ناکامی و خشونت:
فشارهای روانى که در اثر ناكامى، شکستهای پی در پی، سرکوفت، سرزنش، جنگ و ستیزهای خانوادگی، احساس تضاد اجتماعى و… مىتوانند بالقوه اسباب تهديد امنيت روانی فرد، به ویژه نوجوانان را فراهم سازند. تکوین بسياري از حوادث خشونت بار، روند پيچيدهاى دارند، خشم مىتواند واكنشى روانى باشد به آن چه فرد در لحظهاى خاص يا در طول زندگى به آن دست نيافته و يا احساس شكست و ناکامی و حقارت و سرخوردگى شديد از بابت آن ميكند، كه به صورت فشار روانى در او انباشته شده است.
برخى افراد از جنبههاى روانى، حسى و جسمى، عمدى یا غيرعمدى، از ديگران آسيب مىبينند و گاه به این باور نادرست میرسند که فرد مورد نظر باید مجازات شود. در روابط اجتماعی به دلايل گوناگون در خيلى از موارد، اشخاص به اشتباه و نادانسته، به يكديگر آسيب مىرسانند. سوتفاهم، حس انتقام جويى، مقابله به مثل، تلافى كردن، زمينه ساز رشد و پيدايش خشم و بحرانى خشونتبار و اغلب با پايانى اسفناك است.
در ذهن نقشه ميكشيم و افكار نابه جا و غلط خود را، صحيح و كامل به حساب ميآوريم و برمبناى همان ذهنيت خطا، شاید برآمده از ناکامی، دست به عملى اشتباهتر مىزنيم كه در بسيارى اوقات منجر به وقوع خشونتى وحشتناک مىشود. بسيارى از رفتارهاى همراه با خشم و غيظ افراد، ريشه در كودكى آنان دارد. روابط نادرست پدر و مادر با او، خانواده، اطرافيان، محيط زندگى، تحصيل و… مشكلات و خطاهاى حاكم در اطرافيان. سرزنشها، تحقیرها، تخریب شخصیت او در دوران كودكى توسط والدين پرخاشگر همه اینها مىتوانند موجبات ناکامیهای مختلف روانی او را فراهم سازند، که اثرات تخريبى عميقى بر روان و احساسات فرد در بزرگسالى میگذارند. که يكى از بدترين جلوههاى آن، خشمگين شدن، از كوره در رفتن و سعى در خالى كردن عُقدههاى خود بر قربانيان ديگر است.
درصد عمده اوباش، جانيان، خلافكاران، اشخاص داراى مشكلات خانوادگى، اجتماعى، رفتارى، احساسى و بالطبع ناکامی های فراوان هستند، بروز اعمال خشن و آزار ديگران، درحقيقت نوعى تخليه روانى برایشان محسوب مىشود. خشم، احساس اعتماد به نفس فرد را تقويت مىكند. هرچه ميزان خشم زیاد شود، باور اين كه مىتوان با تهديد احتمالى مقابله نمود، قوىتر مىگردد. خشم، اين فكر را در فرد خشمگين ايجاد مىكند كه آنچه انجام مىدهد به جا و حق اوست و به طوركلى در سايه خشم ساير احساسات انسانى بسيار كمرنگ و ناپيدا مىشوند.
خشم، پوششى بر نقاط ضعف روانى و ناکامیهای فرد است. استفاده از خشم به عنوان اقدامى دفاعى و واكنشى قدرتمند در برابر رويدادها، اغلب به رفتارى بىناسب و اشتباه، منجر مىشود. در فرايند خشم و اجراى آن، انديشه و منطق و شعور، نقش چندانى ندارند و اكثر رفتارى انجام میشود که در چهارچوب ناهنجارى خشونت بار قابل تعريف است.
احساس ناكامى، درماندگى و… در اصل، توصيف حالت و موقعيت روانى پيش آمده است. ناكامى، يعنى دست نيافتن به آن چه مد نظر فرد است. درماندگى، نداشتن توانايى در انجام كارى است كه ميلی درونى است. ابهام، درك نكردن اوضاع و احوال است و چنين موقعيتهايى، مىتواند احساسات متعددى را آزاد كند; از جمله اضطراب، اندوه، كسالت، ناکامی، ملالت و خشم.
چرا یک دانش آموز دبیرستانی ۱۶ ساله معلم فیزیک خود را سرکلاس با ضربه چاقو میکشد. شاگرد ناکام، درمانده، سرخورده، بی پناه، ترسیده، تحقیر شده، احتمالا با تربیتی نامناسب، و روانی تخریب شده و منهدم و صدها نقطه ضعف دیگر کانون کاستیها، بخش عمدهای از مشکلات، بُردار برآیند تمام ناکامیها و نیروهای تخریبی پیرامون خویش را در وجود معلم فیزیک میبیند و دشنه بر شاهرگ نازنین معلمی که عمری را به آموزش فرزندان ما گذرانده میکشد.
سوای بار تراژیک و دردناک حوادثی از این دست، يكى از عمده مشكلات جوامع پیشرفته و درحال پیشرفت وارد آمدن استرس (گرفتگی و فشار روانى) به افراد است، که خود زمینه ساز بروز هراس و نگرانى و اضطراب میباشد، که در صورت عدم مدیریت شان بستر مناسبى براى رشد نهال خشم را فراهم میسازد. باید آستینها را بالا بزنیم و با استفاده از پتانیسل غنی منابع اسلامی و آموزههای قرآنی به صورتی جدیتر به فکر تربیت و ارتقا مکارم اخلاقی و توانمندیهای روانی فرزندانمان و جلوگیری از بروز ناکامی و خشونت در آنها هستیم.
[…] سلطه بر بدن، بر رفتار غیرقابل پیشبینی، مهار خشونت و جنگ و پرخاشگری، مهار میل جنسی و مسایلی از این […]