بیشتر مردم نمیتوانند ذهن شان را درجهت مثبت هدایت کنند، و آن را همواره در راه های دیگری به کار میگیرند. مهم این است که اگر میخواهیم از قدرت ذهن برای رسیدن به نتایج مثبت استفاده کنیم، به آن غذای سالم بدهیم.
اگر از راه درست برویم و از قدرت ذهن نهایت استفاده را ببریم، به نتایج برجسته ای دست مییابیم که برای دیگران شاید غیرممکن به نظر برسد. برخی روانشناسان مدعی شده اند که: «انسان ها تنها قادرند از پنج تا ده درصد ظرفیت و قدرت ذهن شان استفاده کنند»، این نظر شاید به این معنا است که با دستیابی به بخش دیگر قدرت ذهنی، به نود درصد چیزهایی خواهیم رسید که در زندگی هرگز نداشته ایم. ضمیر ناخودآگاه مانند یک کامپیوتر است که باید برنامه ریزی شود تا بر اساس آن کار کند. ضمیر ناخودآگاه قوه استدلال، منطق و تعقل ندارد. پیغام هایی که وارد آن میشوند را بی چون و چرا پذیرفته و دقیقاٌ اجرا میکند، حتی اگر غیرمنطقی باشند. به عنوان مثال؛ اگر منطق ۶=۲+۲ به آن داده شود، در کلیه محاسبات از این منطق استفاده خواهد کرد.
ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه با هم در تضاد هستند، به این معنی که اگر ضمیرخودآگاه در حال کار باشد، ضمیر ناخودآگاه نمیتواند کار کند و بالعکس. نگرانی، ناراحتی، تشویش و اضطراب متعلق به ضمیر خودآگاه است و از ضمیر ناخودآگاه کاری برنمیآید. مغز از زیر مجموعه های ضمیر خودآگاه است. اما بسیاری از اطلاعات ارزشمند از طریق ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه منتقل میشود، و در مغز ذخیره میشود.
حقیقت این است اگر بتوانیم از قدرت ذهنی درست استفاده کنیم، امکان دارد قادر به هموار کردن راهی برای یک زندگی بهتر و رضایت بخش تر باشیم. برای درک ضمیر ناخودآگاه (ذهن نیمه هوشیار) و قدرت بالقوه آن ابتدا نیاز به شناخت سطح آگاهی ضمیرخودآگاه (ذهن هوشیار) و تفاوتش با ناخودآگاه داریم. آنچه در پیرامونمان میگذرد و می بینیم، یا نسبت به آن آگاهیم یا حساش میکنیم هوشیاری نام دارد، و ناخودآگاه؛ کسب تجربه هایی است که در موقعیت های مختلف به دست می آوریم و امکان دارد بعدا در ناخودآگاهمان به یک باور و عقیده تبدیل شود. ضمیر ناخودآگاه ما هر چیزی مثل؛ بو، رنگ، تصویر، حرکت یا جنبه های کوچک دیگری که با آن روبرو میگردیم را ثبت میکند، درصورتی که ممکن است هیچکدام در ضمیر خودآگاه وجود نداشته باشند. مثلا وقتی موقعیتی بحرانی بروز میکند، مجبور به نشان دادن واکنشی میشویم که معمولا با استفاده از ضمیر ناخودآگاه و تجربه های قبلی تصمیمی درست یا اشتباه میگیریم.
ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن است که تمامی اطلاعات و تجربیات انسان در آن وجود دارد. میزان استفاده از این اطلاعات بستگی به توانمندی حافظه دارد. وقتی که بر پرسشی متمرکز میشویم و تلاش منسجمی برای یافتن پاسخ آن میکنیم، موضوع در ضمیر ناخودآگاه امتداد مییابد. شاید جواب پرسشی، بعد از مدتی تفکر، ناگهان به ذهن برسد. معمولاً وقتی جوابی به ذهن میرسد که انتظارش را نداریم. این موضوع بیانگر این است که ضمیر ناخودآگاه همچون یک جستجوگر قوی اینترنتی به دنبال پاسخ بوده و به محض دریافت در اولین فرصت آن را به ضمیر خودآگاه ارسال کرده است.
شاید نتوان قدرت ضمیر ناخودآگاه را به روشنی تعریف نمود، ولی مجموعه ای از تواناییهای بهره برداری نشده است که اگر کشف شوند، میتوانند به طور هیجان انگیزی زندگی ما را تغییر دهند. به طور مثال: هرکسی بر پایه تجارب قبلی، بدون اینکه علت آن را بداند، در برخورد با رویدادی مشابه همان تصمیمی که درگذشته گرفته بود را میگیرد. به همین دلیل بسیار مهم است که تماس مداوم با ضمیر خودآگاهمان داشته باشیم تا بدانیم چگونه باید از نیروی نامحدود آن استفاده کنیم.
اگر ضمیر ناخودآگاه به مرور زمان با حجمی از افکارمنفی پُر شده باشد، به عنوان منبع ذخیره منفی گرایی و برپایه همان تجارب منفی، عمل خواهد کرد. ازاینرو در موقعیت های مختلف و برخورد با رویدادها و وقایع، عملکرد نظام ذهنی ما بر پایه افکارمنفی میباشد، که درنتیجه باعث به وجود آمدن احساسات بد مانند؛ افسردگی و شک و تردید میگردد. یک روش عملی: هر روز کمی وقت برای خَلق چشم اندازی روشن از آنچه در زندگی نیاز داریم و هدفمان است، بگذاریم و آنها را به خوبی تصویر کنیم. باید ثابت قدم و استوار باشیم، خود و توانایی هایمان را باور داشته و مانند یک قربانی در هر شرایطی با اشخاص منفی حشر و نشر نکنیم، بلکه با تجسم اهداف و یا بازگویی افکار مثبت و غنی، خود را سرشار نماییم.
[…] اجتماعی به صورت خاطره در ضمیر ناخودآگاه انسان باقی میمانند و در دراز مدت یادآوری اتفاقات یک سفر، […]