یکی دیگر از مسایل مهم در مدیریت ذهن مقایسه کردن است. اگر عمل قیاس نبود هرگز نمیتوانستیم خوبیها و بدیها، مزایا و محدوددیتهای هر رفتار و عملی را بیابیم و بفهمیم، یعنی نه پیشرفتی صورت میگرفت، نه اساسا در قرون گذشته رنسانسی به وجود میآمد، نه انقلاب صنعتی، نه انقلاب فرهنگی. نه حرکتهای بزرگ اجتماعی بشری. همین مقایسهها در اذهان انسان، در جوامع بشری موجب حرکتهای بزرگ انسانی و خلق حماسههای بزرگ اجتماعی و تکنولوژیک شد.
ولی عمل مقایسه باید در عنان ذهن انسان باشد. یعنی مهار شود، یعنی جز از طریق مدیریت ذهنی جز با مراقبت ذهنی انجام پذیر نیست. اگر فقط به کاستیهای جامعه خودمان بنگریم و آنها را با نقاط قوت جامعه یا اشخاص جوامع دیگر مقایسه کنیم، دست به کار اشتباهی زدهایم، قیاسی معالفارق است، چون قیاس را در خارج از منظومه انجام میدهیم، و فقط سبب میشود چشم بر روی نقاط قوت خودمان ببندیم و خوبیهایمان را نببینم، و حاصل آن جز احساس حقارت و خود کم بینی و فرومایگی چیزی نیست.
در مدیریت ذهن مقایسه کمبودها و قوتها در طرف خود ذهن است. ضربالمثل قدیمی میگوید: حسود هرگز نیاسود؛ حسود کسی است که مدیریت ذهن ندارد، یعنی برتری دیگران او را میآزارد، اذیتش میکند. به بیان روشنتر عدم مدیریت ذهن، موجب پدید آمدن خصایص زشت و ناپسند در ما میشود و خودمان را ناتوان و ناکارآمد میکنیم و نمیتوانیم رفتارمان را مهار کنیم. چون چهارچوبهای ذهنیمان در ید ناپسندیها است. ولی اگر بتوانیم بر ذهنمان سلطه داشته باشیم که پتانسیل ذهن را مدیریت کنیم همه چیز در اختیار ما خواهد بود.
عامل اصلی موفقیت در زندگی بسیاری از انسانها همین مدیریت ذهن است، توانایی آزادسازی پتانسیل ذهن در مسیر مطلوب سلطه بر ذهن، و دلیل شکست برخی انسانها عدم سلطه بر نیروهای ذهنی یا به قولی آشفته بودن ذهنشان است. واقعیت این است که مدیریت ذهن؛ یعنی تسلط بر نظام ذهن کار ساده و راحتی نیست، احتیاج به زمان و تمرین دارد. مثل هر مهارت دیگری نیاز به آموزش دارد. با برنامه ریزی و حوصله میتوانیم در مسیر کسب مدیریت و توانایی سلطه بر نظام ذهن قدرت های لازمه را به دست آوریم و ربطی هم به سواد، تحصیلات، شغل و استعداد ندارد.
یکی از خصوصیات برخی نوابغ این است که؛ میتوانند برخی افکار را در ذهنشان نگه دارند و بعضی را پس بزنند، این همان اوج مدیریت ذهن میباشد. یعنی افکاری که باعث پیشرفتشان است را استفاده (مثبت) و آنهایی که برایشان دردسرساز است (منفی) را رد میکنند.
ذهن مثل یک میمون بازیگوش است، از این شاخه به آن شاخه میپرد، باید بتوانیم میمون را بگیریم و توی قفس کنیم. افراد نابغه توانایی مدیریت ذهن را دارند، بلد شده اند چگونه میمون را توی قفس کنند تا شاخه به شاخه نپرد و شلوغ و پلوغ راه نیندازد، به اصطلاح به افکارشان سر و سامان میدهند. مهمترین حقیقت اندیشه و فکر است، یادمان نرود که مدیریت ذهن به کار بردن فکر و اندیشه است که کی و کجا چه فکری را به کار ببریم.
یونگ معتقد است؛ آنچه سرشت آدمی را شکل میدهد و بیشتر الگوهای رفتاری انسان را تنظیم میکند ریشه در «ناخودآگاه او دارد». پستوی ذهن ما بسیار پُرپیچ و خم است، دارای پیچیدگی های فراوانی است که شناخت طبقه بندی های آن و دسترسی پیدا کردن به پرونده ها و فایل های اطلاعاتی خاطرات و رویدادهای گذشته و بازخوانی آنها (این ذخیرهسازی در عمیقترین لایه ها قرار دارند) کار بسیار مشکلی است.
یونگ درجایی دیگر میگوید: «انسان دوست دارد خود را حاکم روان خویش بداند، اما مادام که از تسلط بر خُلقیات و هیجاناتش به خاطر نباشد یا نتواند بر شیوههای گوناگون رخنهیابی عناصر ناخودآگاه در نقشه ها و تصمیماتش معرفت وقوف یابد. قطعا مالک و صاحب اختیار نفس خود نیست»
منظور یونگ همان مدیریت ذهن یا تسلط و نظارت بر چارچوب های ذهنی است. درحقیقت چگونه میتوانیم احساسات واقعی خود را از میان لایه های عمیق ناخودآگاه ذهن تشخیص دهیم. تقریبا دو میلیون بایت (واحد اطلاعات- بایت) در هر ثانیه وارد سیستم عصبی انسان میشود، یعنی میتوان گفت که ما با بمبارانی از اطلاعات روبهرو هستیم، از طرفی دیگر برای حفظ سلامت عقل ذهن هوشیار ما اکثر این محرکات را فیلتر میکند.
دانشمندی به نام میلر در ۱۹۵۶ کشف کرده که درحقیقت ما فقط میتوانیم بین ۲- تا +۷ بایت از این اطلاعات را در یک زمان استفاده کنیم.
یعنی وقتی توجهمان را به یک چیز خاصی متمرکز میکنیم. ذهن ما وارد خودآگاه میشود ولی بعضی از قسمتها همیشه در ناخودآگاه باقی میماند. باید متوجه باشیم ذهن ناخودآگاه در همه حال مراقب ماست (البته وقتی سالم هستیم) مثل دستگاه قلب، کلیه، ریه و… سیستم ایمنی بدن که ناخودآگاه درحال اداره ی پیکره و جسم ما هستند.
در واقع ذهن ناخودآگاه ۹۰ درصد از انرژی ذهنی انسان را مصرف میکند و تنها ۱۰ درصد در اختیار ذهن خودآگاه است که برای فعالیت های روزمره از آن میتوان استفاده کرد، که همین افکار مثبت و منفی- خلاقیت ها، نبوغ و… در این بخش میگنجد. با این وجود ذهن ناخودآگاه گنجینه های بسیار گرانبها از مهارت ها، خاطرات و تجارب است.