی را به چالش بكشيم. اینکه لبخند بزنیم و به خودمان و دیگران مرتب بگوییم «همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت» کافی نیست. باید به دنبال راهحلهایي فراتر از؛ «شادباش» یا «نگران نباش» باشيم. همانطور که بدبینی ما را به عقب میراند، خوش باوري نیز ما را از حرکت به جلو باز میدارد.
بعضیها ادعا میکنند که نه بدبین هستند نه خوشبین، بلکه واقعبیناند؛ این افراد تمایل دارند پایبندی خود را به واقعیت بر اساس قضاوتهای خردمندانه ابراز کنند. ما میتوانیم در عین خوشبینی، واقع بین هم باشیم. ماهیت جهان و بالاتر از آن؛ هستی به گونهاي است كه برای واقع بین بودن باید از مسير خوشبیني گذشت. دنیا سرشار از فرصتها و چالشها است، آنقدر چیزهای خوب در دنیا و دور و بر ما وجود دارد که بدیها در برابرشان هیچاند و به حساب نمیآیند؛ البته این در صورتی است که بدیها، شکستها و جفاهایی که سرمان میآید را بد بدانیم. اما اگر از جنبه مثبت به آنها نگاه کنیم، دیگر عالم سرشار از خوبیها و فرصتها است؛ فقط چشم دیدن میخواهد و شعور درک کردن (خوشبینها).