سه ستون اصلی نظام خانواده عبارتند از: احترام، محبت و گذشت… که به مرور باید در ذهن فرزندان نهادینه شوند. در روابط خانوادگی پیوند عاطفی، تفاهم، و درک متقابل نقش سازنده ای دارند. روابط زن و مرد مثل یک جاده دو طرفه است که هر دو نفر باید به یکدیگر قدرت، نیرو، اهمیت، شخصیت، اعتماد به نفس، حس خوب و در یک کلام بار و انرژی مثبت بدهند و یا همه اینها را از هم بگیرند و احساسات تخریبی جایگزینش کنند.
سالم و مثبت بودن رابطه زن و مرد مبنای استحکام خانواده و زیربنای آن خواهد بود، فراوانی مولفه های مهرورزی، دلسوزی، محبت، احترام، گذشت و… باعث تقویت و پایداری روابط و پیوندهای عاطفی بین اعضاء میگردد و همانند سپری آنها را در برابر سختیها و ناملایمات محافظت میکند. یکی از آسیبهای مشهود که بنیان هر خانوادهای را تهدید میکند عدم ایفای نقش صحیح زن و مرد، و جا به جایی وظایف ذاتی آنان یا اساسا حذف کل نقش است در برخی خانواده ها مشاهده میشود که مردان نقش عابر بانک و یا زنها وظیفه خدمت رسانی را به عهده دارند، لازم به یاداوری است که اینها بخشی از وظایف زن و مرد محسوب میشود نه تمام آن، بلکه نقش هر دو بسیار فراتر از چنین رویکردی است.
هرانسانی برای اینکه در رشته ای (شغلی، هنری، ورزشی، تجاری…) مهارت پیدا کند باید سالها تحصیل، تمرین و… نماید تا تجربه کسب کرده و در رشته مربوطه متخصص شود، ولی چگونه است که برای بزرگترین و مهمترین کارها (تربیت و پرورش کودک – انسان) زن و مرد جوان غالبا به دنبال هیچ آموزش و شناخت و آگاهی نمی روند و اگر هم علاقمند باشند صرفا از دانسته های نسل قبل استفاده میکنند؟ بخش اعظمی از داشته ها و یادگیری کودک به واسطه مشاهده و دیدن اَعمال دیگران صورت میپذیرد در درجه اول از مادر و بعد پدر و دیگر اعضای خانواده، در حقیقت فرزندان از کارهای مادر خود تقلید میکنند در آموزه های دینی نیز تسریع شده که با کارهایی به غیر از زبان و کلام افراد را به مذهب دعوت کنید.
از آنجایی که برای مهارت پیدا کردن و حرفهایی شدن در کاری به تحصیلات – آگاهی و تجربه نیاز است، یک زن و شوهر جوان معمولا آموزشی تخصصی برای روابط زناشویی و تربیت فرزندان ندارند، به کار بردن الگوهای قدیمی (دستورالعمل های بزرگترها) در این موارد چندان کارساز نیست چون رشد جامعه بشری و تحولات شگرف موجود در روابط انسانها، ظرفیت های انسانی جدیدی را در جامعه بشری گشوده است، لذا باید باتوجه به نیاز روز از فرمول های تازه و کاربردی تری استفاده نماییم.
خانواده مامن و محل آرامش و مهد احساس امنیت انسان است و تا روزی که هر فرزندی به استقلال برسد و تشکیل خانواده دهد، از پیکره خانواده و مزایای آن بهرمند می شود و حتی پس از جدا شدن از خانواده، کانون خانوادگی همچنان باید به عنوان پناهگاه و دژ محکمی برای زنان و مردان جوان باقی بماند و در موارد لزوم به آنها انرژی معنوی مثبت و سازنده تزریق نماید، یعنی باید کانون خانواده موقعیت ممتاز خود را برای حمایت مادی، معنوی، عاطفی …حفظ کند. خانواده ماشین تولید کودک، تغذیه و نگهداری از آن نیست. بسیاری از مکارم اخلاقی و آداب و روابط صحیح اجتماعی در کانون خانواده آموزش داده میشود، صرف تربیت با استفاده از الگوهای غربی باعث بروز مشکلات و ناملایماتی در خانواده ها میگردد. باید توجه داشت روشهای اخلاقی فوق در همان فضا و مکان (جامعه غربی) با زیرساخت های فرهنگی خاص آن جوامع کاربرد دارد.