رواج گفتگو میان افراد جامعه
گفتگو یکی از شکلهای ایجاد تعامل میان افراد جامعه است و گسترش مهارت و آداب گفتگو بخش مهمی از جامعهپذیری افراد را شکل میدهد. هر انسان، پس از تسلط یافتن به زبان مادری، نیاز دارد تا مهارت انتقال مفاهیم و ارائه درخواست یا شیوههای پذیرفتن و ردکردنِ خواستههای دیگران را نیز کسب کند. اهمیت این موضوع در برقراری روابط انسانی است که باعث شده است تا در هنگام یادگیری یک زبان خارجی هم، پس از رسیدن به سطحی از تسلط، تکنیکهای گفتگو و مذاکره به زبانآموزان یاد داده شود.
شاید بیش از ۷۰ درصد از آموزشها، از جمله آموزش آداب معاشرت، ادب، اعتماد به نفس، احترام گذاشتن، فن گفتگو و مذاکره کردن در دوره کودکی و در خانواده انجام میگیرد. در بسیاری از خانوادههای ایرانی پدرومادر این امکان را برای فرزندان فراهم نمیکنند که خواستهها و مشکلاتشان را از طریق گفتگو حل کنند. اگر خانوادهها هر چیزی را به سرعت در اختیار فرزندان نگذارند، آنها شیوه مستدل حرفزدن و گفتگو کردن را یاد میگیرند، کسانی که از کودکی فنون گفتگو را تمرین کرده باشند، در بزرگسالی میتوانند از این مهارت استفاده کنند.
آیا روابط بین والدین و فرزندان در نسلهای جدید بهتر شده است یا نه؟
نمیتوانیم بگوییم کامل شده است هنوز بسیاری از والدین به شکل سنتی و با فرمولهای قدیمی دارند فرزندانشان را تربیت میکنند. با این حال هستند خانوادههایی که در آنها پدرومادرها اجازه میدهند فرزندانشان ابراز وجود کنند. از طرفی، با کاهش تعداد فرزندان در خانواده ها، فرزندان فرصت و مجال بیشتری برای حرف زدن در خانه دارند. امروزه والدین با وجود مشکلات و گرفتاریهایی که دارند، وقت بیشتری برای فرزندان خود میگذارند.
نمیتوانیم از این موضوع مهم غافل شویم که آگاهیهای والدین، بهخصوص مادران، بالا رفته است و این کمک میکند که فرصت بدهند تا بچهها صحبت کنند و خواسته شان را ازطریق حرف زدن و مذاکره کردن به عنوان یک ابزار انسانی پیش ببرند، میافزاید: ولی به نظر میرسد رفتار غالب والدین با فرزندان بهگونهای است که اجازه نمیدهند این مهارت کسب شود، یعنی یا بهشیوهای خواستههای فرزند را بهسرعت تأمین میکنند یا آن را سرکوب میکنند.
اعتماد به نفس مهم است
اعتماد به نفس همچون هر مهارت دیگری آموخته میشود، تمرین میشود و مدیریت میشود. کسانی که اعتماد به نفس دارند، تحسین میشوند و اعتماد دیگران را به خود جلب میکنند، افرادی ریسکپذیرند که با ترسهایشان روبرو میشوند. اگر اعتماد به نفس کم باشد یا در کودکی به هر دلیلی آسیب دیده یا کمرنگ شده باشد، این فرزندان در بزرگسالی هم نمیتوانند با استفاده از گفتگو مشکلاتشان را حل کنند و حق خودشان را بگیرند. افراد با اعتماد به نفس پایین یا در هنگام مباحثه از کوره درمیروند و با خشونت برخورد میکنند، یا واکنشهای انفعالی از خود نشان میدهند. ولی حالت سومی هم وجود دارد که حالت قاطعانه است، اینکه فرد بتواند بدون عصبانیت و با قدرت کلام و اعتماد به نفس خواسته خودش را در هر موقعیتی که هست، استاد، کارمند یا ارباب رجوع، مطرح کند.
موقعیت اجتماعی در مکالمه
از میان عوامل اجتماعی مؤثر در شیوه تعامل میان افراد یکی هم میزان قدرت طرفین و جایگاه اجتماعی آنهاست. کارشناسان علوم اجتماعی بر این باورند که جایگاه اجتماعی افراد در شیوه سخنگفتن و همینطور انتخاب افراد از میان ابزارهای ارتباطیِ کلامی و غیرکلامیشان تأثیر دارد. گفتگو در میان افرادی در جایگاههای مختلف اجتماعی (پزشک و بیمار، استاد و شاگرد، رئیس و مرئوس و …) گاه به تعاملی سخت و نفسگیر برای طرف ضعیف تبدیل میشود.
تأثیر قدرت در روابط بین فردی برای مثال، گاهی پزشکان نیازی نمیبینند که توضیح دقیقی به بیمار خود بدهند این موضوع در جامعه وجود دارد و برمیگردد به ذات انسان. قدرت تواناییها و غرور کاذب به همراه میآورد. وقتی مقوله احترام و اخلاق به کناری گذاشته میشود، قدرت به موضوعی تبدیل میشود که موجب میشود تا فرد خود را بالاتر ببیند و احساس خودشیفتگی کند. در ذات قدرت این هست. مگر اینکه فرد بتواند امیالش را کنترل کند.
گرههایی که با گفتگو باز میشوند
گرهی را که با دست باز میشود، با دندان باز نمیکنند. بهترین روش برای حل مشکلات استفاده از گفتگو و مذاکره با طرف یا طرفهای مقابل است. وقتی افراد این توانایی را نداشته باشند، به کارهای دیگر دست میزنند. سادهترین کاری که انسان از خردسالی یاد گرفته، پرخاشگری است. انسان که از دوران نوزادی با گریه خواستههای خود را به والدین میفهمانده است، بعدها هم با جیغ و داد سعی میکند تا به خواستههایش برسد. وقتی میبیند مادر به فریادهای او توجه میکند و خواسته اش را برطرف میکند، این شیوه را رویه خود میکند. در بزرگی باید این حس را در خود مهار کنیم و از توسل به خشونت برای دستیابی به اهداف خود بپرهیزیم.
همه ما که سخنگفتن را در خانواده میآموزیم، باید در کنار آن رفتارهای دیگری را هم بیاموزیم و باید بتوانیم اگر مشکلی داریم حل کنیم. اگر این عناصر در خانواده نهادینه شوند و در سطح جامعه هم گسترده شوند، بسیاری از مشکلات جامعه رفع خواهند شد.
وظیفه دستگاههای آموزشی، آموزش و پرورش، مهد کودکها و صداوسیما در رواج چنین عادات رفتاری مهم است. افراد جامعه باید از کودکی بیاموزند که به قانون احترام بگذارند، یاد بگیرند که گذشت کنند و یاد بگیرند که میشود آرامش را حفظ کرد. آنها باید احترام گذاشتن و حفظ حرمتها و حریمها را یاد بگیرند و این کار وظیفه کسانی است که ابزارهای اطلاعرسانی در اختیارشان است و این یعنی، قبل از همه، صدا و سیما موظف است به این امر بپردازد.
شرطی شدگان چاپلوس
«اگر والدین فرزند را شرطی بار نیاورند، و نگویند که اگر مشقهایت را بنویسی، غذایت را بخوری، لباسهایت را کثیف نکنی، سروصدا نکنی، … فلان امتیاز را به تو میدهم، کودک به رفتار شرطی عادت نمیکند». وقتی کسی از کودکی شرطی بار بیاید، در بزرگسالی هم میخواهد با شرط و شروط کار کند و امتیاز بگیرد. کودک شرطی شدهای که سعی میکند با زبانبازی کارش را پیش ببرد یا مثلاً والدینش را از تصمیم خاصی منصرف کند، در بزرگسالی هم همین شیوه را به اشکال مختلف پیاده میکند و از همسر گرفته تا دیگران، با همه به همین شیوه رفتار میکند. گفتگو و مذاکره با این شیوه متفاوت است. یکی از کارهای خوب که در این باره میتوان انجام داد، این است که افراد بهدنبال یادگرفتن مذاکره بروند. مربیان و استادانی داشته باشند که گفتگو برای احقاق حق و استدلال کردن بدون عصبانیشدن را بیاموزند.
افراد جامعه جای خالی این مهارت را احساس میکنند، به همین دلیل است که اگر کسانی احساس کنند توانایی صحبتکردن ندارند، در موقعیتهای مهم کسی را در اطرافیان پیدا میکنند و با خودشان میبرند تا به جایشان حرف بزند.
حمایتهای عجیب و غریب والدین
تنها توصیه به والدین این است که نه زیاد افراط کنند و نه تفریط. حمایتهای بیجا نکنند که فرزندانشان بیش از اندازه متوقع بار بیایند. امروزه خیلی میبینیم که والدین این کار را انجام میدهند و خدمات عجیب و غریب به فرزندانشان میدهند و این باعث میشود که فرزندانشان مسئولیت پذیری، اعتماد به نفس و حلکردن مشکلات به صورت شخصی را یاد نگیرند. اگر والدین نمیتوانند شیوههای رفتاریِ درست را به فرزندانشان بیاموزند، باید از یک مربی کمک بگیرند. امروزه مربیهای هوشمند و بااخلاق زیادند که میتوانند در تربیت اخلاقی دختران و پسران هم نقش داشته باشند.
ارتباط مجازی در انزوا
این روزها سرنخ بسیاری از مشکلات اجتماعی به شبکههای مجازی و ابزارهای ارتباطی الکترونیکی میرسد. یک علت دیگر برای ناتوانی در گفتگو این است که آدمها بهصورت افراطی مشغول شبکههای اجتماعی شدهاند و بخش زیادی از وقت خود را در انزوا و خلوت با ابزارهای الکترونیک میگذرانند. اگر این انرژی در انزوا مصرف نشود، در گفتگو با دیگران ارتقا مییابد.