نمی گویم که بقیه آدم ها و شرایط دور و برمان نمی توانند برای ما مشكل ساز باشند، یا مشکلات به آسانی حل می شوند؛ بلکه میتوان انتخاب کرد که این مشکلات باعث عقب راندن ما میگردند یا نه؟ در واقع تصمیم با خودمان است. تاریخ پر از افرادی است که همه چیز برخلاف ميل و برضدشان بوده اما هيچ چیز نتوانسته آن ها را شكست دهد، آن ها با مخالفت ها و مشکلات مقابله كردند و پيروز شدند. دلیلی وجود ندارد که ما یکی از آن افراد نباشیم.
بسیاری از رنج ها و اندوه ها ساخته فکر خودمان است؛ به عبارتی ما در زندان خود ساخته موهومات و باورهای کژ اسیر و دربندیم. برای پیشرفت کردن، آرامش داشتن و زندگي بهتر، باید مسوولیت پذیر باشیم و با تمام توان، عوامل مزاحم را از سر راه کنار بزنيم. هدف این است که سختی ها را بشكنيم و از موانع رد شويم. با اینکار خودمان را قوی می کنیم و به پیش می رویم. ولي اگر خود را قربانی بدانیم، توانايي هايمان را به بند مي كشيم و نمیتوانیم در شرایط مختلف، درست عمل کنیم. ممکن است از موقعیت فعلي مان راضي نباشیم (خيلي ها اينطور هستند) و احساس ناراحتی کنیم و دایم خودمان را با این افکار كه قربانی روزگار، سرنوشت، شانس، رفتار همسر، بي پولي خانواده و زندگي در اين شهر، و ده ها دليل ديگر شده ایم، شكنجه دهيم و زجر بكشيم.
بارها شنیده ایم که بعضی افراد میگویند: « من میخواهم اینکار را بکنم؛ اما وقتش را ندارم؛ پول ندارم؛ همسرم حمایتم نمیکند؛ وقتی بچه هایم بزرگتر شدند اینکار را میکنم؛ اينجا نميشود؛ اطرافيان نميگذارند؛ وقتی رفتم خارج؛ شروع میکنم و…».
اینگونه جملات به خاطر ترس از بیرون آمدن از منطقه راحت ذهن و نمونه ای از مقاومت ذهنی است. اگر بخواهیم به خواسته خود برسیم بايد از پس مقاومت ذهن، با اتكا به قدرت ذهن برآييم؛ مهم نیست شرایط چه باشد.
((اگر انتخاب کنیم که قربانی باشیم پس خواهیم بود))
اگر خودمان را قربانی بدانیم آرزوهایمان را هم از دست خواهیم داد؛ احساس قربانی بودن منجر به بروز درد، رنج و ناراحتی زیاد در ما میگردد و تا خود را از شر اين احساس نرهانيم – كه ديگران مسبب بدبختي و رنج ما هستند- و تا زماني كه مسووليت افكار و اعمال مان را نپذيريم، نميتوانيم به مثبت نگري و مثبت انديشي روی آوريم. بايد نقش قرباني بودن را دور اندازیم و از منطقه راحت ذهن بیرون رویم و با تمام چالش ها و موانع روبه رو شویم تا به بسياري از خواسته هاي مان برسيم.
اما تفاوت زیادی بین رنج و سختی غیرضروری و سختی سازنده وجود دارد. سختـی و رنـج غیـرضروری، ناراحتی و دردي است که بي جهت تجربه می کنیم و هیچ فرصتی برای بالا بردن قدرت ذهن در اختیار ما نمی گذارد. اگر خود را قربانی شرایط بدانیم، دیگران را سرزنش میکنیم و با موقعیتها سازگار نمي شویم؛ درنتيجه از پیشرفت عاجز مانده، احساس ناراحتی و شکست میکنیم همچنین از زندگی راضی نبوده و میپذیریم که این سرنوشت محتوم ما است در این شرایط نه تنها هيچ سختي و رنجی نمی تواند ما را موفق کند، بلكه ما را به عقب نیز می راند. اما اگر باور داشته باشیم آنچه اتفاق می افتد دست ما نیست و هیچ مسوولیتی در قبال آن نداریم و قسمت مان همين بوده است؛ از اينرو خواه ناخواه با اوضاع و احوال سازگار میشویم.(منظور برخی وقایع جبری زندگی است).
با پذیرش مسوولیت زندگی، از رنج های غیرضروری در امان خواهيم بود؛ اما نمی توانیم از سختی ها و ناراحتی هایی که مقاومت ذهنی مسبب آنها در ميل به اهدافمان است فرار کنیم. باید کمی درد را برای قوی شدن ذهن تحمل کنیم. رنج و ناراحتی به تنهایی باعث پیشرفت نمی شود. فرآیند روبرو شدن با سختی ها و غلبه کردن بر آنها ما را از نظر ذهنی قوی میکند. از آنجا که پیشرفت، همیشه با مشکل و سختی همراه است، پس حضور آنها در زندگی نشانه و تفضلي است به معناي پیشرفت و كمال. افراد موفق از رويارويي با مشكلات و تحمل درد و رنج نمي هراسند. تحمل سختی و ناراحتی بیش از هر چیز دیگری افراد موفق را از غیرموفق جدا میکند. موفقیت افراد به خاطر شانس یا نژاد خاصی نیست؛ بلکه به این دلیل است که آنها در مسيري صحيح گام نهاده اند. ما میتوانیم راه درست زندگي را انتخاب كنيم.
ناراحتی و سختی – که در ابتداي هركاري تجربه می کنیم- همیشگی نیست؛ زیرا تمایل و شوق به رشد از شدت آن میکاهد و باعث قوی تر شدن ذهن ما میشود. هرچه قوی تر شویم، بیشتر میتوانیم با موانع، پيچيدگي مسایل و شرایط جدید کنار بیاییم. سختی و ناراحتی بالاخره تعديل پيدا میكند. آنچه باید برای پیشرفت و در نهایت رسیدن به آرامش انجام دهیم، جستجوي بي وقفه ناشناخته هاي ذهن و توانايي هاي خودمان است.