روزنامه: چه کسی از شهرت بدش میآید
این یادداشت افشین طباطبایی در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۵ در صفحه ۳ روزنامه نسل فردا به چاپ رسیده است.
چه کسی از شهرت بدش میآید؟
هیچکس نمی تواند ادعا کند از شهرت و قدرت خوشش نمی آید؛ اگر کسی چنین بگوید، یا از عواقب آن می ترسد، یا ادای شکستهنفسی درمی آورد. شاید کسانی در مقابل پول مقاومت کنند ولی در برابر وسوسه قدرت که به دنبال شهرت میآید، به سختی می توانند پاسخ منفی دهند. برخی افراد، خوشبختی را فقط در پول و ثروت یا مقام و قدرت میدانند؛ درحالی که نیمی از ثروتمندان و صاحبمنصبان جهان به هیچ روی خوشبخت و سعادتمند نیستند. پول و ثروت، قدرت و مقام، زیبایی و ذکاوت یا مدارج عالی تحصیلی و شهرت،دلیلی بر سعادت و خوشبختی نیست.
خوشبختی، واژهای زرین، زیبا و دلپذیر است که در هر فرهنگ و تمدنی، آرمانی ارزشمند و محبوب شمرده می شود. نوع نگاه انسان به آفرینش و هستی، مبنای تفسیر خوشبختی است.خوشبختی، امری نسبی است؛ نه مطلق و هرانسانی حتی افراد مشهور، تعریف خود را از آن دارد؛ البته از نظر کارشناسان روانشناسی و جامعهشناسی، خوشبختی را هم می توان معنی کرد و هم برایش قالب تعیین کرد.
هرکسی تعریفی از خوشبختی دارد، اما شاید انتهای همه آنها به یک جا ختم شود و آن احساس آرامش و شادمانی درونی است. ازاین رو نمی توان قاطعانه اعلام کرد که هر فرد مشهوری خوشبخت است یا بدبخت؛ چون این صرفا یک احساس درونی و انتزاعی است.
شهرت؛یعنی معروف شدن و شهرت طلبی، یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن. کسب شهرت، اگر به حُب ذات و مطرح کردن خود برگردد، یعنی جاه طلبی که به دنبال غفلت از خدا ظهور میکند، امری ناپسند است. زدودن این خصلت ناشایست به سختی محقق میشود؛ چون در حقیقت کنار زدن و شکستن نفس کار سختی است. خداوند میفرماید: «این منزل آخرت (بهشت) را تنها برای کسانی قرار میدهیم که در روی زمین قصد برتری (جاه و شهرت) و قصد فساد ندارند» (قصص/۸۳).همه آدم ها علاقه مندند در مرکز توجه باشند و به نوعی دیده شوند. این خصوصیت در همه مشترک است و شدت و ضعفش متفاوت است. منظور اینکه انسان نیازمند است از محیط خود و از اطرافیان پاداش بگیرد. این پاداش گاهی تنها یک تایید و تشویق ساده است.عامل اصلی شهرت نیز همین است، معنی شهرت در معرض توجه بودن است. انسانها همچون قدرت به دنبال شهرتطلبی اند. میتوان گفت اکثر افراد دوست دارند به شهرت برسند. به طور خلاصه شهرت، یعنی معروف بودن، حال هرچه قدر تعداد آدمهایی که فرد مشهور را می شناسند؛ بیشتر باشد، دایره شهرت او هم وسیع تر است. اینکه فرد بدون افتادن در دام جاه طلبی و آز بر اریکه شهرت سوار شود، موضوع قابل بحثی است.افرادی به شهرت دست می یابند که چیزی برای عرضه داشته باشند؛ مذهبی، هنری، سیاسی، ورزشی، اجتماعی و…
شهرت می تواند مثبت یا منفی باشد؛ به بیانی روشن تر هیتلر و گاندی هر دو شهرتی تاریخی دارند. شهرت برای افراد لایق، یک نعمت است که خداوند آن را در قلوب مردم قرار میدهد. ولی جاه با شهرت قدری تفاوت دارد؛ درحقیقت جاه مالکیت بر دلها و محبوبیتی است که مردم را به اطاعت از فرد مشهور وا میدارد. در اذهان بسیاری مردم، فرضیهای بهعنوان یک پیش فرض وجود دارد که شهرت در پی خود قدرت اجتماعی فرد را بالا می برد و اسباب رسیدن انسان به آرزوها، خواسته ها و امیال قلبی او را فراهم می کند. در این احساس حقیقتی نهفته که قدرت به دنبال خود ثروت مادی و پول که ریشه خوشبختی است و دوای درد همه مشکلات، یا کلید تمام قفل هاست را به همراه می آورد. درحالی که در عمل بسیاری از افراد مشهور که قدرتمند و ثروتمند هم هستند، فرسنگها از خوشبختی و آرامش فاصله دارند.همان گونه که بشر در دوران رُنسانس دست به تحول و تغییری عظیم به سوی پیشرفت و تعالی زد، هر یک از ما نیز برای رسیدن به بالندگی، نیازمند نوعی رُنسانس در چارچوبها و باورهای ذهنی هستیم، تا افقهای تازه ای را بگشایم و از آن طریق به بالاترین توانایی های فردی مان دست یابیم.
شهرت و محبوبیت شاید در تمام جوامع بشری،مولفه هایی اغواگر و جذاب برای بسیاری از انسانها باشند، ولی استفاده درست از هر فرآیندی، نیازمند به کارگیری و دانستن الفبای آن نظام است وگرنه به بیراهه خواهیم رفت.