امنیت روانی در خانواده
با بالا رفتن سطح سواد و آگاهی و اطلاعات در چند دهه اخیر در میان زنان و مردان، متاسفانه در قبال این رشد، ساز و کارهای مناسبی جهت استفاده از این حجم جدید دانش برای قوام بنیان خانواده روی نداده است. مثل اینکه حجم بالایی از ماشینهای لوکس و آخرین مدل داشته باشیم، اما بدون فرهنگ ترافیک و رانندگی، فراوانی خودرو احتیاج به فرهنگ ترافیک دارد؛ وگرنه باید شاهد تصادف و مرگ افراد در خیابانها باشیم.
وقتی هم سواد و آگاهی ما بالا میرود، باید متناسب با آن ساز و کارهای مناسبی را ایجاد کنیم. معضل ما این است که ابزارها امروزی است، اما افکار استفاده از چنین ابزارهایی یا وجود ندارد یا این افکار دیروزی است، اینجاست که تنش و درگیری و معضلات خانوادگی و اجتماعی آغاز میشود.
کمرنگ شدن اخلاقیات در جامعه، درحالی اتفاق افتاده است که مسیحیان در زمان جنگهای صلیبی بسیاری از آموزههای اخلاقی و ویژگیهای تمدنی را از مسلمانان فرا گرفتهاند. چه اتفاقی افتاده است که در عصر جدید کشورهای اسلامی تا این اندازه تحت تاثیر غربیها هستند؛ آن هم به صورت الگوبرداری کاملا ناقص چنین الگوبرداریهایی ملغمهای نصف و نیمه ایجاد کرده که ما را در پارادوکس و تضادی معضل ساز قرار داده است. تضاد با فرهنگ سنتیمان، گذشتهمان، اخلاقمان و خیلی چیزهای دیگر.
با توجه به اینکه در اسلام و تعالیم دینی چیزی کم نداریم. زندگی زناشویی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) کاملترین الگوی زندگی است؛ پس چرا باید به جای استفاده از چنین الگوهای کاملی پناه ببریم به الگوهای نصف و نیمه و پاره پاره غربی؟سوال این است که چرا ما نتوانستهایم چنین الگوهایی را فرآوری کنیم. چرا نتوانستهایم نهج البلاغه، که سرشار از تعالیم اخلاقی است، را فرآوری کنیم و به زبان جوان امروز به او ارایه دهیم؟! ما در تعالیم خود درگیر همان تضادهای بزرگی هستیم که میان حرف و عملمان وجود دارد.
برخی دلایلی که برخی زنان و مردان را به تخلیه کردن خود در فضاهای مجازی سوق میدهد، نیاز انسان به دیده شدن و مورد محبت قرار گرفتن و تایید شدن است و اگر چنین مواردی را در خانوادهاش دریافت نکند، قطعا به دنبال فضاهای دیگری خواهد بود که این تاییدها را دریافت کند. یکی از عناصر اصلی که به خانواده قوام میبخشد، این است که خانواده باید به کانون مهمی برای تایید و تحسین شدن اعضای خود بدل شود. آنها را ببیند، نوازش کند؛ نوازش تنها به این معنا نیست که دست بر سر کسی بکشیم. بسیاری از رفتار و کلام ما میتواند حکم نوازش داشته باشد.
افراد باید بتوانند در خانواده پیامهای مثبت دریافت کنند. وقتی زن و شوهر به یکدیگر چنین پیامهایی را ندهند، شخص دیگری در فضای دیگری، میتواند فضای مجازی هم باشد، این پیام مثبت را به او خواهد داد. به تعریف و تحسین از قیافه و ظاهر و پوشش همسر خواهد پرداخت و همین تایید شدن امتیازی خواهد بود که به مرور زن/مرد را ساکن و دلبسته فضای مجازی میکند تا با به اشتراک گذاشتن تصاویر و جملاتی عاطفی مورد تایید هر چه بیشتر دیگران قرار گیرد و از بعد روانی ارضاء شود.
فضای مجازی، جذاب و رنگارنگ است و به خوبی مهندسی شده و کانون و هسته خانواده را هدف قرار داده است. این فضا، اولین معلم انسان که همان مادر خانواده است را هدف قرار داده. مادر که تخریب شود، خانواده به راحتی فروپاشیده خواهد شد. این مهندسی رسانههای غربی و فضاهای مجازی به خوبی توانسته است مادر خانواده را پای ماهواره و سریالهای ترک بنشاند. سریالهایی که دایما در حال تبلیغ خیانت و رابطههای فرا زناشویی است. خیانتی که بعدا از طریق سایر رسانهها و فضاهای مجازی ادامه پیدا میکند. تخریب مادر خانواده همان بیماری مسری است که به تدریج به فرزندان و کل خانواده انتقال خواهد یافت.
در فضای مجازی با جملات زن ستیز و مرد ستیز عملا جنگ زرگری میان دو جنس ایجاد کردهاند. پیامهایی میان زنان ارسال میشود که مردها را تحقیر کنند یا برعکس! این در حالی است که در نص صریح قرآن اصل، بر تقوای انسانهاست و نه جنسیت آنان! این جنگ زرگری که میان زن و مرد در فضای مجازی ایجاد شده است قطعا با نقشهای حساب شده پیش میرود.
یک سری محدودیتهای غیرضروری در جامعه هم خودش مسبب تشنگی بیش از حد افراد و گرایش آنها به فضاهایی شده است که این آزادی را به صورت کاذب برایشان تامین میکند. وقتی در سلف غذاخوری دانشگاهها میان دختران و پسران دیوار میکشند و آنها را از یک تعامل درست و انسانی در فضای عمومی و زیر نظر استادان که امنیت بیشتری هم دارد محروم میکنند این دخترها و پسرهای جوان دنبال فضای دیگری برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر هستند؛ فضاهایی که ممکن است ناسالم هم باشد.
مردان ایرانی در طول تاریخ به غرور مردانه، غیرتدینی و جوانمردی شهره بودهاند. ناموسپرستی و خانواده دوستی از خصلتهای آنان بوده است. تقویت این پتانسیل ذاتی که در جامعه وجود دارد خود به تنهایی میتواند ضامن ارتقا بسیاری از هنجارهای اجتماعی باشد و از بسیاری ناهنجاریهای دیگر جلوگیری کند.
در داستانها آمده است که روزی دو پهلوان میهمان تاجر سرشناسی از اهالی شهر بودند. قبل از صرف ناهار طشت و آبی آوردند تا دستها را بشویند، ناگهان یکی از پهلوانان به صدای بلند ندا داد که بر دستانش زنی آب میریزد و به این موضوع خرده گرفت. پهلوان دیگر با تندی به او تشر میزند که تو به چه حقی در خانه مردم سرت را بالا میگیری تا ببینی چه کسی آب میریزد.
به جای جداسازی فضاهای تحصیلی دختران از پسران؛ بهتر است اول دست به آموزش و تعلیم غیرت و مروت مردانگی که بالقوه در مردان ایرانی وجود داشته و زبانزده بوده است، زنیم و آن صفات پسندیده را ترویج دهیم، دوم اجازه دهیم فرزندانمان (دختران و پسران) زیر نظر والدین و استادان در فضاهای دانشگاهی روابطی مشروع و عرفی داشته باشند تا ضمن شناخت روحیات و احتمالا پیوندجویی زمینه و بستر روابط غیر و نامشروع را از آنان سلب نماییم.
تقویت آرمانهای انقلابی، تقویت شعور و بینش دینی، تقویت مظاهر مردانگی و ناموس پرستی که زنان و دختران غیر را نیز به چشم مادر و خواهر خود میبیند (که در فرهنگ ما امری پسندیده بوده است) و تقویت روابط سالم، منطقی، شرعی و اصولی در فضاهای آموزشی کمک بسیار زیادی در پیشگیری از معضلات اجتماعی و ازدواجهای مبتنی بر شناخت خواهد بود..
درست است که با افزایش جمعیت، پیچیده شدن روابط اجتماعی، تنیدگی شهرها احتمال بروز ناهنجاریها و روابط نادرست زیاد میشود، ولی هیچیک دلیلی برای ایجاد محدودیتهایی این چنینی که نوعی توهین و تحقیر پسران و دختران مسلمان ایرانی است، نمیگردد.
با زور و آئیننامه یا دیوار و خط کشی نمیتوانیم امنیت و ثبات اخلاقی را برای جامعه فراهم کنیم، امور فرهنگی صرفاً راهکار فرهنگی میخواهد. سد و محدودیت و ممنوعیت و منع نمودن و تهدید کردن نوع رفتار و روابط نمیتواند زمینه احتمالی بروز گناه یا خلاف شرعی را کم نماید، اگر هم موثر واقع شود قطعا مقطعی و موقتی خواهد بود. چنین حرکتی مغایر با آرمانهای اخلاقی انقلاب است. انقلابی که متکی بر مبانی اصیل اسلامی و انسانی است.
مردم ایران در پس قرنها فشارهای مختلف اجتماعی و فسادهای اخلاقی و ظلم به دنبال آرمانی بزرگ و روشن دست به انقلابی اخلاقی زدند. اگر امروز بعد از گذشت چند دهه از انقلاب به دنبال جداسازی مردان و زنان بر مبنای ناامن فراهم ساختن امنیت برای آنان باشیم درحقیقت انگشت اتهام خود را به سوی مردان به عنوان متهم گرفتهایم، یا شاید زنان را هم مقصر میدانیم که در هر دو صورت نظام انقلابی خود را که برخواسته از آرمانهای اسلامی و اخلاقی بوده را مورد ظلم قرار دادهایم.