تبعیض جنسیتی :
خود زنان از اصلیترین عوامل ترویج مردسالاری در جامعه محسوب میشوند. شاید پذیرش این امر برای خیلی از زنها کمی سخت و سنگین باشد ولی در اصل اگر با دقت و حساسیت به جریان فرهنگی جامعه توجه کنیم، متوجه میشویم که بیشتر مواقع مادران و زنها نگاه مردسالاری را در جامعه قوام میبخشند و ارتقا میدهند و ریشههایش را محکم میکنند.
اکثر خانوادهها نگاهشان اینگونه است که پسرها برای انجام بسیاری از امور مجوز دارند، چه از جانب مادر چه از جانب پدر، البته سهم حمایتی مادران بیشتر است. مادرها برای انجام بسیاری از کارها حریم گستردهتری برای پسرهایشان قایلند، ولی دخترها را در دایرهی تنگتری از باید و نبایدها محدود میکنند. از رفت و آمد و پوشش گرفته تا شغل و ارتباطات دیگر اجتماعی. پسرها شاید بتوانند تا دیروقت شب بیرون از خانه بمانند شاید محدودیت و نظارت کمتری نسبت به دخترها برایشان اعمال شود. یعنی دخترها مجوز انجام خیلی از کارهایی که پسرها انجام میدهند را از جانب والدینشان ندارند.
وقتی این پسر و آن دختر بزرگ میشوند و هرکدام وارد زندگی مشترک جدیدی میگردند و کانون خانوادهای درست میکنند، معمولا در آن خانواده جدید، چنین نگاهی دوباره، باز تولید میشود. بسیاری از دختران امروزی سعی میکنند خیلی جاها بین خود و شوهرشان نوعی توازن حقوقی و اجتماعی برقرار کنند، ولی به موانع و سدهای زیادی برمیخورند که دست و پنجه نرم کردن با همهی آنها کار سادهای نیست. البته ناگفنه نماند که همین زنان جوان هم در خیلی اوقات سعی میکنند خود را پشت سنگر شوهرانشان مخفی نمایند و از اعتبار اجتماعی، اعتبار مالی، تواناییها و توانمندهای شوهر (مرد) برای پیشبرد اهدافش استفاده کند.
به بیانی روشنتر؛ بخش بزرگی از فرهنگ مردسالاری به همین شکل در لایههای مختلف اجتماعی توسط قشر زنان دست به دست میگردد، و حتی زنهای جوان و تحصیلکرده هم آن را تقویت کرده و قوام میدهند. نگاه سنتی جامعه به جنس زن و مرد، دختر و پسر فرادستی (مرد) و فرودستی (زن) است.
این که یک جامعه نگاه غالب فرهنگیاش به زن فرودستی و جنسیتی است و چرا تبعیضهای جنسیتی بین زن و مرد وجود دارد و برای عموم به ویژه مردها و حتا بسیاری از زنان پیش فرضهای جنسی فرهنگی به عنوان تابوهایی تعریف شده است احتیاج به بررسیهای کارشناسانه عمیقی دارد که از حوصله این یادداشت خارج است. نکته مهم این که در بسیار موارد کسانی که ادعای برابری جنسیتی میکنند، چه زن چه مرد، در همین موضوع و ادعا هم پای استدلالشان میلنگد.
اگر زنها، مادران و دختران باور داشته باشند که نگاه جنسیتی نسبت به مرد و زن در جامعه باید کمرنگ یا برداشته شود و ابتدا در ذهن خودشان تفکیک جنسیتی قائل نشوند و باورهای سنتی را تعمیق نکنند، و در این راه به پدر و برادر و همسرشان نیز کمک کنند، در بسیاری از موارد چنین فرهنگ اجتماعی رشد نخواهد کرد. متاسفانه چون بافتهای فرهنگی جامعه فارغ از طبقهبندی، اعتقادی، تحصیلی، خانوادگی به این تفکیک و تبعیض باور دارند، در اغلب گردهماییهایی زنانه یا مردانه هر دو دسته در گفتمانهایی ویژهی خود به تخریب جایگاه جنس مخالف و تقویت جایگاه خودشان میپردازند.
نمیتوانیم منکر اختلافها و قابلیتهای زن و مرد بشویم، اعتقاد به زنانگی و مردانگی زن و مرد امر مقبولی است تفاوت زنانگی و مردانگی دو ارزش است نه دو تبعیض یا اختلافِ ضد ارزشی، و حتا در بسیاری موارد این اختلافها و تفاوتها نوعی اعتبار خاص هستند، ولی وقتی نگاه ما جنسیتی میشود، درحقیقت وارد فاز تبعیض میشویم که موضوع خطرناکی است و باعث استحکام پایههای مردسالاری میباشد، و از طرفی دیگر پتانسیل انسانی جامعه را به سمت مرد ستیزی یا زن ستیزی سوق میدهد.
البته والدین و به ویژه مادرها باید بدانند، اگر قرار است پسرها آزادیهای اجتماعی خاصی داشته باشند و از آن استفاده کنند، دخترها هم در یک محتوا و زمینهی دیگری باید از چنین آزادیهای برخوردار باشند. وقتی براساس باورهای کهنه و سنتی (اینها دختر هستند و ضعیفه) دخترها را در دایره و فضای بستهای نگه داریم و اجازه بسیاری از فعالیتهای اجتماعی را به آنان ندهیم، و از آن طرف پسرها را بر اساس همان باور سنتی (اینها مرد هستند) مجاز به انجام هرکاری بدانیم، درحقیقت مروج تبعیض جنسیتی شدهایم.
معنی محدودیت چیست؟ در بسیاری از خانوادهها برادرها، پسرها میتوانند به خواهرها و حتا در بسیاری موارد به مادرانشان زور بگویند و اعمال نظر کنند. این همان جریان رفتاری ظریفی است که زنها (بهتر است بگوییم مادران) اجازه رشد و پا گرفتناش را در فضای خانه میدهند، یعنی سازوکار ایجاد چنین نگاه سلطهجویانه جنسیتی را فراهم میکنند. باید جلوی این تفاوت نگاه را در خانواده بگیریم چون از کانون خانواده به جای جای جامعه تسری پیدا میکند.
اگر این امر مثبت شکل گیرد، همانطور که حرکتهای معناداری در دو دههی گذشته صورت گرفته، آنوقت کمتر کسی به خودش اجازه میدهد در خیابان به زنها و دخترها ابزاری و غیر نگاه کند. باید در باورها و الگوهای ذهنیمان تغییر ایجاد کنیم تا کل جامعه در بسیاری امور به یک نگاه فرا جنسیتی برسد؛ یعنی فراتر از اینکه من زنم یا مَردم.