انسانهایی که فعالیت و امورشان را با نگرش و باورهای مثبت آغاز میکنند، دستاوردهای مثبتی بهدست میآورند. باید باورداشته باشیم که توانایی آفریدن زیباترین زندگی را داریم؛ سپس با این باور زيبا، شیرینترین لحظات را برای خود و اطرافیان مهیا سازیم.
اکثر شعرای فارسی زبان در اشعار خود مردم را به شاد زیستن و لذت بردن از دوران محدود حیات دعوت کردهاند. اما متأسفانه نمیتوان با خواندن یک بیت شعر و دعوت افراد به شاد بودن، شادی را به عمق ضمیر آنها فرستاد؛ چرا که احساس شادی و خوشبختی، برداشتی ذهنی و درونیست و عوامل متعددی در شکل دهی آن دخیل هستند.
«ناپلئون بناپارت» و «هلنکلر»دو نمونه تأییدکننده این ادعا هستند؛ ناپلئون یکی از قدرتمندترین پادشاهان اروپا که از هیچ به همه چیز رسیده بود میگفت: «من حتا شش روز خوش هم در زندگی نداشتهام». درحالی که «هلنکلر» كه نابینا، ناشنوا و لال بود، از زندگی اظهار رضایت میکرد و میگفت: «زندگانی را بیش از حد تصورم زیبا یافتم».
تجربه خوشبختی و ارزش زندگی نزد انسانها متفاوت است و هرکدام آن را با روشهای مختلف و در معانی متفاوتی جستوجو میکنند.
«خوشبختی به تعداد آدمهای روی زمین معنی دارد»
خوشبختی پذیرفتن این واقعیت است که هیچ انسانی کامل نیست و امكان دارد خطا کند او باید گذشته را رها کرده، و ببخشد تا تجارب دردناکاش تکرار نگردد.
یعنی شکرکنیم که زنده ایم؛ احساس داریم؛ دوستمان دارند و در قلب خود عشق داریم. همیشه باید به پایینتر از خود نگاه کنیم؛ اگر پا داریم به آنکه پا ندارد و اگر پا نداریم به آنکه دست ندارد؛ اگر دست نداریم به آنکه از گردن فلج است و اگر فلجایم از نفس کشیدنمان لذت ببريم.
((به خاطر نداشتن کفش، بسیار ناراحت بودم و از خداوند گله و شکایت میکردم تا اینکه در شهر مردی را دیدم که پا نداشت؛ خجل شدم؛ فهمیدم که ناسپاسی کرده ام و بزرگترین نعمت خداوند یعنی سلامتی را فراموش کردهام)) (گلستان سعدی)
میتوان درباره احساس خوشبختی، مدتها اندیشید؛ بدون رسیدن به یک نتیجه قطعی. احساس خوشبختی برداشتی ذهنی و درونیست و عوامل متعددی در شکل دهی آن نقش دارند که گاهی از تسلط ما خارجند. تجربه خوشبختی در نزد انسانها متفاوت است. شاید بتوان گفت که گاهی براي درك خوشبختي تنها کاریکه باید کرد؛ اندکی تأمل و غبارروبی از چشمهایی است كه به رسم عادت و به سرعت و به سادگی از نعمتهای شگفت آوری که پیرامون ما را احاطه کرده اند، بی اعتنا ميگذرد.
زندگی همواره پر از چالش است. بهتر است این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه مسایل، شاد زندگی کنیم. به خیالمان میرسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، زمانی شروع میشود که موانع سر راهمان کنار بروند؛ مشکلی كه هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم حل شود؛ کاری که مشغول آن هستیم تمام شود، بدهی هایمان را پرداخت کنیم؛ فارغ التحصیل شویم؛ ازدواج کنیم؛ خانه بخریم و… بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذتبخش خواهد شد. بعد از آنکه همه این موارد را تجربه کردیم، تازه میفهمیم که زندگی همین چیزهایی بوده که ما آنها را موانع میشناختهایم. (انسان ميتواند با داشتن هزارگونه مشكل بازهم خوشبخت باشد).
بیایید از هرلحظه زندگی لذت ببریم. برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند، لازم نیست به انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن، شروع به کار، ازدواج، تعطیلات، وام جدید، خرید ماشین نو، پرداخت قسط ها، بهار و تابستان، اول ماه، تولد فرزند، رفتن به خارج از کشور، تغییر رفتار همسر، پولدار شدن پدر و صدها بهانه واهی دیگر بنشینیم.
خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد
خوشبختی تنها به دلیل وقایع خوب و مثبت زندگی ایجاد نمیشود، بلکه این خود انسان است که میتواند نقش قابل ملاحظه ای در وقوع اتفاقات خوب داشته باشد. با توجه به راه هاي مناسب رسيدن به خوشبختي گفتنی است: ((تلاش شخصي براي به وجودآوردن وقایع مثبتی که فكر میکند توانایی رسیدن به آن را دارد يكي از سریعترین راه هاي احساس خوشبختی و شاید بخشی از آن باشد».
البته اینکار نياز به مهارت دارد و به سادگی به دست نمیآید. جرقه های خوشحالی هرچه باشد، فرصت هایی به ما میدهد که از موارد هرچند کوچک، خوشحالی های بزرگ بسازیم. وقتی به نسبت تجارب بد، بیشتر با تجربیات خوب و مثبت روبرو میشویم، بدون شک خود را خوشبختتر میدانیم. همانطوركه گفته شد؛ احساس خوشبختی بستگي به سن، جنس، تحصیلات، پول و موقعیت اجتماعی ندارد؛ بلکه امری اکتسابی، روانی و درونیست.
«خوشبختی کشیدن یک نفس لذتبخش و جان فزاست»
خوشبختي در تملك لحظه هاي جاري عمرمان و گستردن سفره هر دقيقه در پهناي زمان است؛ نه در طول آن. خوشبختي در احساس رضایتمندی از خویش است.
«و بدبختي تنها در باغچه اي كه خودمان كاشته ايم ميرويد»