اجتماعی

نگران فردا

نگران فردا - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

نگران فردا :

ذهن انسان ماهیتی خلاق دارد؛ یعنی افکار را به عمل تبدیل می‌کند. ذهن بسته به دستوری که ما به آن می‌دهیم، امکان دارد فعال و پویا باشد، یا کند و تنبل. وقتی وظیفه‌ای را به ذهن خود واگذار می‌کنیم کار دانشمندی را انجام می‌دهیم که داده­‌های مختلفی را در اختیار کامپیوتر قرار می‌دهد.

به ­بیانی ساده‌تر اگر ذهن را مثلا به دو بخش مثبت و منفی، موفقیت و شکست، نور و تاریکی، خوب و بد تقسیم کنیم؛ هر بخش عملکرد ویژه خود را دارد، یعنی فعال کردن بخش مثبت ما را به نتایج خوب، درخشان و سودمند می­رساند، و در بخش منفی جز یاس و اندوه و بی‌چارگی چیزی عاید­مان نخواهد شد.

قابلیت­‌ها و توانایی­‌های ذهن به­ گونه­‌ای است، که اگر بتوانیم فعل و انفعالات جاری در آن را مدیریت کنیم؛ به­ سادگی قادر خواهیم بود از بیش­تر توانمندی­‌های ذهن استفاده کنیم. ولی اگر عنان این قابلیت‌ها و توانایی­‌ها خارج از دست باشد، موجبات سقوط و زوال ما را فراهم خواهند ساخت، یعنی مایه­ رکود و نزول انسان شده، و زمینه‌ساز پدید آمدن مشکلات زیادی در زندگی می­گردند.

به ­بیان روشن­‌تر عدم مدیریت ذهن، موجب پدید آمدن خصایص زشت و ناپسند و ناتوانی و ناکارآمدی در ما می­شود، به طوری­ که نمی‌­توانیم رفتارمان را مهار کنیم. چون چهارچوب­ ذهن­‌مان در اختیار ناپسندی‌ها است. ولی اگر بتوانیم بر ذهن‌مان سلطه داشته باشیم و پتانسیل ذهن را مدیریت کنیم همه چیز در اختیارمان خواهد بود.

 برخی از ما آن‌قدر درباره ­ فردا و آینده­ مهارت پیدا کرده‌ایم که اغلب وقت خیلی کمی روی زمان حال خود صرف می‌کنیم. ما برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنیم و نگران آن هستیم، اما برای­مان سخت است که از فرایند زندگی در لحظه­ اکنون برخوردار شویم.  فکرآینده برای­ ما نگرانی درست می­کند، خواه ­ناخواه هر نگرانی­ هم­چون دیوی سایه­ شوم‌ا­ش باعث رنج و شکنجه­ انسان می‌شود. افکار نگران کننده (در هر زمینه­‌ای) در ذهن پیام­‌هایی تولید می­کنند که شخص را وادار به عمل نادرست می‌نماید.

جمله: «یک روز به چنگش خواهم آورد» شور و سرمستی را از کارهای اکنون می‌ستاند، با چنین فکری ما همیشه منتظریم تا روزی در آینده زندگی را شروع کنیم. اگر چنین الگویی در ذهن ما حاکم باشد، به هرچه و هرجا که برسیم، باز از لحظه­ یاکنون خود نا­راضی خواهیم بود. آیا به انتظار مدام عادت کرده‌­ایم؟ چه­ اندازه از زندگی خود را در این انتظار صرف کرده‌­ایم، البته انتظارهای کوچک بد نیست، مانند انتظار در صف اتوبوس، فرودگاه یا انتظار برای مسافر عزیزی که قرار است بیاید، یا کاری که قرار است تمـام شود و امثالهم.

بسیاری از آدم‌ها همه­ عمر خود را صرف می­کنند تا شاید عاقبت روزی بتوانند واقعا زندگی کنند. انتظار حالتی است که ذهن آینده را می‌خواهد و لحظه­‌ی حال را نمی­‌خواهد. مشکل این است که ما لحظه­ حال را نفله می‌کنیم و پتانسیل و انرژی ناب آن را به ­پای آینده­‌ای نامعلوم می‌ریزیم.

آیا تاکنون در جایی خارج از شهر به آسمان پُر ستاره و بی‌انتهای شب نگاه کرده­‌اید؟ آیا به صدای جویبار در دل کوه گوش سپرده‌‌اید؟ یا به آواز پرندگان؟ هوشیاری نسبت به این چیزها، مستلزم خاموشی ذهن است. باید کوله­ بار دغدغه‌های خود را زمین بگذاریم، در غیر این صورت، نگاه می­‌کنیم، اما نمی­‌بینیم، گوش می‌دهیم، اما­ نمی‌شنویم.

حضور کامل ذهنی لازمه ­ حیات ناب است

اِشکال زندگی‌ در آینده این است که عادت می‌کنیم به لحظه‌ حال بی‌‌توجه شویم و به راحتی آن را از دست بدهیم! ازاین­رو هنگامی هم که اتفاقاتی که برای آن­ها برنامه‌ریزی کرده‌ایم رخ می‌دهند (مثل: مسافرت، خرید خانه و…) آن چنان که در تصورمان بود برای­مان لذت بخش نیست.

روزها یکی پس از دیگری می‌گذرند، سال به سال پیرتر می­ شویم و در این فکریم که چه زود گذشت! ما نمی‌توانیم سرعت ‌زمان را کند کنیم یا متوقفش سازیم. ما از لحظه‌ی تولد درحال تغییریم تا به انتهای زندگی‌ برسیم، و با حضور بیش­تر در لحظه‌های ناب اکنون، می­ توانیم زمان را به شکل پُرمعناتری تجربه کنیم.

در معادله‌­ زندگی‌، آینده‌ هیچ‌­وقت‌ با گذشته‌ برابر نیست، ‌چون انرژی گذشته مصرف و تمام شده ولی میزان انرژی و حجم پتانسیل لحظات آینده ریشه در زمان حال و چگونگی گذراندن آن دارد. فقط كافی‌ است‌ از لحظات امروز به‌­طور صحیح‌ استفاده‌ كنیم‌ تا پتانسیل آینده را با اندیشه‌ای صحیح، که در افکار امروز ما ریشه دارد، در موعد مقرر آزاد کنیم، پس امروز شروع‌ تازه‌­ای از مابقی‌ زندگی‌ ماست‌.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید