روانشناسی

قیاس ذهنی

قیاس ذهنی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط تیم محتوایی

یکی دیگر از مسایل مهم در مدیریت ذهن مقایسه کردن است. اگر عمل قیاس نبود هرگز نمی­‌توانستیم خوبی­‌ها و بدی­‌ها، مزایا و محدوددیت­‌های هر رفتار و عملی را بیابیم و بفهمیم، یعنی نه پیشرفتی صورت می­‌گرفت، نه اساسا در قرون گذشته رنسانسی به­ وجود می­‌آمد، نه انقلاب صنعتی، نه انقلاب فرهنگی. نه حرکت­‌های بزرگ اجتماعی بشری. همین مقایسه­‌ها در اذهان انسان، در جوامع بشری موجب حرکت­‌های بزرگ انسانی و خلق حماسه­‌های بزرگ اجتماعی و تکنولوژیک شد.

ولی عمل مقایسه باید در عنان ذهن انسان باشد. یعنی مهار شود، یعنی جز از طریق مدیریت ذهنی جز با مراقبت ذهنی انجام­ پذیر نیست. اگر فقط به کاستی­‌های جامعه خودمان بنگریم و آن­ها ­را با نقاط قوت جامعه یا اشخاص جوامع دیگر مقایسه کنیم، دست به­ کار اشتباهی زده­‌ایم، قیاسی مع­الفارق است، چون قیاس را در خارج از منظومه انجام می­‌دهیم، و فقط سبب می­‌شود چشم بر روی نقاط قوت خودمان ببندیم و خوبی­‌هایمان را نببینم، و حاصل آن جز احساس حقارت و خود کم­ بینی و فرومایگی چیزی نیست.

در مدیریت ذهن مقایسه کمبودها و قوت­‌ها در طرف خود ذهن است. ضرب­‌ا‌لمثل قدیمی می­‌گوید: حسود هرگز نیاسود؛ حسود کسی است که مدیریت ذهن ندارد، یعنی برتری دیگران او را می­‌آزارد، اذیتش می­‌کند. به ­بیان روشن­‌تر عدم مدیریت ذهن، موجب پدید آمدن خصایص زشت و ناپسند در ما می­‌شود و خودمان را ناتوان و ناکارآمد می­‌کنیم و نمی­‌توانیم رفتارمان را مهار کنیم. چون چهارچوب­‌های ذهنی­مان در ید ناپسندی­‌ها است. ولی اگر بتوانیم بر ذهن­مان سلطه داشته باشیم که پتانسیل ذهن را مدیریت کنیم همه چیز در اختیار ما خواهد بود.

عامل اصلی موفقیت در زندگی بسیاری از انسان­‌ها همین مدیریت ذهن است، توانایی آزادسازی پتانسیل ذهن در مسیر مطلوب سلطه بر ذهن، و دلیل شکست برخی انسان­‌ها عدم سلطه بر نیروهای ذهنی یا به ­قولی آشفته بودن ذهن­شان است. واقعیت این ا­ست که مدیریت ذهن؛ یعنی تسلط بر نظام ذهن کار ساده و راحتی نیست، احتیاج به زمان و تمرین دارد. مثل هر مهارت دیگری نیاز به آموزش دارد. با برنامه­ ریزی و حوصله­ می­‌توانیم در مسیر کسب مدیریت و توانایی سلطه بر نظام ذهن قدرت­ های لازمه را به ­دست آوریم و ربطی هم به سواد، تحصیلات، شغل و استعداد ندارد.

یکی از خصوصیات برخی نوابغ این ­­است که؛ می­توانند برخی افکار را در ذهن­شان نگه دارند و بعضی را پس بزنند، این همان اوج مدیریت ذهن می­باشد. یعنی افکاری که باعث پیشرفت­شان است را استفاده (مثبت) و آن­هایی که برایشان دردسرساز است (منفی) را رد  می­کنند.

ذهن مثل یک میمون بازیگوش است، از این شاخه به آن شاخه می­پرد، باید بتوانیم میمون را بگیریم و توی قفس کنیم. افراد نابغه توانایی مدیریت ذهن را دارند، بلد شده­ اند چگونه میمون را توی قفس کنند تا شاخه به شاخه نپرد و شلوغ و پلوغ راه نیندازد، به­ اصطلاح به افکارشان سر و سامان می­دهند. مهم­ترین حقیقت اندیشه و فکر است، یادمان نرود که مدیریت ذهن به­ کار بردن فکر و اندیشه است که کی و کجا چه فکری را به ­کار ببریم.

یونگ معتقد است؛ آن­چه سرشت آدمی را شکل می­دهد و بیش­تر الگوهای رفتاری انسان را تنظیم می­کند ریشه در «ناخودآگاه او دارد». پستوی ذهن ما بسیار پُرپیچ و خم است، دارای پیچیدگی­ های فراوانی است که شناخت طبقه­ بندی­ های آن و دسترسی پیدا کردن به پرونده­ ها و فایل­ های اطلاعاتی خاطرات و رویدادهای گذشته و بازخوانی آن­ها (این ذخیره­سازی در عمیق­ترین لایه­ ها قرار دارند) کار بسیار مشکلی است.

یونگ درجایی دیگر می­گوید: «انسان دوست دارد خود را حاکم ­روان خویش بداند، اما مادام که از تسلط بر خُلقیات و هیجاناتش به­ خاطر نباشد یا نتواند بر شیوه­های گوناگون رخنه­یابی عناصر ناخودآگاه در نقشه­ ها و تصمیماتش معرفت وقوف یابد. قطعا مالک و صاحب اختیار نفس خود نیست»

منظور یونگ همان مدیریت ذهن یا تسلط و نظارت بر چارچوب­ های ذهنی است. درحقیقت چگونه می­توانیم احساسات واقعی خود را از میان لایه­ های عمیق ناخودآگاه ذهن تشخیص دهیم. تقریبا دو میلیون بایت (واحد اطلاعات- بایت) در هر ثانیه وارد سیستم عصبی انسان می­شود، یعنی می­توان گفت که ما با بمبارانی از اطلاعات روبه­رو هستیم، از طرفی دیگر برای حفظ سلامت عقل ذهن هوشیار ما اکثر این محرکات را فیلتر می­کند.

دانشمندی به نام میلر در ۱۹۵۶ کشف کرده که درحقیقت ما فقط می­توانیم بین ۲- تا +۷ بایت از این اطلاعات را در یک زمان استفاده کنیم.

 

یعنی وقتی توجه­مان را به یک چیز خاصی متمرکز می­کنیم. ذهن ما وارد خودآگاه می­شود ولی بعضی از قسمت­ها همیشه در ناخودآگاه باقی می­ماند. باید متوجه باشیم ذهن ناخودآگاه در همه حال مراقب ماست (البته وقتی سالم هستیم) مثل دستگاه قلب، کلیه، ریه و… سیستم ایمنی بدن که ناخودآگاه درحال اداره­ ی پیکره و جسم ما هستند.

در واقع ذهن ناخودآگاه ۹۰ درصد از انرژی ذهنی انسان را مصرف می­کند و تنها ۱۰ درصد در اختیار ذهن خودآگاه است که برای فعالیت­ های روزمره از آن می­توان استفاده کرد، که همین افکار مثبت و منفی- خلاقیت­ ها، نبوغ و… در این بخش می­گنجد. با این وجود ذهن ناخودآگاه گنجینه ه­ای بسیار گران­بها از مهارت­ ها، خاطرات و تجارب است.

درباره نویسنده

تیم محتوایی

گیک شماره دو، بیشتر اتوموبیل و اتومبیل رانی + الکترونیک و رباتیک.

دیدگاهتان را بنویسید