مسئولان در خواب :
سالها به فرزندانمان در مدرسه و دبیرستان مطالب اعتقادی را در قالب دروس مختلف و با اشکال گوناگون آموزش میدهیم. مباحث غیرجذاب، اندرزهای طولانی و ملالآور، پیامهای شرعی و اخلاقی سختگیرانه و دهها و صدها روش دیگر از آموزشهای کلیشهای، که در عمل کارکردی معکوس مییابند. نظام رسمی آموزشی کشور از بسیاری جهات نتیجهی عکس میگیرد، چون مسئولان فراموش میکنند؛ نوجوانان صفحات سفید نانوشتهای نیستند که بهصورت خطی و ساده، به آسانی پذیرای برنامههای رسمی تعلیم وتربیت حکومتی بشوند .
دروس اغلب بیمحتوا که پاسخگوی ذهن پویای نوجوانان نیست و صرفا برای شرکت در رقابتهای مقاطع مختلف تحصیلی کاربرد دارند، روان نوجوانان را خسته و شرطی میکند، و با خود دلزدگی به همراه میآورد، و به دلیل بیگانگی با تحولات جهانی از خاصیت برانگیختن و معنا دادن، نیز تهی میشوند و در برابر آنها عملکردهای غیررسمی با نفوذ و اثرگذاری، رشد جهشی میگیرد و گسترش مییابد.
پتانسیل موجود در نظام آموزشی کشور، در همه ابعاد، درصد مختصری از تجارب دوران گذار نوجوانان از کودکی به بلوغ را تامین مینماید، و این یک نقص بزرگ است. نوجوانان بیشتر تجربیات فردی خود را از: محیطهای غیررسمی، خصوصی خانوادگی، حلقهی دوستان، خرده فرهنگهای کوچه و خیابان، شبکههای اجتماعی، ماهواره، وبلاگها، بازیها رایانهای، و دیگر ابزارها و روابط ناپیدا کسب میکنند. در حقیقت او با تعارضات، پیچیدگیها و تضادهای مختلفی مواجه است که مدام برای پذیرش یا عدم پذیرش هریک با فشارهای درونی خود روبرو شده و دست و پنجه نرم میکند.
هر نوجوان، چه دختر چه پسر، یافتهها و دیده و شنیدههای تازه خود را در راهروها و کلاسهای مدرسه با دیگران به اشتراک میگذارد، که این فراگرد اجتماعی در حقیقت موج تحول پنهان و غیررسمی و نانوشتهی خطرناکی را در جریان آموزش رسمی کشور به راه انداخته است. شاهد این ادعا جوانانی با الگوهای خاصی از رفتار اجتماعی هستند مانند؛ ریاکاری و رفتارهای چندگانه که بهراحتی دروغ میگویند، احترام بزرگترها را حفظ نمیکنند، منفعتطلب و فردگرا هستند، باورهای دینی ضعیفی دارند، زبان فارسی را خوب نمیدانند و…
واقعا جای شگفتی و حیرت دارد اینها را چه کسی به آنها یا داده، با چه قدرتی، با چه ترفند و سیاستی که همهی تلاش و کوشش تمام دستگاههای بزرگ آموزش و فرهنگی کشور در برابرش ناتوان بودهاند؟ چرا نظام آموزشی و فرهنگی ما ناتوان از برطرف کردن نقاط ضعف خود است؟
همین جوانانی که سالها تلاش کردهایم و به آنها مدام درسهای مذهبی، انقلابی، دینی و غیره دادهایم را وقتی وارد جامعه میشوند توسط نیروی انتظامی، مفاسد اجتماعی، گشت ارشاد، حجاب و… دستگیر میکنیم که چرا حجابش درست نیست، چرا روابط نامشروع دارد، چرا شرب خمر کرده، چرا دختر و پسر روابط ناسالم دارند و… جامعه ما گرفتار معضل عظیمی است به نام ناکارآمدی نظام آموزشی، که قدرت تربیت و پرورش انسان را از دست داده و خود درگیر ناتوانیها و ضعفهای عدیدهای است که در حلقهی فرسایشی آن گرفتار آمده.
روشهای فعلی گزینش، جذب و تربیت نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش، ازجمله انتخاب مدیران به ویژه در سطح ادارات، چندان کارآمد نیستند. همچنین ناکارآمدی شیوههای نظارت و ارزشیابی علمی، کم اثربخش بودن برنامههای درسی، پایین بودن حقوق آموزگاران و بالطبع عدم انگیزه و علاقه آنها برای تدریس فعال، کمبود نشاط در مدارس نیز از مهمترین مشکلات درونی آموزش و پرورش است.
دولتها در همه جای دنیا، حمایت مؤثر از آموزش و پرورش را با مشارکت واقعی و مؤثر نهادهای مدنی و غیردولتی انجام میدهد. آموزش و پرورش، موضوعی نیست که در چارچوبهای تنگ دیدگاههای دولتی تعیین و محدود بشود، بلکه متفکران مستقل، روشنفکران، نخبگان و پژوهشگران، باید به میدان بیایند و به خط مشیگذاریهای نظام آموزشی کشور کمک کنند. متاسفانه اغلب مسئولان در خواب هستند و نمیدانند چه چیزی نیاز واقعی جوانان است یا میدانند و در چارچوب آییننامههای دست و پاگیر محدود شدهاند. باید تدبیر دیگری برای این مشکل اندیشه شود.