بیشتر انسانها سعي ميكنند تصمیمهاي منطقی درباره زندگیشان بگيرند. در حقیقت بخش خودآگاه و هوشمند ذهن (اگر بتوان حجمي براي آن در نظر گرفت) به اندازه یک نخود است، و قسمت ذهن ناخودآگاه همچون یک بادکنک میباشد که براساس دامنه و انبوه دانستهها و تجارب بزرگ و بزرگتر میگردد. ذهن هدیهای گرانبهاست که خداوند به ما عطا کرده و میتواند برای آفریدن یک زندگی جدید، و رسیدن به آرزوهایمان مورد استفاده قرار بگیرد. قدرت شگرف ذهن ناخودآگاه برای انجام بسیاری از کارها نامحدود است، و فقط به توانایی ما برای کشف و آزادسازی نیروی نهفته آن بستگی دارد.
اغلب تصمیمات ما در بخش ذهن ناخودآگاه (نیمه هوشیار) گرفته میشود، یعنی در عرض چند ثانیه احساسات تحريك شده، ذهن شروع به برنامهریزی و فعالیت برای تحتتاثیر قرار دادن ذهنخودآگاه (هوشیار) در یک فرایند تصمیمگیری میکند. متاسفانه در اکثر افراد ذهن هوشیار (خودآگاه) یک انبار بیارزشِ پُر از احساسات تخریب شده و برنامههاي شكست خورده است، که آنها هم اغلب به صورت افکارمنفی اعمال ما را تحتتاثیر قرار داده و رسيدن به نتايج مطلوب در زندگی را به تاخیر میاندازند. ذهن نیمه هوشیار (ذهن ناخودآگاه)، همیشه حتا هنگام خواب در حال کار است. ذهن نیمه هوشیار (ذهن ناخودآگاه) به هر شکلی رويدادهایی که به طرفش میآیند را جذب و تحتتاثیر آنها قرار میگيرد مثلا اگر شخصی همیشه اخبار جنگ و جنایات و حوادث ناگوار و خشن را در روزنامه ها و تلویزیون پیگیری کند؛ ذهن نیمه هوشیارش با حجمي از افکار و ارزشهای منفی پُر میشود، و شب تمام این تصاوير با او به رختخواب میرود و در رویاهایش نیز تاثير گذاشته و طی روز بعد نيز احوال او داراي بار منفي است.
اما اگر شخصی صرفا اخبار ورزشی را پیگیری کرده، موسيقي گوش دهد، فیلمهای مفرح يا مسابقات ورزشی تماشا كند، اوضاع و احوال روحياش کاملا متفاوت خواهد بود. واکنش او به هنگام خواب و بعد از آن (طی روز بعد) سرشار از انرژي مثبت است. درون دادههای ما برون دادههای ما را تعیین میکند. اگر هر چیزی که به ذهن میدهیم منفی باشد، نتیجهای که به بار خواهد آمد، نمیتواند حاصلی جز احساسات و بازتابهای منفی باشد. ضمير نیمه هوشیار (ذهن ناخودآگاه) را میتوان تا حد زیادی مهار كرد، یعنی هر انساني با برنامهریزی صحیح، توانایی تسلط بر ذهن نیمه هوشیارش را دارد. البته اینکار را نمیتوان با شعار يا مطالعه چند جلد كتاب، انجام داد. خَلق الگوهای جدید در ذهن نیمه هوشیار، نیاز به آموزش منظم دارد.
برنامهریزی برای ذهن نیمه هوشیار باید تبدیل به یک عادت روزانه شود. عادتی که به هنگام ظهور هر فکر مخربی، به راحتي بتوانیم آن را پس بزنیم، یعنی توان مقابله در برابر بمباران افكارمنفي را داشته باشيم. از آنجایی که ضمیر نیمه هوشیار (ذهن ناخودآگاه) احساسی عمل میکند، وقتیکه محرکهای فکر ما (چه مثبت چه منفی) با احساسات همراه میشوند، قویتر و موثرتر هستند. ذهن، کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه میگیرد. ضمیر ناخودآگاه نمیتواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم، میتواند سررشته زندگی را به دست گیرد و به هرجایی ببرد. در حقیقت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه زیبا و مثبت میتواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانچه افکارمنفی و یاسآور جهنمی به پا میکنند.
[…] قابلیتها و تواناییهای ذهن به گونهای است، که اگر بتوانیم فعل و انفعالات جاری در آن را مدیریت کنیم؛ به سادگی قادر خواهیم بود از بیشتر توانمندیهای ذهن استفاده کنیم. ولی اگر عنان این قابلیتها و تواناییها خارج از دست باشد، موجبات سقوط و زوال ما را فراهم خواهند ساخت، یعنی مایه رکود و نزول انسان شده، و زمینهساز پدید آمدن مشکلات زیادی در زندگی میگردند. […]