اجتماعی

هدف از زندگی

هدف از زندگی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

چه باید کرد تا اضطراب را از خودمان دور کنیم؟ تشويش و اضطراب كه در سطح پيشرفته تبديل به نااميدي، سرخوردگي و افسردگي مي‌شود مي­تواند ريشه در باورها و تصويرهای ذهني و تصورات رواني­ داشته باشد. در حقیقت زندگی هرگز به ­آن بدی نیست که وقتی اوضاع خراب است آن­را می­بینیم. باید داوری خودمان را زیر سوال ببریم. اضطراب، ناشي از داوري غلط درباره­ رويدادهاي زندگي­ است.

آشكارا به ­جایی ­رسیده­ ايم که نمي­دانيم هدف از زندگی چیست و برای آن پاسخی روشن و مشخص نداریم. زندگی بی­ هدف و بی ­انگیزه، انسان را تا حد سرگشتگي و افسردگي پيش مي­برد. باورها و عقاید غیرمنطقی خود را باید تغییردهیم تا احساس خوبی درباره­ زندگی داشته و بهتر بتوانیم مشکلات­مان را حل کنیم. آن­چه باعث ناراحتی و احساسات منفی در ما می­شود، وجود مشکلات نیست؛ بلکه باورهای غلط ما درباره­ زندگی ا­ست که اين مشكلات را ایجاد می­کند.

بیش­تر اضطراب و ناراحتی افراد به­ خاطر تأکید آن­ها بر زمان گذشته یا آینده و فراموش کردن زمان حال به ­وجود می­آید؛ زیرا افرادی ­که در گذشته زندگی می­کنند، با سپر قرار دادن وقایع و تجارب گذشته، عواقب رفتار جاری خود را به دوش گذشتگان می­اندازند؛ در نتیجه از مسوولیت زمان ­حال شانه خالي ­مي­كنند؛ در مقابل افرادی هم که ذهن­شان سرگرم آينده است، اتفاقات اکنون را نمی­بینند و مدام انتظار رو­یدادهاي بد را دارند و مضطرب هستند.

بعضي ­وقت‌ها ذهن نمي‌تواند حجم بالايي از افكار و هيجانات را در خود ذخيره كند. اغلب اضطراب (تشويش)، نگراني و دلواپسي‌هاي بي‌مورد زيادي را براي خود رديف مي‌كنيم كه چند روز بعد مي‌فهميم، همه­ آن­ها چقدر سطحي و بي‌ارزش بوده ­اند. معنی زندگی برای بیش­تر آدم ­ها عبارت است از تماشای تشییع جنازه­ آرزوهای برآورده نشده؛ زندگي­مان را به ضعف و حقارت مي­كشانيم و­ نمي­دانيم اين همه رنج و بدبختي را خودمان درست كرده ­ايم.

اگر از زندگی­مان راضی نیستیم و می­خواهیم آن­را تغییر دهیم، نخست باید افکار و باورهای­ منفی­ را کنار بگذاریم؛ در حقیقت راز خوش­بختی در خوش ­بینی و داشتن ذهنی مثبت است؛ چرا که ما همانی هستیم که فکر می­کنیم. متوني كه در ذهن خود مي‌نويسيم، در واقع منشاء اضطراب، نااميدي‌، افسردگي و رويارويي با حقايق تلخ روابط ما هستند. داشتن آرامش ذهن در بيش­تر روابط، شرطي اساسي­ است.

همه­ ما در زندگی دچار خمودگی و افت و خيزهاي روحی زیادی­ مي­شویم؛ ناکامی­ های بسياری را از سر­ مي­گذرانیم و گاه تمام این­ها چنان به ­ما فشار مي­آورد که به­ طور کامل از زندگی قطع امید مي­کنیم. شاید صبر بهترین راه ­­حل باشد؛ به هر حال بسیاری از کارها به­ گذشت زمان احتیاج دارد. گذشت زمان تلخ­ترین شکست­ ها را به ­پیروزی شیرین تبدیل کرده است.اگر بوجود یک عقل کل – که تمام کائنات و عالم هستی را میگرداند- باور داشته و این اصل بزرگ را در نظر بگيريم که قانون هستی تمام افراد بشر را به شکلی مورد حمایت و پشتیبانی قرار میدهد، آنوقت از هیچ چیز هراس نخواهیم داشت و از شکستها، بيماريها يا هراتفاق دیگری ناراحت نخواهیم شد. در زندگی، شکست يعني كسب تجربه­ تازه. اگر از یک راه به نتیجه نرسیدید، راه­ های دیگر را امتحان کنید؛ حل یک مسأله راه­ حل­های متعددی دارد و شما با تفکر به­ طور حتم راه ­حل مورد نظر را پیدا خواهید کرد.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید

4 دیدگاه

  • جناب دکتر من خودم از نظر شخصیتی آدمی هستم که نمیتونم بی تفاوت به گذشتم باشم . حالا هر اتقافی که افتاده نمیتونم بهش فک نکنم و خب خودم سرزنش میکنم . قبول کنید سخته بی تفاوت باشیم .

    • گذشته جزیی از زندگی ماست قابل کنار گذاشتن و به فراموشی سپردن نیست. مشکل آنجا آغاز میشود که بخواهیم به کالبد مرده گذشته جان بدهیم و آنرا دوباره به زمان حال برگردانیم و چون زنده کردن مردگان امکانپذیر نیست درنتیجه دچار حسرت و افسوس و پشیمانی و هزاران چرا و اگر میشویم.

  • سلام.این صحبت شما کاملا منطقی هست ولی خیلی دشواره فراموش کردن گذشته حتی اگه خودمون هم بخوایم از طرفی دیگه اطرافیان انقدر اون وقایع بد را بازگو میکنن که ناخودآگاه به فکرش می افتیم.

    • نباید فراموش کنیم که انرژی گذشته تمام شده است و رویدادها و خاطرات گذشته هیچ جانی ندارند چون مصرف شده اند. ولی متاسفانه ما آدمها اغلب به دنبال جان دادن به کالبد مرده خاطرات گذشته هستیم که همین نکته باعث میشود دچار حسرت و پشیمانی شویم.