خانواده مکانی برای تربیت و پرورش انسان ها است که تنها درصورت وجود سلامت روحی و روانی و اخلاقی میتواند انسان هایی پاک و سالم تحویل اجتماع. برای شکل گیری یک خانواده مستحکم و سالم علاوه بر انتخاب مناسب و آگاهانه، به دست آوردن علم و دانش (دینی و اجتماعی) امری بدیهی میباشد، تا به واسطه ناآگاهی و برخی جهالت های سطحی، نهاد آن از هم گسسته نشود.
پدیده صنعتی شدن از طریق رشد فردگرایی، شهرنشینی، افزایش حقوق زنان، وارد کردن زنان به فعالیت های تولیدی و اجتماعی خارج از خانه، حق طلاق، تقویت استقلال اقتصادی افراد، کاهش بردباری اعضای خانواده نسبت به هم، خشونت خانوادگی، مهاجرت به شهر، کاهش نفوذ مرد در خانواده و عواملی دیگر، بر وضعیت سنتی نهاد خانواده تاثیر گذاشت.
در واقع جامعه صنعتی ضمن حل بسیاری از تضادهای جوامع ماقبل خود، موجب بروز تنش های جدیدی شد که عملکرد و تاثیر آن ها در حفظ خانواده، منفی بوده است. در حقیقت از طریق خانواده های جدید مجموع های از ارزش های غربی و بیگانه و ضد ارزش های داخلی به عنوان ارزش های برتر و معتبر بر جوامع حاکم شد که زمینه را برای از خود بیگانه شدن، بریدن از اجتماع و انهدام فراهم میکند.
ظهور خانواده جدید ناشی از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی یک قرن اخیر به ویژه ۵۰ سال گذشته است. از نتایج این تحول میتوان انتقال نقش های اقتصادی، حفاظتی، آموزشی، تفریحی از بطن خانواده به جامعه را نام برد. انتقال کارکردهای خانواده، به شکلی روز افزون در حال تکامل است، تغییر نقش خانواده از تولیدی به مصرفی، زوال تدریجی خانواده سنتی را به دنبال دارد. ورود زنان در امور اجتماعی (اشتغال) نیز مزید بر علت شده.
اگر خانواده سنتی ادامه دهنده سنت های پیوند دهنده انسان و اجتماع بود، خانواده های جدید اغلب محل گسستن پیوند انسان با محیط اجتماعی و طبیعی اش میباشد، یعنی اساسیترین وظیفه خانواده جدید ایجاد بریدگی و انقطاع فرهنگی شده و نسلی را تحویل جامعه میدهند که غالبا بریده از فرهنگ و ناآگاه از مذهب، آینده ای مبهم دارند.
این امر، درد بی درمانی است که تمام جوامع بشری با آن مواجه یا شدیداً بدان مبتلا هستند و گاه انسان هایی تحویل بشر میدهند که در ابتکار عمل و خلاقیت با وجود تحصیلات عالیه با بیسوادها فرقی ندارند، چون فعالیتشان در چارچوب سلسله روابطی خاص و تعریف شده و محصور شکل گرفته که به آنها اجازه عمل در میدانی مبهم و ناشناخته نمیدهد.
تاثیر وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها بر خانواده، موضوعی انکارناپذیر است که هیچ گریزی هم از آن نیست. خانواده نو، در کنار وسایل ارتباط جمعی با پدیده رقابتی شدن نیز مواجه شده، همین رقابت بین خانواده و سازمان های آموزشی نیز پا گرفته است. به گونه ای که دیگر ذهن و روان فرزندان تمام و کمال دراختیار والدینشان نیست.
رسانه های ارتباط جمعی اغلب اثراتی منفی بر نهاد خانواده به جای میگذارند و شاید یکی از مولفه های تخریبی در افزایش مشکلات و نابسامانی های خانوادگی و زناشویی به خصوص در کلان شهرها، همین اثرات سوء وسایل ارتباط جمعی باشد. خشونت خانوادگی، کودک آزاری، همسرآزاری، فقر، بزهکاری، اعتیاد و… کلا درصدی از ناهنجاری ها و نابسامانی های اجتماعی که در مطبوعات و جراید مشاهده میکنیم، ناشی از کژکارکردی و خطاهای رسانه های ارتباط جمعی میباشد.
فقر، بی سرپرستی، بیکاری، کاهش مسؤولیت پذیری مردان، کمرنگ شدن ارزش های دینی و ملی، اعتیاد، طلاق، عدم آگاهی های اعضای خانواده برای مقابله با آسیب ها، و نبود نظام کارآمد اجتماعی برای حمایت خانواده، از جمله خطرات باقوه در کمین خانواده های ایرانی است. خانواده های گسسته و تخریب شده، خانواده های دارای فرد معتاد، خانواده های تک والد و امثالهم از نظر اجتماعی خانواده هایی ورشکسته به حساب میآیند.
خانواده منحرف و منهدم، جامعه را نیز در معرض آسیب قرار میدهد. خانواده های آسیبدیده علاوه بر این که خود با مشکل مواجه میشوند، جامعه را نیز به نوعی تحتتاثیر قرار میدهند، و زمینه توسعه آسیب های اجتماعی را از محیط خانه فراهم میآورد. یکی از مشکلات خانواده های آسیبدیده ناکارآمدی و تطبیق ناپذیری آنها است، یعنی عدم ایفای وظایف خود به لحاظ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تربیتی.
از آنجا که تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رشدی شتابان در جامعه دارند، همه خانواده ها به طور نسبی در معرض آسیب های مختلف قرار دارند. زن و شوهر باید منظم، هوشیار و دقیق عمل کنند تا نهاد خانواده شان با بنبست و انحرافات ناشی از آسیب های اجتماعی مواجه نشود.
متن سنگین و پر محتوایی بود و خیلی سخت متوجه شدم.