عشق و ازدواج :
انتخاب همسر مناسب برای زندگی از موضوعات بسیار مهم در تمام جوامع بشری است. این اهمیت از آنجا ناشی میشود که در زندگی مشترک، قرار است؛ من (مرد) یا من (زن) در همهی خوبیها یا بدیها و فراز و نشیبهای زندگی دوشادوش یکدیگر رفاه و سختی را به شراکت بگذارند. درنتیجه باید تصمیمی عاقلانه و انتخابی درست انجام دهند. نقش همسر بودن در یک موضوع بسیار مهمی است.
اینکه دختر و پسری به هم دل میبندند و از نظر احساسی و عاطفی به یکدیگر علاقه پیدا کنند، قابل انکار نیست، ولی مسئلهی مهم این است، آیا عشق و محبت یک زن و مرد به تنهایی برای ازدواج دو نفر کافی است؟
پژوهشگران با بررسی ازدواجهای مختلف در گوشه وکنار جهان به این نتیجه رسیدهاند که عشق و جاذبهی عاطفی بین زن و مرد برای ازدواج لازم هست، ولی نمیتواند کافی باشد. یعنی عناصر و مولفههای دیگری هم برای پیوند ازدواج مطرح میباشند، زیرا ازدواج شکل گرفته از دو (من) میباشد. من (زن) و من (مرد). یعنی این دو من (زن و مرد) در کنار هم قرار میگیرند و تبدیل به یک (ما) شده و هستهی اولیهی کانون خانواده را تشکیل میدهند.
این دو من (زن و مرد) برای تبدیل شدن به یک زوج و تشکیل عمارت «ما» که در امور زندگی مکمل یکدیگر هستند و میتوانند در بسیاری از چالشهای روحی، روانی، عاطفی همدیگر را حمایت کنند، احتیاج به پارامترها و مؤلفههای خاصی دارند.
این پارامترها چه هستند؟
قدر مسلم این است که یک دختر و یک پسر به تنهایی باهم ازدواج نمیکنند، بلکه دو خانواده باهم پیوند برقرار مینمایند، ازاینرو تناسب فرهنگی دو خانواده نقش بسیار مهمی در ازدواج دارد. اگر دختر یا پسری بگوید: «من قرار است فقط با خودش زندگی کنم، او را دوست دارم و برایم مهم نیست پدر و مادرش چه کسانی هستند و… در حقیقت اشتباه بزرگی را ممکن است مرتکب شوند. منظور از تناسب فرهنگی هم طراز و هم کفو بودن باورهای مذهبی، فکری، تربیتی، مالی و امثالهم میباشد.
عدم تناسب و هم طرازی خانوادگی دختر و پسر را در زندگی زناشوییشان دچار مشکلاتی ناخواسته خواهد نمود. اگر دو انسان زبان مادریشان مختلف باشد، قطعا نمیتوانند با همدیگر صحبت کنند و در ارتباط دچار مشکل میشوند. فرهنگ هم تقریبا همینطور است؛ اگر دختر و پسر هرکدام در فرهنگی متفاوت بزرگ شده باشند، زبان همدیگر را نمیفهمند و در بسیاری از موارد در ارتباط متقابل و فهم یکدیگر دچار مشکل و تناقض میشوند، دختر بر درستی یک موضوع پافشاری میکند (چون با باور و فرهنگ او درست است)، پسر هم بر موضعی خلاف آن اصرار دارد (چون به باور او درست است) حالا کدام درست است؟ اگر باورهای دختر و پسری که از دو خانوادهی متفاوت ازدواج میکنند، اختلاف زیاد داشته باشند، حتما در تناقض و ضدیت با هم قرار میگیرند. از این نظر است که موضوع تناسب خانوادگی اهمیت زیادی دارد.
بعد از آن دختر و پسر وقتی باهم آشنا شدند، باید از ظاهر یکدیگر خوششان بیاید، یعنی نسبت به یکدیگر کشش و جاذبه داشته باشند، دختر از چهره و ظاهر پسر خوشش بیاید، پسر هم همینطور. منظور کششی درونی و شخصی است، نه توصیهها و تعریف پدر و مادر و دیگر اطرافیان.
دو نکتهی بعدی مسائل اخلاقی و ایجاد علاقه است که در پس رابطهای مشروع و رفت و آمد زیر نظر خانوادهها به وجود میآید. دختر و پسر باید گفت وگو کنند، تا با خصوصیات اخلاقی همدیگر آشنا شوند، و یکدیگر را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند، که آیا علاقهای در آنها وجود دارد؟ آیا نهال مهر و عشق بین آن دو جوانه میزند؟ اگر چنین اتفاقی رخ داد، آیا میتوانند به پرورش این نهال بپردازند؟ آیا خصوصیات همدیگر را دوست دارند؟ آیا پسر یا دختر عصبانی و تندخو نیست، بدبین و شکاک نیست، مسئولیت پذیر است، و خیلی از خصوصیات ریز اخلاقی را میتوانند در پس این رفت و آمدها کشف کنند.
جاذبهی فردی به یکدیگر، ایجاد علاقه و شناخت خصوصیات اخلاقی، تناسب خانوادگی، همه اینها از مولفههای ضروری پیوندجویی و تشکیل عمارت «ما» میباشد. کارشناسان توصیه میکنند در مسئلهی ازدواج بهتر است از راهنماییها و توصیههای کارشناسان فن و استادان مسائل خانواده مشورت بگیرید تا با آگاهی و شناخت بیشتری اقدام به انتخاب همسر نمایید.