روانشناسی

جریان ذهنی

جریان ذهنی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

جریان ذهنی

یکی از بایدهای زندگی فردی، توانایی­ است که به آن تسلط بر ذهن می­گویند؛ یعنی همان­طور که قادريم هر لحظه دست­ خود را تکان دهيم یا حرکتش را متوقف کنيم، باید بتوانيم فعالیت جاری در ذهن را نیز مهار کنیم؛ به­ عبارتی موضوع خاصی را در زمانی معین و با اختیار به صحنه ذهن آورده و پس از مدتی مشخص- که کار با آن فکر یا موضوع تمام شد- آن­را از ذهن خارج کنيم، و به همین ترتیب موضوع بعدی را انتخاب کرده و به ذهن فرا خوانيم؛ هرگاه این­کار بتواند لحظه به لحظه توسط ما انجام شود و ادامه یابد، يعني به توانایی مراقبه­­ ذهن، دست یافته‌ايم.

بسیاری از ما این مهارت را نداریم یا متوجه آن نبوده­‌ایم که چنین مهارتی را می­‌توان کسب کرد؛ در نتیجه افکار مختلف و متنوعی به­ صورت تصادفی به ذهن ما می­آیند و می‌­روند، به خصوص اوقاتی­ که فشار روانی داریم. اگر بر ذهن­مان مسلط باشيم، افکار نادرست را در بدو ورود متوقف مي­كنيم و فکری دیگر را جایگزین آن مي­‌نماييم. تصور کنید كه صحنه­‌ ذهن مثل یک دستگاه ويديو است؛ اگر در آن فیلم ترسناک قرار دهیم، مي­ترسيم، اما اگر یک فیلم خنده‌­دار بگذاریم از دیدنش لذت خواهیم برد.

اول این­که قرار نیست به سراغ افکار بد، غلط و منفی برويم، در ثانی قرار است اگر ناآگاهانه این نوع افکار به سراغ­مان آمد، آگاهانه دکمه­‌ Stop (ایست)را بزنیم و فیلم دیگری که خوب و مثبت است را جایگزین آن کنیم. فیلم بعدی می­تواند یک فکر دوست ­داشتنی باشد.

­فکر بد، حس بد می­دهد و احساس بد باعث بروز خشم در ما می­‌شود؛ به همین سادگی. لازم نیست متخصص روان­شناس باشیم تا بفهميم که فکر بد، احساس بد و فکر خوب، احساس خوب ایجاد می­کند. کسی که به افکار بد خود ادامه می­دهد، خود را شکنجه مي­کند؛ مثل این­که من تصمیم بگیرم سوزنی را در دستم فرو کنم، مسلم است که احساس درد خواهم کرد.

چهارچوب ذهنی هر کس در اثر تجارب قبلی شکل گرفته است. گاهی اوقات برای­مان فرصت­‌ها و امکاناتی به ­وجود می‌­آید که با استفاده از آن­ها می­توانیم زندگی خود را دگرگون کنیم. اگر از چهارچوب ذهنی خود خارج شویم؛ متوجه می‌­گردیم که بسیاری از گرفتاری‌ها و مشکلات زندگی، در واقع فرصت­‌هایی استثنایی هستند که برای­مان پیش­ آمده. در دنیا هیچ چیزی به خودی خود دارای معنی نیست، بلکه درک، احساسات، رفتار و واکنش­‌های ما به آن­ها معنا می­دهند. هر احساسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی معنی پیدا می­کند، به بیانی:

ما وقایع را برحسب تجارب قبلی خود تفسیر می‌کنیم. در بسیاری از اوقات، اگر چهارچوب­ عادات را کنار بگذاریم، پی به روش‌های تازه‌­تری می­بریم. باید توجه داشته باشیم که ادراک و تصورات، اموری ایجادی و انتزاعی هستند. یعنی اگر چیزی را نامطلوب و زیان بخش می‌دانیم در اثر پیامی است که درگذشته به ذهن داده‌ایم و براساس آن برخی موضوعات را واقعی می‌­انگاریم. اگر چهارچوب‌های ذهنی خود را عوض کنیم و از زاویه­‌ دیگری به موضوع نگاه کنیم، می­توانیم عکس‌­العمل دیگری نشان دهیم. تغییر تصورات و ادراک بلافاصله روحیات و رفتار را عوض می­کند. موضوع بازسازی چهارچوب ذهنی نیر همین است.

 در اصل ما دنیا را آن چنان که هست نمی­بینیم، زیرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیر است، بلکه نقشه­ها و تصوراتی که در ذهن داریم، دنیای ما را می­سازند. بیش­تر اوقات تجربیات قبلی توانایی ما را برای دیدن واقعیاتی که در اطراف ما می­گذرند، محدود می­سازند. با این وجود برای دیدن واقعیات راه­های متعددی وجود دارد.

نکته­ی دیگر بیکار بودن است. باید همیشه وقت خود را پرکنیم؛ چرا؟ چون روان­شناسان  می­گویند: «نشخوار آدمی فکر است؛ یعنی همان­گونه­ که حیواناتی مثل گاو و گوسفند در زمان استراحت  غذایی را که در طول روز خورده­اند نشخوار می­کنند، ما آدم­ها هم این­کار را درمورد وقایع زندگی خود و در صحنه­ی ذهن هنگام بیکاری انجام می­دهیم».

بسیاری از مردم توجهی ندارند که به چه­ چیزهایی فکر می­کنند. شاید کمی عجیب به ­نظر برسد، به­ طور معمول ما نمی­دانیم که در ذهن­ چه می­گذرد و از این مهم­تر آن­که حتا نمی­دانیم این افکار چه تأثیری بر ما و محیط اطراف­مان می­گذارند.

وقتی چیزی را با هوشیاری احساس کنیم، ذهن آن­را به قطعات معنادار زبانی تبدیل می­کند که می­توان به این قطعات عبارت ((اندیشه)) را اطلاق کرد. این قطعات زبانی در ذهن شناور می­‌شوند و ما با واژه­‌ فکر، آن­ها را برچسب‌­دار می­کنیم. این افکاری که در ذهن به ­وجود می­آیند، از ادراک ما در گذشته نشات می­‌گیرند؛ در حقيقت ما تعابیر مختلفی از واژه‌های متفاوت را در ذهن ذخيره شده داريم،كه قبلا با حواس اين مطالب مختلف را درک­ کرده ، به­­ ذهن فرستاده‌­ایم. آموزش­های فرهنگی و برنامه‌­ریزی‌های آموزشی در قالب فکر به ذهن سپرده می­‌شود و همین­طور تمام احساسات تبدیل به­ قطعات زبانی شده و به ذهن وارد می­گردد؛ به همین دلیل می­توان گفت که اندیشه، یک مفهوم کاملا انتزاعی ا­ست.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید