خمیرمایه خانواده
خمیرمایه انسان در خانواده شكل ميگيرد كانون خانواده ميتواند انسان را به سوي خير و نيكي رهنمون سازد يا دروازههاي شرارت را برروي او بگشايد. بسياري اتفاقات خواسته و ناخواسته درون هسته خانواده رخ ميدهد كه به طور مستقيم بر شخصيت فرزندان يعني افراد جامعه تاثيري عميق ميگذارد.
مشكل از اينجا آغاز ميشود كه اكثر قريب به اتفاق ما براي پيچيدهترين مهمترين كار جامعه بشري يعني تربيت فرزند كه وظيفه بر دوش زن و شوهر است اساسا هيچ آموزش و تعليمي نميبينيم يا حتا خودمان را به زحمت آن نمياندازيم كه به دنبال كسباش برويم در حالي كه اگر قرار باشد يك حرفه صنعتي يا هنري يا ورزشي را بياموزيم بايد در آن رشته سالها شاگردي كنيم، آموزش و تعليم ببينيم تا تجربهاي سنجي كسب نمايم. ولي براي پرورش انسان نه تنها ب هدنبال تحصيل و آموزش نميرويم بلكه صرفا بر دانسته ها و دادههاي سنتي خانوادهها تكيه ميكنيم كه بعضا فاقد كارايي لازم ميباشند.
بسياري از خطاكاران و منحرفان اخلاقي، جنايتكاران و ارازل و اوباش اجتماعي از خانوادههاي ناسالم و تخريب شده بيرون آمدهاند.
هر انساني نياز به احساس امنيت و آرامش دارد اين آرامش و امنيت را كجا بايد بدست آورد؟ در كانون خانواده درجايي كه يك زن و مرد به عنوان زن و شوهر، پدر ومادر در كنار هم قرار ميگيرند شرايطي را فراهم ميكنند تا عدهاي آدم در كنارشان احساس آرامش و اطمينان و امنيت كنند. يعني كانوني را درست ميكنند به اسم خانواده براي تربيت و رشد و پرورش انسانهايي به اسم فرزندان.
ازدواج كردن صرفا يك موضوع غريزي مثل غذا خوردن نيست بلكه مبناي اخلاقي دارد يعني قرار است در ازدواج من (خود) تبديل به يك من (ما) بزرگتر و تكامل يافتهتر بشود.
اگر از كانون خانوادهاي جریان تخريبي، ترس و نگراني و اضطراب و امثالهم جاری شود و اعضاي آن دائم در معرض چنين امواج مخربي باشند. دچار آسيبهاي روحي و رواني ميگردند. انسان اگر دائم بترسد و نگران باشد چه بلايي سرش ميآيد. طبيعي است كه ميخواهد كاري كند تا از اين فشارهاي رواني ناخواسته كه از محيط بر او وارد ميشود خود را خلاص كند. تا احساس آرامش كند. مثلا اگر دچار سردرد شویم به دنبال راهي برای برطرف کردن آن برمیآییم. در خانوادهاي كه فرزند احساس ناامني كند برای کسب امنیت به آغوش غیر پناه ميبرد. پدر و مادر ميتوانند فرزندان را به راه راست هدايت كنند يا به راه كج.
پدر و مادر ميتوانند فرزندان را به راه راست هدايت كنند يا به راه كج خانواده بايد چتري حمايتي بر سر اعضاي خود بگستراند تا آنان را از گزند آسيبهاي روحي- رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي مصون بدارد. زن و شوهر – پدر و مادر وظيفه دارند تا انسانهاي نو رسيده را براي رويارويي با سختيها- ناملايمات مشكلات، گرفتاريها- يافتن راهحلها و برخورد صحيح با رويدادها در صحنه زندگي و جامعه آماده كنند.
انسانهاي كه در قالب كودك به امانت در دست زن و شوهر قرار ميگيرند و به واسطه گرههاي فراواني كه در روابط زن و مرد پيش ميآيد دچار تخريب تربيتي شده و ناسالم با كوهي از مشكلات وارد جامعه ميشوند يعني زن و شوهر از هدف اصلي انسان سازي خود باز ميمانند.
چه اتفاقي ميافتد كه تزلزل و شكاف در روابط زن و شوهر پيش ميآيد. مسايل مالي، عدم تفاهم، عدم درك متقابل، تنگ نظري، استبداد راي، قهروآشتي، ستیزهای بیفرجام و… اينها برخی دلايل است.
در پژوهشهاي انجام گرفته در استان هاي مختلف كشور مشاهده شده است كه عمدهترين عامل اختلاف زن و شوهرها هم از ديد مرد هم از ديد زن؛ دخالتهاي نا به جای اطرافيان است که باعث بروز تنشهاي بيشتر و اضافه در روابط زن و شوهر ميگردد. دخالت اطرافيان از سر دشمني نیست، بلكه چون به واسطه عدم آگاهي و غيركارشناسي صورت می گیرد، در اغلب موارد تشدید اختلاف است.
دومين عامل از ديد مردها عدم تفاهم و از ديد زنها ضرب و شتم است. يعني شماتت، توهين، تحقير چنين خصلتهاي زشتی با تعالیم عالیه اسلام منافات دارد. از بزرگترين انسان عالم بشريت حضرت محمد مصطفي (ص) تا علي (ع) اختر تابناك امامت و بعد علما، عرفا، مجتهدين، بزرگان فرهنگ، دين و نامداران مذهبي تا امروز هيچكدام حتا خصوصيات اخلاقي تند و خشن نداشتهاند، چه رسد به اينكه زبان شماتت يا توهين و تحقير… ویژگی بارز همهی بزرگان اخلاق نیکو است، چون با خوي نرم و روي خوش ميتوانستهاند افراد را مرید خود بنمايند. همان روشي كه رسول گرامی اسلام براي دعوت به حق به كار بردند.
روشهاي قهريهاي كه مردان درباره زنان به كار ميبرند، یا بداخلاقیهای زنانه، صرفا برخاسته از سنتهاي قبيلهاي بدوي و خوي جهالت است. عدم تمكين، عدم مسوليت پذيري است، عدم علاقه، اعتياد و بدبيني از دیگر دلایل ریشهای اختلافات عمده زناشویی میباشد.
موضوع اين است بيشتر عواملي كه در روابط زناشويي تخريب ايجاد ميكند از خود فرد ريشه میگیرد. يعني سرچشمه آن در وجود يكي از دو طرف قرار دارد، یعنی یکی از دو طرف مقصرند یا هرکدام به تناسب درصدی. در این صورت خود شخص هم ميتواند آن را برطرف كند.
در رابطه دو سويه زن و شوهرها و به خصوص زن و شوهرهاي جوان يا در شرف ازدواج نكات مهمي وجود دارد كه اگر هر دو طرف به ظرافتهاي اين مولفهها توجه كنند به تقويت و تحكيم پايههاي بزرگترين رابطه زيربنايي جامعه كه كانون انسانسازي است، اقدام كردهاند كه باعث اعتلاي جوامع و سدي در برابر معضلات و ناهنجاريهاي اجتماعي خواهد بود.