آیا خوشبخت هستیم:
یکی از ویژگیهای انسان، که از بزرگترین آفتهای خوشبختی نیز به شمار میآید، تمرکز بر نداشتهها و کمبودها است؛ با اینکار، حق لذت بردن از زندگی را از خود سلب میکنیم؛ زیرا هیچ زندگی بدون کم و کاستی و هیچ انسانی نیز بدون ایراد نیست. جهت دادن ذهن به سوی کمبودها موجب میشود که از آنچه داریم، خشنود نباشیم. اگر احساس ما نتواند تعیین کنندهی میزان خوشبختیمان باشد، پس چه چیز دیگری معیار خوشبختی است؟ مبناي پاسخ بیشتر ما به این سؤال، مقایسه خودمان با دیگران است و این مقایسه اغلب با کسانی است که تصور میکنيم از ما خوشبختترند و بر خوشبختی فرضی یا واقعیشان غبطه میخوريم.
این یک اشتباه معمول و عمومي است که با برداشتي سطحي از زندگي اشخاصی که در واقع خوشبخت نیستند، آنها را خوشبخت فرض کنیم و درنتیجه حسرت بخوریم، اما اگر متوجه میشدیم زندگی افرادی که خوشبختی خود را با آنها مقایسه میکنیم، نیز تا چه اندازه شكننده، توأم با درد و رنج است و ما از آن آگاهی نداریم، هرگز خود را با آنها مقایسه نمیکردیم.
چگونه بدانیم که شخص خوشبختی هستیم؟ شاید پاسخ به این سؤال آسان به نظر برسد؛ به این ترتیب که بگوییم: هر لحظهای که احساس خوشی میکنیم، خوشبخت هستیم. اما این پاسخ دقیق و مناسبی برای ارزیابی خوشبختی نیست. خوشبختی یک حالت روانی است كه با موفقیت فرق میکند، اما خیلیها به اشتباه این دو را یکی قلمداد میکنند؛ در واقع خوشبختی در اولویت قرار دارد؛ یک نفر میتواند در زندگی موفق باشد، ولی احساس خوشبختی نكند.
درواقع همین که برای احساس برخورداری از خوشبختی شرط تعیین کنيم و آن را در گروی رسیدن به هدفی دیگر بدانیم، هرگز احساس خوشبختی نخواهيم كرد؛ زیرا همیشه چیزی هست که خواهان رسیدن به آنیم و خواستههایمان نیز هیچگاه تمامی ندارند.
چه کسی گفته است برای خوب زندگی کردن نباید هیچ رنج و سختیای متحمل شد؟ لازمهي رسیدن به زندگی بهتر، طی مراحل مختلفی است که گاه ممکن است با سختي و رنج همراه باشد. خوشبختي شايد لذت بردن از كاري است كه در حال انجامش هستيم؛ آن هم با وجود تمام سختيها و مصایبي كه دارد. یکی از مهمترین نکات درباره خوشبختی، حسی است که باید هر کس، خودش آن را تجربه کند. خوشبختی شايد نسبت عملی شدن خواستههای درونی انسان است، به دست نيافتههايش. وقتی ما به نوعی خواستههای خود را محقق شده میبینیم، احساس خوشحالی میکنیم؛ حال برای این كه همیشه خوشحال بمانیم یا باید مرتب مواردی را به فهرست خواستههای خود اضافه کنیم یا از توقعات و امیال خود را بکاهیم.
برای داشتن احساس خوشحالی میتوانیم توجه و تمرکز خود را روي اتفاقات خوب و مثبت افرایش دهیم. بايد بیاموزیم که چگونه از کوچکترین موفقیتها لذت ببریم و از اهمیت آنها در زندگیمان آگاه شویم و برای به حداقل رساندن موارد منفی بیشتر سعی نماییم. وقتی بر لحظههای بزرگ زندگی تاکید و تمرکز کنیم، احتمال شکست و ناامیدی را کاهش میدهیم و از انواع خوشیهایی که در زندگی داریم سرشار میشویم و احساس خوشبختی میکنیم.
شايد مفهوم خوشبختی این است که وقتی تجربیات خوب و بد زندگی را كنار هم قرار دهيم، تجربیات خوبمان بیشتر باشد. تجربیات خوب میتواند شامل: شغلی دلخواه، همسری خوب و همراه، سرگرمیها و تفریحات خوشایند، خاطرات دلپسند، روابط پر از محبت و علاقه میان اعضای خانواده، تولد فرزند جدید، ملاقات و آشنایی با دوستان و همکاران خوب، سفر و… که موجب رضایت خاطر، و خشنودی درونی ميشوند، باشد.
خوشبختی فقط به دلیل وقایع خوب و مثبت در زندگی ایجاد نمیشود؛ بلکه تا حد زیادی به خود ما بستگی دارد. این ما هستیم که میتوانیم این وقایع خوب را ایجاد و روند اتفاقات را هدایت کنیم درحقیقت، هر شخصی نقش قابل ملاحظهای در رخ دادن اتفاقات خوب دارد. درحقيقت ميتوان به این نتيجه رسيد كه نسبت وقایع مثبت به منفی از عوامل اصلی شكلدهي خوشبختي است. به نظر میرسد تعداد وقایع مثبت احساسی، صرفنظر از شدت آنها موجب ارزیابی مثبتتر افراد و در نهايت خوشحالتر شدنشان ميشود. تکرار تجربیات مثبت برای این که خود را خوشبخت بدانیم لازم و مهم است؛ وقتی به نسبت تجربیات بد، بیشتر با تجربیات خوب و مثبت روبرو شویم، خود را خوشبختتر حس ميكنيم.