آیا به دنبال صلح و آرامش ایم؟ بیشتر اشخاص در زندگی به دنبال عشق و محبت هستند، اما آرامش خیال را فراموش میکنند. معنای آرامش، خوردن قرص والیوم و انسان خواب آلوده نیست؛ آرامش یعنی توازن؛ توازن یا آرامش خیال، منبع و منشأ قدرت است. آرامش همسو شدن با قدرتها به جای جنگیدن با آنهاست. آرامش به معنای بازتر دیدن تصاویر به جای اسارت در جزيیات آنهاست. ما برای یاری رساندن به یکدیگر به دنیا آمده ایم.
اگر ما هم از آن دسته افرادی هستیم که در زندگی فقط به دنبال امنیت مطلق شخصی میگردیم، کاملاً اشتباه میکنیم؛ چرا که بزرگترین بانکها ورشکست میشوند؛ بزرگترین شرکتها با همه تشکیلاتشان از بین میروند؛ هواپیماهای غول پیکر سقوط میکنند و هر چقدر درستكار باشيم باز هم عده اي پشت سرمان حرف ميزنند. در جهان هيچ مشكل غيرقابل حلي وجود ندارد، الا مرگ… امنیت را باید در درون خود جستجو کنیم. چگونه میتوان با بی اعتباری دنیا کنار آمد؟ راه اش این است که با آن مدارا كنيم. هيجان زندگی در این است که از اتفاقات فردا بیخبریم. چه میدانیم فردا چه بلایی ممکن است سرمان بیاید؟ با خودمان عهد کنیم هر اتفاقی که بیفتد با آن کنار بیاییم و رودرروی همه ترسها ایستادگی کنیم. قرار نیست هر تلاشی، پاداشی داشته باشد. یا همه پیروز شوند.
اگر خانه ام بسوزد، خانه اي نو ميسازم؛ اگر اخراج شوم به دنبال کار دیگری میگردم؛ اگر به من تهمت بزنند برايم اهميت ندارد و اگر اتوبوس زیرم بگیرد، میمیرم! این پایان ماجرا و واقعیت زندگی است.
اگر آرامش ميخواهيد، بايد بين حال و آينده خود تعادل برقرار كنيد. بعضي از پدر و مادرها براي فرزندانشان از آينده يك مترسك ساخته(سرکوفت آنرا مثل چماق توی سر بچه ها میزنند)، مدام آنها را سرزنش کرده و تذکر میدهند؛ غافل از اینکه لحظه های حال زیبایشان را خراب میکنند؛ به راستی چرا این دقايق برگشت ناپذیر و این نعمت قادر متعال را به راحتی تلف میکنیم؟ هر روز خیلی ها میمیرند! اما این بدان معنی نیست که تمام عمر باید مثل یک خرگوش، هراسان زندگی کنیم. بخشی از آن به نگرش انسان مربوط میشود و بخشی دیگر به ایجاد عادت روزمره آرامش ذهن.
بیشتر مردم میدانند که زندگی کردن در زمان حال چقدر دشوار است؛ در واقع بیشترین وقت ما یا به افسوس گذشته میگذرد یا در هراس آینده. زیستن در لحظه حال همانند راه رفتن روی طناب است؛ در ابتدای کار، افتادن اجتناب ناپذیر است، اما با تکرار و تمرین میتوان حفظ تعادل را آموخت. برای نگه داشتن ذهن در زمان حال – مثل آموختن هرکاری – بايد وقت نامحدودی به خودمان بدهیم و عجله نکنیم؛ همچنین حين انجام هرکاری
مدام بگوییم:
«تمام حواسم اینجاست؛ هر چقدر میخواهد طول بکشد؛ عجله، بی عجله!». هنگام غذا خوردن نیز مزه لقمه ها را حس کنیم؛ وقتی با دوستی به صحبت می نشینیم، تمام کلماتش را بشنویم، یا زمانیکه به ترانه ای گوش میسپاریم، تک تک نُتها را احساس کنیم؛ در ضمن هنگام قدم زدن در خيابان، زیباترین آدمها و ماشینها را ببینیم و صدها كار ديگر. با كمي تلاش حتماً زیستن در زمان حال را یاد میگیریم. پژوهش های مختلف نشان دادهاند که آسودگی ذهن (آرامش) برای سلامتی جسم بسیار مفید و ضروری است.
در عصر اضطراب، آرامش، گمشده ای عزیز است. برای کسانیکه تشویش و نگرانی، حزن و اندوه و بیم و هراس را تجربه کرده اند و با آن دست به گریبانند، آرامش، گوهری گرانبها است.
برای آدمهایی که در هیاهو، شلوغی و ازدحام شهرهای بزرگ و هزارتوی زندگی مدرن و لا به لای انبوه ماشینها و زندگی روزمره، خود را گم کرده یا به رفاه مادی فروخته اند و سلامت روح و جسم خود را از دست دادهاند، آرامش، تنها دارویی است که میتواند دردهايشان را تسکین بخشد و آنان را از خوره ای که به جانشان افتاده و ذره ذره روح و جسم شان را به نیستی میکشاند، رهایی بخشد. آرامش، یعنی نبود تشویش و اضطراب و دلهره. آرامش، یعنی رهایی از حزن و اندوه و بیم و هراس. آرامش، یعنی برخورداری روان از اطمینان و ثبات. آرامش، یعنی بودن در دژی محکم که توسط دشمنانی نیرومند تهدید میشود. در قرآن کریم، مقام اطمینان مقامی بس بلند است و فقط در صورتی انسان میتواند در سُلک بندگان خاص، وارد بهشت خداوند شود و از رضایتی دو طرفه بین خود و خدا برخوردار باشد که به درجه اطمینان نفس رسیده باشد.
مقام اطمینان، از مقام باور و ایمان، بالاتر است؛ چرا که ایمان در بعضی مراتب با تزلزل جمع میشود، ولی اطمینان مقام استواری محض است. هنگامیکه ابراهیم خلیل(ع) به خداوند گفت: «خدایا به من نشان بده که مُردگان را زنده میکنی؟» خداوند فرمود: «مگر ایمان نیاورده ای»؟
ابراهیم عرض کرد: «چرا، ولی میخواهم قلبم اطمینان یابد».
در روانشناسی، آرامش، یکی از شاخص های سلامت روانی قلمداد میگردد. بر این اساس در برخی آموزشها از آرامش، به عنوان یک فن درمانگری استفاده میشود.
آرامش، عبارت است از حالت اطمینان و سکون نفس؛ به طوری که افراد مضطرب در برابر رویدادهای مختلف زندگی و حوادث ناگوار و شرایط سخت، متزلزل نشده، بتوانند با آرامش و خونسردی با مشکلات روبرو شوند و راه حلی مناسب و منطقی بیابند تا با رفتار انطباقی متناسب، سازگاری لازم را در شرایط مختلف کسب كنند. حتماً برایتان پيشآمده که در موقعيتي خيلي طبيعي، ناگهان احساس آشفتگي و ناراحتي كردهايد. هنگاميكه چنين حالي به شما دست ميدهد، در واقع ذهنتان به لحظههایي در گذشته بازگشته، يا رويداد ناگوار پيش نيامدهاي را تجسم كرده است. وقتي در زمان حال تمركز نداشته باشيم به درد و ترسهاي گذشته باز ميگرديم يا سراغ نگراني هاي بيمورد آينده رفته و آنها را به زمان حال تسري ميدهيم.
اگر به طور كامل در زمان حال حضور داشته باشيم، از آرامش مطلق برخوردار خواهيـم شد، امـا نقـب به گذشته و مرور خاطرات تلخ، پريشاني و كشمكشهاي ذهني و فشارهاي رواني را به وجود میآورد؛ به طوری كه نيروي فكري را تحليل میبرد و آرامشمان را تخريب مينمايد. سايهي اندوه و غم گذشته و ترس و بيم و نگراني از آينده، عواملي هستند كه ما را از قافله اكنون و آرامش حضور در لحظه حال باز ميدارند.
منشا همه پريشانيها و حس گناه، در گذشتههاي رفته است. اگر یاد بگيريم چگونه در لحظه اكنون زندگي كنيم و از كاري كه در حال انجام دادن آن هستيم بهره و لذت برده و بيشترين استفاده را ببريم هرگز آرامش و شاديمان را از دست نخواهيم داد و هميشه خوشحال خواهيم بود. انسان ميل باطني به شادي دارد. شادي پايدار را همانند خوشبختي نميتوان در دنياي خارج يافت؛ چرا که نهال غم و شادي در خود ماست. درواقع شادي يك تصميم و انتخاب دروني است و با اتفاقاتی كه در دنياي بيرون روي ميدهد، ارتباطي ندارد. شايد بالاترين صورت شادي و سروري كه دريافت ميكنيم، از طريق عشق ورزيدن و ياري رساندن به ديگران در راه زندگي باشد!
لازمه شـادی، آرامش درونـی است و هنگامی بـه دست مـیآیـد که فعـالیتها و برنامه ریزیهای روزانه ما پاسخگوی نیازهای روانیمان باشند. برای رسیدن به این مهم، ابزارهایی دراختیار داریم که عبارتند از: «زمان»، «فکر» و «عمل»، اما نکته مهم و کلید واقعی دستیابی به آسایش درون، چگونگی استفاده از این سه ابزار به بهترین شیوه است.
درلحظه حال گام برداريم و از مسير روبرو غافل نشويم، ما نميتوانيم دنيا را عوض كنيم، اما ميتوانيم ذهن خود را تغيير دهيم.