تنها دو گروه نمیتوانند افکار خود را عوض کنند: دیوانگان و مردگان
چارچوبهای ذهنی هر کس در اثر تجارب قبلی شکل گرفته است. گاهی اوقات برایمان فرصتها و امکاناتی به وجود میآید که با استفاده از آنها میتوانیم زندگی خود را دگرگون کنیم. اگر از چارچوبهای ذهنی خود خارج شویم؛ متوجه میگردیم که بسیاری از گرفتاریها و مشکلات زندگی، در واقع فرصتهایی استثنایی هستند که برایمان پیش آمده.
در دنیا هیچ چیزی به خودی خود دارای معنی نیست، بلکه درک، احساسات، رفتار و واکنشهای ما نسبت به آنها شکل میدهند. هر احساسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی معنی پیدا میکند. به بیانی؛ بدبختی مفهومی انتزاعی است. کسی که داروخانه یا آزمایشگاه دارد، از بیماری من و شما احساس رضایت میکند.
ما وقایع را برحسب تجارب قبلی خود تفسیر میکنیم. در بسیاری از اوقات، اگر چهارچوب عادات را کنار بگذاریم، پی به روشهای تازهتری میبریم. باید توجه داشته باشیم که ادراک و تصورات، اموری ایجادی و انتزاعی هستند. یعنی اگر چیزی را نامطلوب و زیان بخش میدانیم در اثر پیامی است که درگذشته به ذهن دادهایم و بر اساس آن برخی موضوعات را واقعی میانگاریم. اگر چارچوبهای ذهنی خود را عوض کنیم و از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، میتوانیم عکسالعمل دیگری نشان دهیم. تغییر تصورات و ادراک بلافاصله روحیات و رفتار را عوض میکند. موضوع بازسازی چارچوبهای ذهنی نیر همین است.
در اصل ما دنیا را آن چنان که هست نمیبینیم، زیرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیر است، بلکه نقشهها و تصوراتی که در ذهن داریم، دنیای ما را میسازند. بیشتر اوقات تجربیات قبلی توانایی ما را برای دیدن واقعیاتی که در اطراف ما میگذرند محدود میسازند. با این وجود برای دیدن واقعیات راههای متعددی وجود دارد. دلالی که بلیطهای مسابقه فونبال را در بازار سیاه گرانتر میفروشد به نظر، فرد سودجوئی است، اما از نظر کسانی که بلیط گیرشان نیامده، یک نعمت به حساب میآید.
بهترین راه برای تبدیل افکار منفی به مثبت، تغییر چارچوبهای ذهنی است. برای تغییر چارچوبهای ذهنی دو راه عمده وجود دارد، و از هر دو طریق هم میتوان تصورات درونی را تغییر داد، درد و رنج را برطرف کرد و روحیهای پُرنشاط و شاد در خود ایجاد نمود.
تغییر زمینه: یعنی اینکه نشان دهیم هر اتفاق یا تجربهی ناخوشایند، در زمینهای دیگر میتواند نتایج مثبتی داشته باشد. اختراعات بزرگ ریشه در مشکلات بشر دارند. افراد مبتکر و پیشگام میتوانند منابع مالی و فکری و خلاقیت خود را در راههای مفید به کار برند.
تغییر محتوا: عبارت از این است که ظاهر را حفظ، ولی معنای آن را عوض کنیم. به عنوان مثال شما ممکن است بگوئید: «دخترم خیلی حرف میزند»، تغییر محتوا این است که عنوان کنید: «دخترم با هوش است، چون همیشه حرفی برای گفتن دارد».
تغییر زمینه و محتوای هر محرک، معنی متفاوتی را در ذهن تداعی میکند، در نتیجه روحیه و رفتار شخص تغییر میکند. هیچ چیز در جهان به نفسه خوب یا بد نیست. ما قدرت مهار اعمال خود را داریم. میتوانیم جریان حاکم بر ذهنمان را اداره کنیم. تغییر چارچوبهای ذهنی، یکی از بهترین شیوههای دستیابی به افکار مثبت است. ما هر واقعه را در چهارچوب خاصی قرار میدهیم. گاهی با تغییر واقعه، آن چهارچوب را عوض میکنیم.
تغییر چهارچوب ذهنی هم در زمینهی برقراری ارتباط با خود و دیگران دارای اهمیت است. اهمیت آن در ارتباط با خود، معنایی است که به هر واقعه میدهیم. کسی که بتواند چهارچوبی معین را ایجاد کند قدرت نفوذ در دیگران را دارد. بیشتر موفقیتهای بزرگ، بر پایه تغییر چارچوبهای ذهنی، یعنی تغییر تصورات و چگونگی ادراک و تغییر احساس یا رفتار صورت گرفته است. نفوذ در افراد و تشویق و ترغیب آنان چیزی جز تغییر چارچوبهای ذهنی آنان نیست.
بیشتر چارچوبهای ذهنی ما را دیگران میسازند، نه خودمان. تبلیغات و رسانهها یکی از عوامل موثر بر چارچوبهای ذهنی ما میباشند، که به راحتی نسبت به آن واکنش نشان میدهیم. تبلیغات چیست؟ عملی است که شرکتهای بزرگ صنعتی یا رسانههای همگانی تلویزیون و مطبوعات انجام میدهند تا چهارچوبهای ذهنی مردم را عوض کنند.
بسیاری از ما، کار بازسازی چهارچوبهای ذهنی را، در ارتباط با دیگران آسانتر به انجام میرسانیم تا در رابطه با خودمان. فقط افراد اندکی درباره چگونگی تغییر چهارچوبهای ذهنیشان فکر میکنند. باید وقایع زندگی را در چارچوبهای ذهنی قرار دهیم که برای ما مفید واقع شوند. یکی از راهها، تفکر دقیق و آگاهانه است. راه دیگر تجسم وقایع ملالآور با دیدگاهی نو است.
گفتیم یکی از راههای تغییر چارچوبهای ذهنی آن است که واقعه یا رفتار معینی را به صورت دیگری معنی کنیم. در مواردی که مشکل پیچیدهای رخ دهد، شاید لازم باشد یک رشته تغییرات کوچک در چهارچوب ذهنی بدهیم تا بتدریج حالت روحی دلخواه حاصل شود.
با تغییر چهارچوبهای ذهنی تقریباً میتوان افکار منفی را از میان برد
نکته مهم این است که همه رفتارهای انسان دارای هدفی است. کسی که سیگار میکشد قصدش این نیست که مواد سرطانزا را وارد ریه خود کند. بلکه سیگار، در بعضی از موقعیتها اجتماعی به او آرامش و احساس راحتی میبخشد، یعنی سیگار کشیدن برای او نتیجه خاصی دارد و آن را جهت رفع نیازی میکشد.
بدین جهت در برخی موارد تغییر رفتارها، بدون روبرو شدن با نیازی که در پشت آنها پنهان شده غیرممکن است. میتوان کاری کرد که افراد نسبت به سیگار تنفر پیدا کنند، اما به نظر باید رفتار تازهای را جایگزین آن کرد طوری که عوارض منفی نداشته باشند. اگر سیگار موجب احساس آرامش، اعتماد و تمرکز در فرد میشود، باید کاری کنیم که نیازهای مزبور به نحوی حساب شده، توسط رفتار جایگزین رفع شود.
معمولا توجه ما بیشتر به راههایی است که افکار و رفتار منفی را به مثبت مبدل کنیم اما نباید شیوه تغییر چهارچوبهای ذهنی را به عنوان روش درمانی در نظر گرفت، بلکه در واقع روشی برای درک امکانات و استعدادها است، خصوصیاتی که بتوان آنها را از این طریق بهبود بخشید، معدودند. رهبران و استادان فن ارتباط در کار تغییر چهارچوبهای ذهنی نیز مهارت دارند. آنان میدانند که چگونه در افراد انگیزه ایجاد کنند و روحیهی آنان را تقویت نمایند و برای این کار از هر اتفاقی بهره برداری میکنند.
داستان معروفی از تام واتسون بنیانگذار شرکت «آی بی ام» نقل میکنند که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد. این کارمند به دفتر تام واتسون احضار شد، او به محض ورود گفت: «تصور میکنم باید استعفا دهم»، تام واتسون گفت: «شوخی میکنید. ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادهایم».
[…] شناختن تواناییهای بالقوه ذهن باید به اندازه کافی بر افکار منفی، دلشوره و […]
[…] ولی تفاوت در این است که این گونه افراد، به واسطه برنامهریزی ذهنی در رویارویی و مواجهه با مشکلات زندگی جار و جنجال و غوغا […]
[…] چهارچوب ذهنی هر کس در اثر تجارب قبلی شکل گرفته است. گاهی اوقات برایمان فرصتها و امکاناتی به وجود میآید که با استفاده از آنها میتوانیم زندگی خود را دگرگون کنیم. اگر از الگوهای ذهنی خود خارج شویم؛ متوجه میگردیم که بسیاری از گرفتاریها و مشکلات زندگی، در واقع فرصتهایی استثنایی هستند که برایمان پیش آمده. در دنیا هیچ چیزی به خودی خود دارای معنی نیست، بلکه درک، احساسات، رفتار و واکنشهای ما به آنها معنا میدهند. هر احساسی فقط در زمینه و چهارچوب خاصی معنی پیدا میکند، به بیانی: بدبختی مفهومی انتزاعی است […]