خانواده اولین نهاد اجتماعی است که برخی از پژوهشگران پیدایش آن را همزمان با ظهور مالکیت فردی میدانند. در جامعه ایران نیز از دیرباز نهاد خانواده اولین و مهمترین بستر اجتماعی شدن فرد و فراگیری آموزهها، ارزشها و هنجارهای اجتماعی بوده و هست. این ساختار بازمانده همواره دارای کارکردهای بسیاری بوده که منجر به قوام و دوام اجتماعی در ایران نیز گردیده و به خانواده وجهای «مقدس» داده است. خانواده رسالت تداوم نسلها را به عهده دارد که کیفیت و کمیت نسل فردا را رقم میزند و در تربیت فرزندان سالم جایگاه مهمی دارد. بهرغم اهمیت حیاتی خانواده در سلامت جسم و روان انسان، چارچوب خانواده جدید در معرض تهدیدها و آسیبهای بسیاری است.
پدیده صنعتی شدن از طریق رشد فردگرایی، شهرنشینی، افزایش حقوق زنان، وارد کردن زنان به فعالیتهای تولیدی و اجتماعی خارج از خانه، حق طلاق، تقویت استقلال اقتصادی افراد، کاهش بردباری اعضای خانواده نسبت به هم، خشونت خانوادگی، مهاجرت به شهر، کاهش نفوذ مرد در خانواده و عواملی دیگر، بر وضعیت سنتی نهاد خانواده تاثیر گذاشت. درواقع جامعه صنعتی ضمن حل بسیاری از تضادهای جوامع ماقبل خود، موجب بروز تنشهای جدیدی شد که عملکرد و تاثیر آنها در حفظ خانواده، منفی بوده است. در حقیقت از طریق خانوادههای جدید مجموعهای از ارزشهای غربی و بیگانه و ضد ارزشهای داخلی بهعنوان ارزشهای برتر و معتبر بر جوامع حاکم شد که زمینه را برای از خود بیگانه شدن، بریدن از اجتماع و انهدام فراهم میکند.
اگر خانوادهی سنتی ادامهدهندهی سنتهای پیوند دهنده انسان و اجتماع بود، خانوادههای جدید اغلب محل گسستن پیوند انسان با محیط اجتماعی و طبیعیاش میباشد، یعنی اساسیترین وظیفهی خانواده جدید ایجاد بریدگی و انقطاع فرهنگی شده و نسلی را تحویل جامعه میدهند که غالبا بریده از فرهنگ و ناآگاه از مذهب، آیندهای مبهم دارند. این امر، درد بیدرمانی است که تمام جوامع بشری با آن مواجه یا شدیداً بدان مبتلا هستند و گاه انسانهایی تحویل بشر میدهند که در ابتکار عمل و خلاقیت با وجود تحصیلات عالیه با بیسوادها فرقی ندارند، چون فعالیتشان در چارچوب سلسله روابطی خاص و تعریف شده، به آنها اجازه عمل در میدانی مبهم و ناشناخته نمیدهد.
ظهور خانواده جدید ناشی از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی یک قرن اخیر بهویژه ۵۰ سال گذشته است. از نتایج این تحول میتوان انتقال نقشهای اقتصادی، حفاظتی، آموزشی، تفریحی از بطن خانواده به جامعه را نام برد. انتقال کارکردهای خانواده، بهشکلی روزافزون در حال تکامل است، تغییر نقش خانواده از تولیدی به مصرفی، زوال تدریجی خانوادهی سنتی را بهدنبال دارد. ورود زنان در امور اجتماعی (اشتغال) نیز مزید بر علت شده. تاثیر وسایل ارتباط جمعی و رسانهها بر خانواده، موضوعی انکارناپذیر است که هیچ گریزی هم از آن نیست. خانواده نو، در کنار وسایل ارتباط جمعی با پدیده رقابتی شدن نیز مواجه شده، همین رقابت بین خانواده و سازمانهای آموزشی نیز پدید آمده است. بهگونهای که دیگر ذهن و روان فرزندان تمام و کمال دراختیار والدینشان نیست.
رسانههای ارتباط جمعی اغلب اثراتی منفی بر نهاد خانواده بهجای میگذارند و شاید یکی از مولفههای تخریبی در افزایش مشکلات و نابسامانیهای خانوادگی و زناشویی بهخصوص در کلان شهرها، همین اثرات سوء وسایل ارتباط جمعی باشد.
خشونت خانوادگی، کودکآزاری، همسرآزاری، فقر، بزهکاری، اعتیاد و… کلا درصدی از ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی که در مطبوعات و جراید مشاهده میکنیم، ناشی از کژکارکردی و خطاهای رسانههای ارتباط جمعی میباشد. فقر، بیسرپرستی، بیکاری، کاهش مسؤولیتپذیری مردان، کمرنگ شدن ارزشهای دینی و ملی، اعتیاد، طلاق، عدم آگاهیهای اعضای خانواده برای مقابله با آسیبها، و نبود نظام کارآمد اجتماعی برای حمایت خانواده، از جمله خطرات باقوه در کمین خانوادههای ایرانی است.
چون ارزشها و هنجارها از طریق خانواده به فرزندان و نسلهای بعد منتقل میشود؛ ازاینرو توجه هرچه بیشتر به کانون خانواده و سرمایهگذاری تربیتی – پرورشی، امری واجب و مطرح میباشد که موجب ارتقای کیفی سطح بهداشت و سلامت خانواده خواهد بود و تاثیری مستقیم بر تربیت نسلهای آتی دارد. خانواده منحرف و منهدم، جامعه را نیز در معرض آسیب قرار میدهد. خانوادههای آسیبدیده علاوه بر این که خود با مشکل مواجه میشوند، جامعه را نیز بهنوعی تحتتاثیر قرار میدهند، و زمینهی توسعه آسیبهای اجتماعی را از محیط خانه فراهم میآورد. یکی از مشکلات خانوادههای آسیبدیده ناکارآمدی و تطبیقناپذیری آنها است، یعنی عدم ایفای وظایف خود به لحاظ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تربیتی.
خانوادههای گسسته و تخریب شده، خانوادههای دارای فرد معتاد، خانوادههای تک والد و امثالهم از نظر اجتماعی خانوادههایی ورشکسته به حساب میآیند. از آنجا که تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رشدی شتابان در جامعه دارند، همهی خانوادهها بهطور نسبی در معرض آسیبهای مختلف قرار دارند. زن و شوهر باید منظم، هوشیار و دقیق عمل کنند تا نهاد خانوادهشان با بنبست و انحرافات ناشی از آسیبهای اجتماعی مواجه نشود.
خانواده مکانی برای تربیت و پرورش انسانها است که تنها درصورت وجود سلامت روحی و روانی و اخلاقی میتواند انسانهایی پاک و سالم تحویل اجتماع . برای شکلگیری یک خانوادهی مستحکم و سالم علاوه بر انتخاب مناسب و آگاهانه، بهدست آوردن علم و دانش (دینی و اجتماعی) اولیه امری بدیهی میباشد، تا بهواسطهی ناآگاهی و برخی جهالتهای سطحی، نهاد آن از هم گسسته نشود.
سلام و خسته نباشید…امروز مطالبی که خوندم باعث شد که از اهمیت جایگاه خانواده اگاه تر بشم…برای کسبه اطلاعاته بیشتر در این زمینه ممنون میشم کتاب های بیشتری رو معرفی بفرمایین.
به قسمت کتاب در سایت مراجعه فرمایید