پژوهشها نشان داده که برخی از نخبگان المپیادهای علمی جذب دانشگاههای معروف جهان شدهاند. نخبگان و دانش اندوختهگان به دلایل متعددی مهاجرت میکنند از جمله: اوضاع رفاهی، امکانات تحصیلی و شغلی بهتر- آزادیهای سیاسی و اجتماعی بیشتر- تعادل بین هزینهها و درآمد و… تعلق صرف نخبگان به علم یکی از دلایل مهاجرت است، آن هم بدون انگیزههای فردی و اجتماعی، و وابستگی فکری و معنوی به جامعه خود، یعنی بدون تعهد اخلاقی و انسانی. آنان به کشوری میروند که تمام امکانات را به خیال خودشان در اختیارشان خواهد نهاد. شاید کسانی که به واسطه پیدا کردن مدینه فاضله از کشور مهاجرت میکنند، درحقیقت به دنبال رویاهای شخصی خود و یافتن لقمهای چربتر هستند، یعنی بدون زحمت و رنج و سختی، میخواهند سفره برایشان پهن باشد تا با قیافه حق به جانب آماده خوری کنند.
جامعهای در همه ابعاد پیشرفت میکند که آحاد مردم اعم از راننده تاکسی- کارمند- استاد- دانشجو و … احساس مسولیت نسبت به انجام وظیفه فردی کنند. پدر و مادر در رابطه با تربیت فرزندان مسوولیت دارند، همینطور جوانان هم نسبت به انجام خدمت برای آبادانی کشورشان، نخبگان هم به جهت آموزش و هدایت دیگران. دختران و پسرانی که دارای تحصیلات عالیه و نبوغی هستند باید برای پیشرفت، سازندگی و بالا بردن سطح کیفی جامعه خود تلاش کنند. جامعهای که برای تربیت و رشد آنها زحمت کشیده و از سرمایههای ملی خرج نموده است. مهاجران در غربت با معایب و مشکلات دوری از خانه و کاشانه مواجهاند، یعنی با رفتنشان پتانسیل ذاتی، درونی و انسانی حمایت خانواده و اجتماع را هم از دست میدهند.
عالمان و نخبگان وظیفه دارند تا در کشور خودشان به آموزش دیگران پرداخته تا سهمی در آبادانی داشته باشند. تغییرات کیفی هر جامعهای به دست نخبگان و دانش اندوختگانی صورت میگیرد، که از بهره هوشی بالاتری نیز برخوردارند. اگر قرار باشد هرکسی به فکر منافع شخصی خویش و سهم بردن و استفاده و لذت و کامجویی بیشتر باشد، پس چه کسی باید به سازندگی خانه ما دست زند. در شرایطی که از هر طرف تحت فشار قدرتهای جهانی با ابزار تحریم قرار داریم، تک تک افراد ملت چه از جنبه شرعی- اخلاقی- عرفی و … نسبت به ساختن و آباد کردن کشورشان وظیفهای خطیری دارند.
اگر در خانهمان خوراکی درخوری نداشته باشیم و همسایه غذایی خوش عطر پخته باشد که ما را سرمست کند، آیا برای طلب غذا به خانه همسایه میرویم؟ یا اینکه آستینها را بالا میزنیم تا بتوانیم در خانه خودمان غذایی خوب مهیا سازیم؟ اگر جنگی درگرفته باشد آیا سربازان خودی حاضرند به واسطه اینکه در جبهه دشمن امکانات، ابزارهای نظامی و… بهتر و بیشتر است موضع میهنی خود را ترک کرده و به دشمن بپیوندند؟
استکبار جهانی با استفاده از زیر ساختهای جامعه غربی و در باغ سبز نشان دادن به جوانان مستعد در مورد رفاه اجتماعی و امنیت شغلی و غیره به نوعی دست به سرقت مغزها زده است. در پدیده مهاجرت و فرار مغزها (Brain Drain)، نخبگان افرادی هستند که توانایی پردازش و به فعل درآوردن اطلاعات علمی و فنی را به بهترین کیفیت دارند، یعنی ماشینی بدون تعهدات اخلاقی، احساسی و عاطفی، انسانی. درحالی که از فردی تحصیل کرده و دارای توانایی و مهارت انتظار میرود نسبت به تغییر و ساختن جامعهاش و رفع نقاط ضعف تلاش و کوشش کند.
مهاجرت نخبگان و فرار مغزها آنقدرها هم جدی نیست و عملا نمیتواند ضررهای سنگینی به کشور برساند. اگر اینگونه بود پس پیشرفتهای علمی و فنی حاصل فعالیتهای چه کسانی است. افرادی متعهد آماده پر کردن جای آنان و رفع نواقص هستند.
بهانههایی از قبیل عدم اهمیت به تحصیل کردهها و یا در اختیار نداشتن امکانات کافی قابل قبول نیست، اول اینکه میزان پیشرفتهای علمی و فنی و پژوهشی در دو دهه اخیر، در همه زمینهها خلاف این موضوع را ثابت میکند. از طرفی دیگر اغلب زنان و مردان بزرگ، به خصوص دانشمندان، نه تنها همه چیز برایشان مهیا و آماده نبوده است، بلکه با حداقل امکانات و سختیهای بسیار توانستهاند گامهای موثری در تاریخ بشر بردارند و به موفقیتهایی چشمگیر و دستاوردهایی مطرح برسند تا برگی از دفتر سرنوشت انسان را ورق زنند.
شاید در شرایط سخت مثل جنگهای داخلی… دلایل قابل قبولی برای مهاجرت افراد (نه تنها نخبگان) وجود داشته باشد ولی در وضعیتی که کشور ما از امنیت و ثبات و آرامش زیادی برخوردار است، به ویژه درمیان کشورهای منطقه، چنین بهانههایی مقبول نیست و شاید اصلا فرار مغزها محسوب نگردد.
امکانات معیشتی و رفاهی کشورهای پیشرفته میتواند دلیلی برای مهاجرت باشد. ولی این همان رها کردن خانه به واسطه وجود مشکلات و رفتن به در خانه همسایه برای آب و خوراک بهتر است (عدم مسوولیت و تعهد به وطن و نداشتن ارق ملی). میتوان اذعان کرد؛ اغلب مهاجرتها بر پایه خواستههای حداکثری است؛ یا طمع بیشتر داشتن و نردبام را از پله اول به دهم پریدن.
[…] آنان را ترغیب به مهاجرت میکند. قرار نیست جامعه برای تحصیل کردهها فرش قرمز پهن کند یا روی سر بگذارندشان؛ مگر قهرمان […]