نمیتوانم سدی بازدارنده
افکار منفی بیش از افکار مثبت در ذهن انسان جاری است. فکر منفی به آسانی و ناخوانده سراغ آدم میآید. اگر در محیطی شاد و مثبت جایی که افراد موفقیت و رشد خود را ارج مینهند پرورش یافتهایم، آنوقت مثبت فکر کردن، مثبتنگری برای ما امر آسانتری خواهد بود. باورهایی در عمق ذهن هر كسي وجود دارند که زندگی او را به پیش میبرند و ممکن است خودش هم از آن آگاه نباشد. اگر به تصمیمات سالهاي اخير خود بنگریم، کارهایی که کردهایم (خوب و بد) متوجه می شویم با چه مشکلات و چالشهایی روبرو بودهایم. از جمله خاطرات منفي که جايي در پستوي ذهن با همان خصوصیاتی که سعی در فرار از دستشان داریم مانده است، و همچنان انرژي ذهن را ميمكد.
این موضوع که ذهن ما چگونه کار میکند موضوع بزرگی است. درباره اینکه چگونه بر ذهن منفی مهار زنيم کتابهای زیادی نوشته شده اما در اغلب آنها صحبتي از علتها نشده است. اگر سعی در درمان چیزی بدون شناخت منشا و اصل بنیادی آن کنیم معمولا به جایی نمیرسیم. اكثر ما فقط بديها و سختيها را ميبينيم یا غصه مسایلی را ميخوريم كه هیچ ارزشی ندارند. چند نفر را میشناسید كه از غذاهای خوبی که میخورند، از کفش و لباس قشنگی که دارند، از خوبيهاي فرزندان و همسرشان برايتان حرف بزنند؟ اين نمونه آدمها خيلي كم پيدا ميشوند.
نسخه رايج جامعه از آن كساني است كه فقط از بدبختيها دم ميزنند
اگر به تمام روزهاي زندگیمان فکرکرده و آنها را مرور کنیم، درمييابيم که لحظات خوشایند و لذتبخش زندگی بيشتر از وقايع بد بودهاند؛ پس چرا به جای فکر کردن به دقايق شاد و زیبای عمر، به سختيها ميانديشيم؟
افکارمنفی یک روز سفید را خاکستری و تار
افکارمثبت یک روز خاکستری را روشن و سفید میکند
به طورکلی افکارمثبت و منفی هردو، از فردی به فرد دیگر سرایت میکنند. نباید اجازه دهیم افکارمنفی دیگران بر ما تاثیر گذاشته، و روحیهمان را تضعیف نماید. ميتوان با گفتار و كردار خود، مثبت اندیشي را به دیگران منتقل کرد و به آنها آموخت که اندیشههای مثبت را جایگزین افکار منفی کنند. با این کار، هم به اطرافیان کمک میکنیم و هم روحیه مثبت اندیشی خودمان تقویت ميشود. بهترین کار برای این موضوع ماندن در زمان حال است، اگر تمام انرژی ذهن خود را معطوف کاری کنیم که مشغول انجامش هستیم. از منفیبافیهای بیهوده آینده و یا حسرتهای بیارزش گذشته رها خواهیم بود.
هر زمان حادثه یا اتفاقی ناراحت کننده در زندگیمان پیش میآمد، به جای یأس و نگرانی و ترس و اضطراب، آنرا به فال نیک بگيريم، بهعنوان یک فرصت؛ شايد راه تازهای، راه دیگری برای سعادت و موفقیت و ارتقاء ما گشوده شده كه باید پیدايش کرد، باید انرژی درونی و پتانسیلاش را آزاد کنیم.
نمیتوانم سدی بازدارنده است
عدم توانایی در اجرای درست و صحیح کاری که قصد انجامش را داریم، احتمال بروز اشتباه و خطا، امکان وقوع اتفاقات مخرب ناخواسته، تجارب و داستانهای شکستهای مشابه و… فضای ذهن ما را مساعد افکار منفی میسازد و جمله شیطانی و بازدارنده نمیتوانم سد راهمان میشود. درحقیقت «نمیتوانم» سدی است مقابل جسم ما نه در درون ما.